زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

خدایا.

خدایامن درکلبه فقیرانه خودچیزی رادارم که تودرعرش کبریایی خودنداری


من چون تویی دارم وتوچون خودنداری...

بانوانی که قصداشتغال دارند:

اگر بچه دار هستید، او را یا به کودکستان بسپارید یا نزد شخص امین و دل سوز و مهربان بگذارید و به محل کار بروید. مبادا او را تنها در اتاق بگذارید و بروید که کار بسیار ناروا و خطرناکی است. علاوه بر خطرات احتمالی، موجب ترس و عقده و بیماری های روانی خواهد شد.
5. اگر احساس ضرورت می کنید که به شغل دیگری غیر از مشاغل مذکور مشغول باشید، حتما با همسرتان تفاهم نمایید و با اجازه و صلاح دید او کار بگیرید، و اگر موافقت نکرد از آن شغل منصرف شوید، و در صورت موافقت، سعی کنید شغلی را انتخاب کنید که کم تر با مردان بیگانه در تماس و ارتباط باشید که این کار هم به صلاح خودتان است و هم به صلاح جامعه و به هر حال حجاب اسلامی، ساده و بی آرایش بیرون رفتن را حتماً رعایت کنید.[1]
پی نوشت :
1.ابراهیم امینی، همسرداری، ص 192 - 195

بانوانی که قصداشتغال دارند:

ه بانوانی که می خواهند در خارج منزل به کاری اشتغال داشته باشند، توصیه می شود به نکات زیر توجه نمایند:
1 . در انتخاب شغل با شوهرتان به تفاهم برسید و بدون اجازه او شغلی را انتخاب نکنید، که این امر آرامش و صفای خانوادگی را بر هم می زند و زندگی را بر شما و فرزندانتان تلخ می گرداند. این حق شوهر است که اجاز بدهد یا ندهد. به شوهران این قبیل خانم ها توصیه می شود که اگر در شغل همسرشان مانعی نمی بینند، لج بازی نکنند و اجازه بدهند به شغل مورد پسندش مشغول باشد، هم به مردم خدمت می کند هم به اقتصاد خانواده.
2 . در خارج منزل و در محل کار، حجاب اسلامی را کاملاً رعایت نمایید. ساده و بی آرایش به محل کار بروید، از معاشرت با مردان بیگانه تا حد ممکن دوری کنید. اداره جای کار و خدمت است، نه جای رقابت و خود نمایی. شخصیت به لباس، زر و زیور نیست، بلکه به متانت، سنگینی، کاردانی و انجام وظیفه است. آرامش، وقار و سنگینی خود را حفظ کنید، هم محترم باشید هم احساسات و عواطف لطیف همسرتان را جریحه دار نسازید، لباس های زیبا، آرایش، زر و زیورتان را در خانه و برای همسرتان بگذارید.
3 . در عین حال که شما در خارج به کار اشتغال دارید، ولی شوهر و فرزندانتان انتظار دارند از کار خانه داری، شوهرداری و بچه داری نیز غفلت نکنید. با کمک و همکاری شوهرتان نظافت منزل، طبخ غذا، شستن ظروف و لباس ها و سایر امور خانه را تنظیم کنید و در مواقع مناسب انجام دهید. منزل شما باید مانند منزل سایر مردم، بلکه بهتر اداره شود. کار کردن در خارج منزل، مجوز این نیست که به کارهای منزل نرسید و شوهر و فرزندانتان را ناراحت سازید. کار در خارج از منزل، اصل نیست، اصل آن است که کار در منزل ـ که آسایشگاه اعضای خانه است ـ انجام گیرد.
به شوهران چنین بانوانی نیز توصیه می شود که در امر خانه داری و بچه داری حتما با همسرشان تعاون و همکاری نمایند. از او انتظار نداشته باشند که هم به شغلش ادامه دهد و هم کارهای منزل را به تنهایی انجام دهد چنین انتظاری نه مقتضای شرع است و نه مطابق انصاف و وجدان و نه رسم صفا و محبت و آیین همسرداری. انصاف اقتضا دارد که کارهای منزل را در بین خودشان تقسیم نمایند و هر یک از آن ها با تناسب حال و وقت، کارهایی را انجام دهند.

مسئله ی ازدواج جوانها ، مسئله مهمی است . من از این بیم دارم که نگاه بی

تفاوت نسبت به مسئله ی ازدواج ، که متاسفانه امروز کم و بیش این نگاه بی

تفاوت وجود دارد . در آینده تبعات سختی را برای کشور بوجود بیاورد . انگیزه برای

 ازدواج باید تبدیل بشود به یک اقدام عملی . یعنی ازدواج باید تحقق پیدا کند

. ازدواج و تشکیل خانواده موجب نشده است و نمی شود که وضع معیشتی افراد

دچار تنگی و سختی بشود . یعنی از ناحیه ازدواج کسی دچار سختی معیشت

نمی شود . بلکه ازدواج ممکن است گشایش هم ایجاد کند . نگذاریم سن ازدواج

 که متاسفانه بالا رفته بخصوص در مورد دختران ادامه پیدا کند . بعضی از تصورات

 و سنتهای غلط در مورد ازدواج وجود دارد که اینها دست و پا گیر است ، مانع از

 ازدواج جوانهاست . این سنتها را باید عملا نقض کرد . شما مطالبه گرید ، جوانید،

 پر نشاطید ، پیشنهاد کننده خیلی از عادات و سنتها هستید ، به نظر من این

سنتهای غلط که در زمینه ازدواج هم وجود دارد بایستی شماها نقض کنید .

 

حی علی رفع دغدغه های حضرت آقا

معرفی دقیق دختروپسردرجلسه دوم خواستگاری

معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

(ازدواج موفق 43)

دکتر شاهین فرهنگ

تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟

در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟

جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.

 

بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.

 

سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.

جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.

بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم  و بعدا.... چنین کاری غلط است.

شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.

 

معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر

رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.

اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.

 

سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟

جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.

 

اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.

 

نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!

علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.


سوالاتیکه دختروپسربایدازهم بپرسند:

سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟

«قسمت دوم»

(ازدواج موفق 42)

دکتر شاهین فرهنگ

سوالهای نوع دهم:

سوالاتی برای اینکه پی به مدیریت اقتصادی او در زندگی ببرید.

نمونه سوالها:

آیا درآمدی دارید؟ (نمی پرسیم که آیا شغلی دارید؟ ممکن است کسی داخل منزل پایان نامه های دانشجویی را تایپ می کند و از این طریق کسب درآمد دارد.)

با درآمدتان چکار می کنید؟

پس اندازی هم دارید؟ یا هر چه که در می آورید را خرج می کنید؟

تا حالا فکر کردید که یک روزی صاحب چیزهای بزرگ بشوید؟ مثل خانه و ماشین.

آیا تا به حال فکر کردید که یک روزی با درآمدتان یک ماشین بخرید؟

این فکر را چطوری هدایت کردید؟ (چه کار خاصی برای محقق شدن این خواسته خودتان انجام دادید؟)

(مثلا ممکن است جواب بدهد من ماهیانه صد هزار تومان پس انداز می کنم که فعلا شده نهصد هزار تومان)

تا حالا شده یک چیز گران قیمت بخواهید و آن را تهیه کنید؟ (یادتان باشد کسانی که دنبال چیزهای گرانقیمت هستند انسانهایی هستند که یک کمی مدیریت اقتصادی خوبی ندارند. ممکن است کسی سوال بکند آیا هر چیز گرانقیمتی بد است؟ می گوییم نه. منظور ما چیزهای گران الکی است.)

شما معمولا چه لباسهایی می خرید؟ (ممکن است جواب بدهد فقط لباسهای مارک دار می خرد. حالا اگر لباس مارک دار نباشد چه اتفاقی می افتد؟ کسی که برای مارک یک لباس، حاضر است چندین برابر قیمت لباسی با همان کیفیت را که آن مارک را ندارد بپردازد مدیریت اقتصادی ندارد.)

بنده با این ایده که کسی جنس گران اما با کیفیت بخرد کاملا موافقم چون خودم هم اینطوری زندگی می کنم. انگلیسی ها می گویند که ما اینقدر پول نداریم که جنس ارزان بخریم! یعنی اینکه یک جنس ارزان بخرم که یک ماه کار کند و دوباره یک ماه دیگر یکی دیگر بخرم. پولم را می دهم یک چیز گران می خرم که یک عمر برایم بماند.

اما باید ببینید که آیا او به دنبال چیزهای خاص و تک و لوکس و منحصر به فرد است. اگر هست مدیریت اقتصادی ندارد.

می توانم بپرسم که شما قرض و بدهی دارید یا نه؟

اگر دارید به چند نفر و چقدر و چرا بدهکار شدید؟

 اگر بخواهید برای کسی کادو بخرید معمولا چه چیزی می خرید؟ (آیا آدمی است که برای یک کادو دادن نصف حقوق یک ماه خودش را می خواهد بدهد و بعد تا آخر برج بگوید که خدایا پول ندارم!! این آدم مدیریت اقتصادی ندارد.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوالهای نوع یازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان صداقت او.

نمونه سوالها:

شما دروغ می گویید؟ چه وقتهایی؟

شما ممکن است یک زمانی در زندگی مشترک به من دروغ بگویید یا چیزی را از من پنهان کنید؟

اگر فکر می کنید آره می شود از الان به من بگویید مثلا چه چیزی ممکن است باشد که شما لازم بدانید بخواهید از من پنهان کنید؟

در پاسخی که به شما می دهد باید به زبان بدن او توجه داشت. به چهره او خوب خوب دقت کنید، چون نشانه هایی در آن هست که به شما خواهد گفت آیا او به شما راست می گوید یا دروغ.

سوالهای نوع دوازدهم:

سوال برای پی بردن به میزان مسئولیت پذیری. (برای پی بردن به بلوغ عقلی و اجتماعی او)

نمونه سوالها:

آیا شما به موقع سر قرارهایتان می رسید؟

انجام چه کارهایی در خانه به عهده شما است؟ دقیقا مسئولیت خاصی در خانه به عهده شما هست؟ (چه دختر باشد و چه پسر فرقی نمی کند)

اگر کسی پیام تلفنی برای شما بگذارد که با من تماس بگیرید، چکار می کنید؟

تا به حال کمکی به کسب درآمد خانه کرده اید؟ چطوری و کی؟

چرا تصمیم گرفتید کمک درآمد باشید برای خانواده تان؟

تا به حال شغل خودتان را عوض کرده اید؟ چرا؟

اگر چیزی را از کسی قرض بگیرید که صدمه ببیند و لطمه بخورد و خراب بشود چکار می کنید؟ (آدمی که مسئول نباشد می گوید: خب چکار کنم می روم می دهم به صاحبش و می گویم ببخشید که شکست!!) این آدم مسئول نیست.

تا حالا از چراغ قرمز رد شده اید؟

اگر خانواده یک کاری را از شما بخواهند و حوصلة انجام آن را نداشته باشید چکار می کنید؟

اگر یک آدم مسنی را ببینید که می خواهد از خیابان رد بشود چکار می کنید؟

سوالهای نوع سیزدهم:

انتظارات از همسر

شما انتظارات خاصی هم از همسرتان دارید؟ من اگر قرار است شریک زندگی شما بشوم می خواهم بدانم شما از من چه چیزهایی می خواهید؟

این یک سوال بیشتر نیست ولی می تواند دریایی از پاسخ را در خودش جای بدهد. که هر کدام از پاسخ ها می تواند در زمینه ای ما حساسیت و دقت ما را بیشتر کند.

سوالهای نوع چهاردهم:

این سوال مال دخترهایی است که درآمد مستقلی ندارند و خانه دار هستند.

باید ببینند این مردی که قرار است کار کند و پول در بیاورد چقدر این دختر را در مسائل اقتصادی همراه می کند؟ یا اینکه اصلا او را به بازی نمی گیرد؟

نمونه سوالها:

ممکن است در زندگی مشترکمان، شما بدون اینکه با من مشورت کنید پولهایتان را هزینه کنید؟

شما اگر بخواهید برای چیزی هزینه کنید آیا با خانمتان هم مسأله را چک می کنید؟ (اگر بگوید لازم ببینم هزینه می کنم نیاز به چک کردن با خانمم نیست، این خیلی خطرناک است.)

ممکن است یک وقت بدون مشورت با من به کسی پول قرض بدهید؟

راستی شما که کار می کنید و یک چیزهایی به زندگی ما اضافه می شود (ماشین دار و یا خانه دار می شویم) اشکالی ندارد که من از شما بپرسم در سند مالکیت زدن آن چه تصمیمی می خواهید بگیرید؟ ( اگر گفت: حالا بگذارید هر وقت خانه دار شدیم بعدا راجع به آن حرف می زنیم) ممکن است سوال کنید که: خب از کجا معلوم به ما دروغ نگه و بعد کار خودش را بکند. جواب اینکه بعدا به شما خواهیم گفت که در عقدنامه این را قید کنید تا او آن را امضاء کند.

با این سوال ها می خواهیم بفهمیم که وقتی داریم صحبت از مالکیت می کنیم آیا شما را به حساب می آورد؟ آدمی که همه چیز  را می خواهد به نام خودش بکند به درد شراکت در زندگی نمی خورد.

شما دارید بیرون منزل کار می کنید، خانم هم دارد داخل منزل کار می کند و هیچ کس این وسط بکار نیست. و اتفاقا برآوردهایی که ما کردیم کاری که یک زن در خانه می کند بسیار بیشتر از کاری است که یک آقا در محل کار خودش می کند. 

سوالهای نوع پانزدهم:

نظر شما در مورد تقسیم وظایف در محیط خانه چیست؟

شما در زندگی مشترک چه وظایفی را بر عهدة زن می دانید و چه وظایفی را بر عهدة مرد؟

اگر راست و پوست کنده گفت که من بیرون کار می کنم و شما توی خانه، چنین ادمی خطرناک است.

سوالهای نوع شانزدهم:

پر توقع بودن یا کم توقع بودن

نمونه سوالها:

از او بپرسید آیا شما در زندگی تان به هر چیزی که می خواستید دست پیدا کردید؟

آیا خانواده ات هر چیزی را خواسته اید برای شما فراهم کرده اند؟

اگر دیدید پاسخ او مثبت است، بسیار خطرناک است. چون با آدمی می خواهیم شریک زندگی بشویم که بسیار پر توقع شده است. چون هر چیزی که می خواسته برایش فراهم شده است.

سوالهای نوع هفدهم:

سوالاتی که بیشتر اطمینان حاصل بکنیم که برون گرا است یا درون گرا. و شدت و اندازة این برون گرایی و درون گرایی چقدر است؟

نمونه سوالها:

شما در یک جمعی مثل مهمانی راحت هستید یا معذب؟

مواقعی که به مهمانی می روید چکار می کنید؟

اگر یک زمانی برای استراحت و تفریح داشته باشید با این زمانتان چکار می کنید؟

خیلی ساده با توضیحی که به شما می دهد مشخص می شود که برون گرا است یا درون گرا.

میانه تان با مطالعه چطور است؟

از او بخواهید که یک جریانی را مثل مسافرت یا برنامه های روزانه برای شما تعریف بکند. وقتی دارد تعریف می کند متوجه می شوید که چقدر به دنیای پیرامون خودش دقت داشته و چقدر به دنیای درون خودش دقت داشته است.

سوالهای نوع هجدهم:

سوال برای اینکه بفهمیم آیا او جهت پذیر است یا انعطاف پذیر؟

اگر مدام حرف و نظرش با نظر اطرافیان عوض بشود و هر دفعه یک چیزی بگوید، الان یک چیزی می گوید و چند دقیقه بعد مادرش یک چیزی می گوید و حرف او هم با گوش دادن به حرف مادر عوض می شود. دوباره برادرش که یک چیزی می گوید حرف او هم عوض می شود.

اگر استقلال رای نداشته باشد جهت پذیر است، اکر برای رای و نظر خودش ارزش قائل هست و صاحب رای و نظر هست ولی روی نظر خودش پافشاری نمی کند و به نظرات دیگران احترام می گذارد این آدم انعطاف پذیر است. جهت گیری در زندگی خیلی بد است چون ما را دچار دردسر و چالش می کند. و انعطاف پذیری بسیار عالی است.

نمونه سوالها:

تا حالا شده نظر دیگران نظر شما را عوض کند؟ کی؟ چطوری؟

می شود یک نمونه برایم بگویید؟

چقدر روی نظرهایتان پافشاری و اصرار می کنید؟

اگر نظرتان صد در صد با نظر بقیه مخالف باشد در چنین مواقعی چکار می کنید؟

پاسخهایی که به شما می دهد مشخص می کند که این ادم جهت پذیر است یا انعطاف پذیر.

سوالهای نوع نوزدهم:

سوالاتی برای اینکه بفهمید طرف شما مکان کنترل درونی دارد یا مکان کنترل بیرونی.

باید سوالاتی را از او بپرسیم که بفهمیم آیا مسئولیت امور را می پذیرد یا می خواهد گردن دیگران بیندازد. این را قبلا توضیح داده ایم.

نمونه سوالها:

مثلا در کنکور قبول نشده از او سوال می کنیم:

می توانم بپرسم شما چرا کنکور قبول نشدید؟

آیا با خواهر و برادرهایتان هم بحث می کنید؟ چرا؟

تو این دعواها بیشتر چه کسی مقصر است و چرا؟

می توانم بپرسم چرا تا الان نتوانسته اید یک شغل ثابتی برای خودتان دست و پا کنید و مدام شغل عوض می کنید؟

و هر سوال دیگری از این قبیل که همراه با چرا باشد تا ببینیم تقصیرها را گردن چه کسی می اندازد.

سوالهای نوع بیستم:

برای پی بردن به اینکه آیا به بلوغ عاطفی رسیده است یا نه.

آیا به کسی از اعضاء خانواده تان ابراز محبت می کنید؟

بیشتر به کدام یک از اعضاء خانواده و چقدر؟

تا حالا شده به یکی از اعضای خانواده تان بگویید دوستت دارم؟ چند بار؟

موقع سال تحویل شما چکار می کنید؟ (کسی که به بلوغ عاطفی رسیده تمام اعضای خانواده را در آغوش می گیرد و می بوسد)

آیا از احساساتتان نسبت به چیزهای مختلف با اطرافیانتان صحبت می کنید؟

اگر می کنید چگونه و چقدر؟ می شود برایم مثال بزنید؟

وقتی عصبانی می شوید چکار می کنید؟

چه وقتهایی حرف دلتان را با دیگران در میان می گذارید؟

سوالاتی از این دست به سادگی ما را با بلوغ عاطفی او آشنا می کند.

سوالهای نوع بیست و یکم:

برای پی بردن به نوع نگاه او به زندگی و درک میزان بلوغ فرهنگی او

از چه کسانی بدتان می آید؟ از چه کسانی خوشتان می آید؟

اگر شخص خاصی را مطرح نمی کند از او بپرسید:

کلا از چه نوع تفکری (بدتان یا خوشتان) می آید؟ از چه نوع نگاه به زندگی و دیدگاهی (بدتان یا خوشتان) می آید؟

فکر می کنید مردم بد هستند یا خوب؟ مردم از نظر شما چطوری اند؟

اگر گفت مردم همه شان دزد و کلاش و پدر سوخته اند، به بلوغ فرهنگی نرسیده است. چون ما در بحث بلوغ فرهنگی به شما گفتیم کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده به مردم مثبت نگاه می کند. و مسائل را مثبت تحلیل می کند و سرشار از اشتیاق به زندگی است. دریایی از شور و نشاط و اشتیاق است.

شما خوشبختی را در چه چیزی می دانید؟ هر جوابی که داد از او بپرسید:

چرا شما به این می گویید خوشبختی؟

فکر می کنید چه گروهی از مردم هستند که اشتباه زندگی می کنند؟ چرا؟

جمع بندی سوالات در خواستگاری:

در جمع بندی این بیست و یک گروه سوال، که سوالات آن را خودتان باید بروید طراحی کنید، باید ببینیم پاسخهایی که اینها می دهند و پاسخهایی که از اطرافیانشان خواهیم گرفت و آنچه که در تحقیق بدست آوردیم چقدر با همدیگر همخوانی دارد. اگر دیدیم صادقانه عمل کرده اند برای ادامة مراحل امیدوار می شویم. و اگر دیدیم مطالب را وارونه جلوه داده است و اگر دیدیم یک جورهایی خواسته روی خیلی چیزها سرپوش بگذارد، فکر نمی کنم به چنین شخصی بشود برای ازدواج اعتماد کرد.

سوالاتیکه دختروپسربایدازهم بپرسند:

سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟

«قسمت اول»

(ازدواج موفق 41)

دکتر شاهین فرهنگ

من در اینجا حال و هوای سوال ها را می گویم نروید عین این سوال ها را بپرسید! می دانید چرا؟ (چون ای سی دی ها پخش می شود بعد هر سوالی که ما اینجا مطرح می کنیم آن از قبل جوابهای آن را خیلی خوب آماده کرده است. ) شما از سوال هایی که مطرح می کنیم الگو می گیرید و خودتان سوال طراحی می کنید. نه دقیقا این سوالات را می پرسید و نه دقیقا به همین تعداد. حواستان باشد که در این جا نباید سوالات کلیشه ای بپرسید. چون سوال کلیشه ای جوابش هم کلیشه ای است. نمونه ای از این سوال و جوابهای کلیشه ای: انگیزة شما برای ازدواج چیست؟ جواب: رشد و تعالی!  به چه چیزی در زندگی اهمیت می دهید؟ جواب: ایمان!

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوالهای نوع اول:

مسائلی که از زندگی شخصی و خانوادگی او برای ما مهم است.

می توانم از رسم و رسومات شما بدانم؟ می توانم بدانم چقدر به رفت و آمدهای فامیلی و غیر فامیلی بها می دهید و در خانواده تان اتفاق ها می افتد؟ می توانم بدانم خانواده در تصمیم گیری های شما چه نقش دارند؟ مثلا مادرتان چقدر کمک می کنند پدرتان چقدر همراهی می کنند؟ بعد در توضیحاتی که می دهد ببینیم آیا رگه هایی از دخالت دیده می شود یا واقعا همراهی و همدلی؟ می توانم بپرسم که چقدر آنها به شما کمک می کنند (و حتما بعدا از مادرشان هم بپرسید که می توانم بپرسم شما در تصمیم گیری ها چقدر به پسر یا دخترتان کمک می کنید؟) بعد این دو تا جواب را کنار هم می گذاریم و اینجوری می فهمید که چقدر صداقت در این خانواده جریان دارد.

سوالهای نوع دوم:

دربارة اهداف بلند مدت و زندگی آینده اش است.

ما می خواهیم ببینیم این دختر خانم و آقا پسر آیا دور اندیش هستند یا نه؟ آیا هدفمند زندگی می کنند یا نمی کنند؟

نمونه سوالها:

می توانم بپرسم برنامة شما برای آینده تان چیست؟

می توانم بپرسم که شما تو برنامه ریزی برای آینده توی طراحی آینده از همسرتان هم کمک می خواهید یا نه؟

می توانم بپرسم شما دقیقا می دانید ده سال دیگه می خواهید توی این عالم کجا باشید؟

می توانم بپرسم این برنامه تان دقیقا توی چه زمینه هایی است؟ یکی فقط یک خط کشیده برای پول. یکی یک خط کشیده فقط برای رشد کاری. ببینیم در چه زمینه هایی او آینده نگری دارد.

سوالهای نوع سوم:

سوالاتی که با پاسخ به آنها متوجه بشویم آیا این انسان اهل رشد هست یا نیست؟

نمونه سوالها:

شما با چند سال قبل چه فرقهایی کرده اید؟

چه ویژگیهای شخصیتی تان را دوست دارید؟

از کدام رفتارهایتان بدتان می آید؟

آیا برای برطرف کردن رفتارهای بد خودتان کاری کرده اید؟

توانسته اید رفتارهای بدتان را ریشه کن کنید؟

چه رفتار ها و صفاتی را می خواهید در خودتان تقویت کنید؟ (برای اینکه مظمئن بشوید دروغ نمی گوید از او سوال کنید:

چطوری می خواهید این کار را انجام بدهید؟ (ببینید آیا برنامه و راه کاری برای این کار دارد یا نه)

بزرگترین نقطه ضعف خودتان را در چه چیزی می دانید؟

تا حالا فکر کرده اید که چگونه می توانید از دست این نقطه ضعف رها بشوید؟

سوالهای نوع چهارم:

سوالاتی که ما را بیشتر با روحیات و خلق و خوی آن آدم آشنا بکند:

نمونه سوالها:

شما با کسی درد دل می کنید؟ با کسی مشورت می کنید؟ اگر بله، با چه کسانی؟ و اگر نه چرا؟ یعنی شما حرفی برای زدن ندارید؟ یعنی شما سوالی برای پرسیدن ندارید؟ همة جوابها را خودتان می دانید؟

گفتن چه چیزهای به اطرافیان و دوستان و اعضای خانوادتان برایتان سخت است؟

تا حالا چه تصمیم های مهمی در زندگی گرفته اید و به هر کدام از این تصمیم های مهم چقدر عمل کردید؟ می شود برایم توضیح بدهید و چند نمونه از آنها را برایم بگویید؟

در چه مواردی سخت می گیرید؟

چه چیزهایی خوشحالتان می ند؟

چه چیزهایی شما را ناراحت می کند و یا شما را به هم می ریزد؟

چقدر در تصمیماتتان از دیگران نظر خواهی می کنید؟

حرف مردم چقدر برایتان مهم است؟

اگر یک نفر جلوی بقیه با شما برخورد تندی بکند چکار می کنید؟

اگر یکدفعه کسی به شما توهین بکند چکار می کنید؟

تا حالا این اتفاق برایتان افتاده است؟ می شود دقیقا به من بگویید که در آن حادثه چکار کردید؟ (جوابی که می دهد را با پدر و مادر و خواهر و برادرش چک می کنید تا بفهمید جوابها با هم انطباق دارد یا ندارد؟ )

تا حالا با پدر و مادرتان سر موضوعی اختلاف داشته اید؟ اگر داشتید این اختلاف سر چه چیزی بوده است؟ چه کار کردید؟

اگر شما یکدفعه یک بدهی سنگین بالا باورید چکار می کنید؟

شما اهل مطالعه هم هستید؟ معمولا چه کتابهایی می خوانید؟

شما اهل موسیقی هم هستید؟ اگر هستید چه نوع موسیقی؟

اهل تلوزیون و فیلم و سریال هستید؟ اگر هستید چه نوع فیلم و سریالی؟

تلوزیون که نگاه می کنید بیشتر به دنبال دیدن چه برنامه هایی هستید؟

بیشتر توی زندگیتان خودتان را مدیون چه کسانی می دانید؟

تک تک اینها می تواند ما را از خیلی از پیچ و خم های ذهنی و دلی این آدم آشنا بکند.

سوالهای نوع پنجم:

سوالاتی در مورد دوستان آن فرد.

یادتان هست که به شما گفتیم دوستهای یک آدم مثل خود او هستند؟

نمونه سوالها:

چند تا دوست صمیمی دارید؟

ملاکتان برای انتخاب دوست چه چیزی بوده است؟

در مجموعه دوستهایتان چرا با این چند نفر صمیمی شدید؟

آیا در بین دوستهایتان یک نفر هست که به عنوان بهترین دوست شما باشد؟

چرا او را به عنوان بهترین دوست خودتان انتخاب کردید؟

آیا با دوستانتان بیرون هم می روید؟

آیا با دوستانتان برنامه های دسته جمعی هم دارید؟

کجا ها می روید؟ چه کارهایی می کنید؟

نظر دوستهای صمیمی تان خیلی برایتان مهم است؟

نظر شما برای آنها خیلی مهم است؟

تا حالا شده از دوستهای صمیمی خودتان کمک بخواهید؟

چقدر برای دوستانتان مایه می گذارید و وقت می گذارید؟

برای دوستهای صمیمی، و صمیمی ترین دوستتان چقدر وقت می گذارید؟

حاضر هستید برای دوست صمیمی خودتان هزینه کنید؟ چقدر؟

اینها همان پاسخ محوری است که قبلا توضیح دادم! باید ببینیم چه جوابی به ما می دهد.

تا حالا با دوستهایتان دعوا هم کرده اید؟ چند بار و چرا؟ آخر این دعوا به کجا رسید؟

اگر ازدواج کنید چقدر می خواهید برای دوستانتان وقت بگذارید؟

برای آن دوست خیلی صمیمی تان چطور؟

و بعد از او بپرسید می خواهید همین سوالاتی را که از شما کردم را از خودم بپرسم و به شما جواب بدهم؟

سوالهای نوع ششم:

سوال در مورد فرزند دار شدن.

یک نکته را به شما بگویم و آن اینکه این سوالات تقدم و تأخر ندارد. هر طوری که دلتان خواست بپرسید.

نمونه سوالها:

شما بچه می خواهید؟

چند تا بچه می خواهید داشته باشید؟

کی می خواهید فرزند دار بشوید؟ (اولین بچه تان را کی می خواهید؟)

دوست دارید فاصله بچه هایتان با هم چقدر باشد؟

اگر همة بچه هایتان دختر و یا پسر بشوند چکار می کنید؟

متاسفانه کسی قبل از ازدواج راجع به این چیزها سوال نمی کند و دو ماه از ازدواج گذشته مرد به خانمش می گوید که بچه می خواهم!!! لطفا قبل از ازدواج راجع به این مسأله با هم به توافق برسید.

سوالهای نوع هفتم:

سوال از مسائل خاص.

نمونه سوالها:

آیا بیماری خاصی داشتید؟ و یا دارید؟

دنبال درمان بیماریتان بودید؟

چه کارهایی برای درمان بیماریتان کرده اید؟

دوره درمان بیماریتان چقدر طول می کشد؟

آیا دارو هم مصرف می کنید؟

تا چه زمانی باید از دارو استفاده کنید؟

دکتر آخرین حرفی که در مورد بیماریتان زده چی بوده است؟

سیگار و یا قلیان می کشید؟

در بین وابستگان درجه یک شما کسی بیماری خاصی داشته است؟

آیا در خانواده تان مورد طلاق هم داشته اید؟

این فرد کی بوده؟ چه زمانی این اتفاق افتاد؟ به چه دلیل از هم جدا شدند؟

سوالهای نوع هشتم:

دیدگاه دینی و حریم های اعتقادی و پر رنگ بودن خدا در زندگی و خانواده شما و در ذهن شخص شما

نمونه سوالها:

خدا و باید و نبایدهای خداوند چقدر برای شما مهم است؟

خدا و خط قرمزهای او چقدر برای شما پر رنگ است؟

اگر خدا گفته باشد یک کاری را انجام نده ولی شما اگر آن کار را بکنید سود کلان مالی بدست بیاورید، آیا حاضر هستید آن کار را بکنید؟

نکته: سوالات دینی را خیلی مستقیم نپرسید.

اگر شما در زندگیتان به یک بحرانی بخورید و به بن بستی برسید و گره محکمی به زندگیتان بخورد چکار می کنید و سراغ چه کسی می روید؟ (ممکن است بگوید: خب یک خاکی به سرم می ریزم دیگر!!! یا: می رویم سراغ دوستهایم! یا: می روم سراغ پدرم! یا: می روم به درگاه خدا طلب یاری می کنم. مگر ما بی صاحب هستیم؟)

با یک سوال غیر مستقیم متوجه می شوید که این طرف آیا در مواقع بحرانی به سمت خدا می رود یا نه؟

ببینید از توکل به خدا و از آویزان شدن به پیامبران و ائمه حرفی می زند یا نه؟

از او بپرسید اگر امکان این بود که پنج تا شهر را برای مسافرت بروید، کدام را می روید؟ (ببینید در بین شهرهایی که اسم می برد اسم شهری که موقعیت مذهبی دارد را می برد؟ اگر کسی حال و هوای مذهبی داشته باشد تو این پنج شهر بالاخره باید اسم یک شهر مذهبی را هم ببرد.)

با پرسیدن سوالاتی از این قبیل میزان پایبندی او را به دین و تناسب نگه او را به دین با نگاه خودتان بسنجید.

سوالهای نوع نهم:

سوال از مسائل سیاسی

نمونه سوالها:

آیا دیدگاه سیاسی دارد یا ندارد؟

آیا طرفدار جناح یا گروه خاصی هستند؟

اگر هستید میزان و شدت طرفداری شما چقدر است؟

یک موقع است که اسم آن گروه و حزب را که می آورد با جیغ و داد و هیجان حرف می زند. اگر شما مثل او در این دیدگاه سیاسی با او هم عقیده نیستی متوجه می شوید که با هم چفت نیستید.

پاسخ به چندسوال درخواستگاری

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.


آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که دختر و پسر در جلسه دوم خواستگاری باید در مورد آن صحبت کنند!

(ازدواج موفق 39)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: پرسیدن سوالاتشان از همدیگر

اول یک سری نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری باید بگویم. و بعد وارد این مطلب می شویم که دقیقا چه گروه سوالاتی را باید بپرسیم و برای هر گروه چند تا نمونه سوال به شما ارائه بدهیم.

نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری:

نکته اول:

لطفا هم پاسخ محور عمل بکنید و هم سوال محور.

بعضی ها فکر می کنند که ما یک چیزهایی از طرف مقابلمان می پرسیم و جوابهایی که به ما می دهد باعث می شود ما تصمیم بگیریم که آیا به درد هم می خوریم یا نه. این که او چه جوابی به سوالات من می دهند پاسخ محوری است. لطفا هم پاسخ محور و هم سوال محور عمل کنید.

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

پاسخ محوری اینگونه است: وقتی که من از او سوال می کنم او چه جوابی می دهد.

سوال محوری اینگونه است: او چه سوالاتی از من می کند.

 

وقتی ما از کسی می خواهیم که لطفا از من سوالتان را بپرسید مطمئن باشید اولین چیزهایی که می پرسد دغدغه های ذهنی اوست. ما وقتی سوال می کنیم مطمئنا اولین سوالات ما مهمترین دغدغه های ذهنی و دل مشغولی های ماست. حساسیتهای ما، ملاکهای ما، اولویتهای ما، در اولین سوالات ما پنهان هستند.

وقتی پاسخ محور عمل می کنیم به جواب سوالاتی که از او می پرسم توجه می کنم. وقتی سوال محور عمل می کنیم می خواهیم ببینیم چه جور سوالاتی می پرسد تا متوجه حساسیتهای این آدم بشوم. و متوجه می شوم که چه چیزی برای او مهم است. و خواهشی که از شما دارم این است که در سوال و جوابهای خواستگاری هم سوال محور و هم پاسخ محور عمل کنید.

آنهایی که فقط می خواهید پاسخ محور عمل کنید! و می گویید من لیست سوالاتم (مثلا صد تا سوال) را به او می گویم تا ببینم او چه جوابی می دهد. ممکن است خیلی از پاسخ هایی که به شما می دهد استاندارد، و قالبی و ساختگی و از قبل طراحی شده باشد.

 

نمونه: الگوی شما در زندگی کیست؟

اگر پسر باشد می گوید حضرت علی (ع) و اگر دختر باشد می گوید خانم فاطمه زهرا (س)، یا مثلا می گوید الگوی من بابا بزرگ یا مادر بزرگم است.

این جوابها خیلی قابل اعتماد نیست. سوالات است که دغدغه های یک انسان را مشخص می کند.

گاهی دختر می پرسد که: نظرتان در مورد ادامه تحصیل من چیست؟

پسر هم جواب می دهد که: واقعا برای من باعث افتخار است که خانمم تحصیل کرده و فرهیخته باشد.

حالا شمای دختر از این جواب پسر متوجه شدید که پسر دوست دارد که شما ادامه تحصیل بدهید؟

الان من می خواهم این مورد را سوال محور عمل کنم.

پسر از دختر می پرسد که: شما درستان کی تمام می شود؟ چند واحد دیگر مانده؟ ترم تابستانه نمی شود بگیرید که زودتر تمام بشود؟

من دختر از سوال این پسر می فهمم که او دغدغه اش این است که هر چه زودتر درس من تمام بشود و دیگر هم ادامه تحصیل ندهم.

اما ممکن است که پسر به گونه ای دیگر و با اشتیاق سوال کند: رشته تحصیلی شما چیست؟ ترم چندم هستید؟ وای چقدر عالی؟ می دانید رشته ای که می خوانید یکی از رشته های درجه یک ایران است؟ تازه می دانید برای فوق لیسانس رشته شما، فلان دانشگاه هست که اگر بتوانید ادامه بدهید خیلی عالی است.

 

از نحوة سوالاتی که او از من می پرسد مشخص می شود که او اشتیاق به ادامه تحصیل من دارد. به این می گویند سوال محوری.

دوستان من خوب است که از طرف مقابلمان بخواهیم که از من هر سوالی که دارید بپرسید (همانطوری که ما از او سوالاتمان را می پرسیم) اینگونه که باشد هم سوال محور عمل کرده ایم و هم پاسخ محور.

 

اگر اولین سوالهای دختر این بود: خانه داری؟ ماشین داری؟ خانه داری؟ این را داری؟ آن را داری؟

واقعا چنین ازدواجی را توصیه نمی کنیم. می دانید چرا؟ چون اولین دل مشغولی های این دختر، دنیای بیرون این پسر است و نه دنیای درون این پسر.

 

دختر خانمها حتما این اجازه را دارید که در سوالاتتان درباره مسائل اقتصادی سوال کنید. مثلا ماشین دارد یا ندارد؟ می خواهد بخرد یا نه؟ و..... ولی آقا پسر اگر خواستید سوال محور عمل کنی، اگر دیدید اولین سوالات دختر خانه و ماشین و پولت بود، چنین ازدواجی خطرناک است. چونکه دغدغه این دختر در گام اول دنیای بیرون توست. و انگار خودت در مرتبه دوم اهمیت قرار داری، ثروت و پول تو برای او اهمیت بیشتری دارد و چنین ازدواجی اصلا بدرد نمی خورد.

 

همانطور که به خانمها گفتم که اجازه ندهید به شما توهین کنند، شما پسر ها هم اجازه ندهید که به شما توهین کنند. به آن دختر بگویید: اولین سوالت این است که من ماشین و خانه دارم یا نه؟ تو نمی خواهی بدانی که من عقل و فرهنگ و شعور دارم یا نه؟ و این سوال محوری شما باعث می شود که مشت طرف مقابل باز بشود.

 

دوستان هم خوب سوال کنید و هم خوب خوب خوب گوش کنید. و هم خوب بگذارید که سوال کنند. قطعا بدانید کسی که بیشتر حرف می زند کمتر هم خواهد شنید.

 

نکته دوم: مطرح نمودن سوالات معکوس در خواستگاری

سوال معکوس چیست؟

یک وقت من به طرف مقابلم (چه دختر و چه پسر) می گویم: می دانید من خیلی آدم شادی هستم و اهل بیرون رفتن و تفریح هستم نظر شما چیست؟ به نظر شما چه جوابی به سوال شما خواهد داد؟ بدون شک می گوید من هم همینطور!! اینگونه سوال کردن که به درد نمی خورد.

 

نمونه ای از سوال معکوس:

نظرتان در مورد آنهایی که می گویند هیچ کجا مثل خانة آدم نمی شود و خیلی اهل تفریح و بیرون رفتن نیستند چیست؟

شما در اینجا نگفتید که من چنین آدمی هستم. در این حالت طرف مقابل شما کاملا گیج است! چون موضع شما را نمی داند. به این سوال می گویند سوال سر و ته. حالا ممکن است که طرف مقابل شما اینطوری فرض کند که این از آنهایی است که همه اش توی خانه است و در جواب شما می گوید: آره من هم بسیار با خانه موافقم !! در حالی که شما دقیقا عکس این شخصیتی هستید که پرسیدید.

 

دوستان من صبور باشید. به جای اینکه من به او بگوییم که : ببین صداقت در زندگی برای من خیلی مهم است و از اصول اولیه برای یک زندگی صداقت است! آن هم در جواب شما خواهد گفت بله واقعا همینطور است! برای من هم صداقت مهمترین چیز است.

باید این را معکوس بپرسید:

من شنیده ام که یک جاهایی کسانی هستند که می گویند همیشه هم لازم نیست در زندگی صداقت داشته باشیم و یک جاهایی هم می شود دروغ مصلحتی گفت. شما نظرتان در مورد این آدمها چیست؟ طرف شما اصلا نمی تواند متوجه بشود که نظر شما موافق این است یا مخالف. چون دقیقا سر و ته سوال کردید.

 

البته وقتی مراحل جلوتر می رود و وقتی کار جدی تر می شود و وقتی بیشتر به هم دل می بنیدیم و وقتی بیشتر تصمیم می گیریم که این مسیر ادامه پیدا کند و ازدواج کنیم قطعا به او باید بگوییم که آن سوالاتی که آن روز در خواستگاری از شما پرسیدم باید به شما بگویم که نگاه من این نیست. بلکه من می خواستم با نگاه شما آشنا بشوم.

 

سوالات غیر مستقیم بپرسید

چون جواب سوالات مستقیم ما به درد نمی خورد از سوالات غیر مستقیم استفاده کنید.

یک سوال مستقیم: ببخشید شما اهل پارتی بازی هستید؟ جواب: نه اصلا!

یک سوال غیر مستقیم: شما اگر توی اداره کارتان گیر بکنه چکار می کنید؟ جواب: حالا یک جوری حلش می کنیم!!!! (ببخشید چطوری مثلا؟؟؟؟)

 

نکته سوم:

سوالاتی که طرف مقابل ما را مجبور کند که خیلی رک و مستقیم به ما جواب بدهد سوالات کاملا غلطی هستند!

نمونه: عذر می خواهم دوست دارم با من خیلی راحت باشید شما دوست از جنس مخالف هم داشتید؟ چند تا؟؟؟؟!!!!

من می خواهم بدانم که اگر ما یک روزی در زندگی مشترک با هم دعوایمان شد ممکن است که شما من را بزنید؟؟!!

آخر کدام عاقلی به این سوال جواب می دهد که:  بله من پوست از تنت می کنم!!!

 

این سوالات فقط ایجاد تنش و تحریک می کند و هیچ خاصیت دیگری ندارد.

اگر برای این مدل مسائل می خواهید سوال کنید غیر مستقیم باشد

نمونه: می خواهم بدانم در طول زندگی تان با خواهر و برادرهایتان دعوا هم کرده اید؟ اگر دعوا کردید کار به کجاها کشیده؟ کی برای آشتی کردن پا پیش گذاشته؟ کی چطوری برخورد کرده؟

 

ممکن است جواب بدهد که بله دعوا که داشتیم اما من همیشه پیش قدم بودم برای صلح و دوستی و ..... اشکالی ندارد شما دقیقا همین سوال را از خواهر و برادرهایش بپرسید. و ببینید آیا جوابها با هم همخوانی دارد یا نه!!!

جلوتر خواهیم گفت که گروهی از سوالات سوالاتی هستند که شما باید از خانواده طرف مقابل بپرسید.

 

اگر برای سوالی پاسخ دریافت نکردید و از زیر جواب دادن به سوالی طفره می رود. حتما چند دقیقه که گذشت، یا جلسات بعدی، به یک شکل دیگری «باید» این سوال را از او بپرسید و از جواب بخواهید. و تا به جواب نرسیدید دست بر نمی دارید.

نکته چهارم:

سوالاتی که پاسخ آنها بله و خیر است به هیچ دردی نمی خورد.

 

گاهی وقتها ما هراس داریم از اینکه او از ما فلان سوال را نپرسد ولی این سوال برایمان خیلی مهم است. نکند سوال مهم خودتان را از طرف مقابل نپرسید که مبادا یک وقت او هم این سوال را از ما بپرسد.

 

نکته پنجم:

ممکن است در سوالاتی که از او می پرسید در مورد نگاه او به زندگی، جوابهایی به شما بدهد که نیاز به تحلیل دارد. از او بخواهید که تحلیل کند.

 

نمونه: من می خواهم بدانم که شما کلا اهل چه جور زندگی هستید؟ جواب: من دنبال زندگی ساده و ساده زیستی ام.

از او بپرسید که از نظر شما ساده زیستی چه تعریفی دارد و چطوری است؟

نمونه: من کلا بگم که روی همسرم تعصب دارم گفتم که از الان بدانید.

از او بپرسید که از نظر شما تعصب یعنی چی؟

یک وقت دیدید منظور او از تعصب این است که وقتی از خانه رفتم بیرون در را از بیرون قفل می کنم و شب که آمدم خانه در را باز می کنم.

مثلا اگر در تحقیق به شما گفتند که او پسر خوبی است ولی سخت گیر است باید از خود پسر سوال کنید که این سخت گیری را برای شما توضیح بدهد چون سختگیری از نگاه هر فردی با فرد دیگر فرق می کند. ممکن است سختگیری برای کسی در این حد باشد که بعد از ازدواج اجازه ندهد به دختر که با هیچ کدام از دوستان سابق خودش ارتباط داشته باشد و حتی نگذارد خانه پدر و مادرش هم برود.

 

 

سوالات کلی و کلان به هیچ دردی نمی خورد.

نمونه: اهل مادیات هستید؟ جواب: نه!!!

 

نکته ششم:

سوالاتتان مهم و هدایت شده و قابل جمع بندی باشد.

خواهشا سوالات پیش و پا افتاده نپرسید؟

 

نمونه: من رنگ نارنجی را دوست دارم شما چی؟

من بستنی یخی دوست دارم شما جی؟

من ماشین زانتیا دوست دارم شما چی؟

من خورشت سبزی دوست دارم شما چی؟

من تخم مرغ نیم پز دوست دارم شما چی؟

اگر در همة این سوالات پیش پا افتاده، هم عقیده بودید دلیل نمی شود که زندگی خوبی خواهید داشت.

دوستان من هیچ لزومی ندارد که سلیقه های ما مثل هم باشد. و اصلا در این سوال و جوابهای روز خواستگاری از سلیقه هایتان از هم سوال نکنید. چون وقت شما باید صرف سوالات مهمتری بشود.

اصلا مهم نیست که هر دو خورشت سبزی دوست داریم! مهم این است که روح و نگاه و تفکر ما چقدر با همدیگر همسو هست یا نیست! یک روزی به یک جایی می رسید که می بینید همان کسی که مثل تو عاشق خورشت سبزی بود، نه احساس مسئولیت دارد، نه می توانی به او تکیه کنی، نه گذشت و فداکاری دارد، نه به تو و خانوادت احترام می گذارد و .....

 

دوستان من، ببینیم از نظر روحی و روانی ، اعتقادی، باورها، نگاه به زندگی و رشدی که کرده ایم چقدر  به هم نزدیک هستیم و نه اینکه ببینیم چقدر سلیقه های مشترک داریم.

 

این هم یادتان بماند که وقتی برای ازدواج می روید خواستگاری، تومار سوالاتتان را جلوی طرف مقابل باز نکنید.

 

پاره ای از سوالات را هم باید از خانواده دختر یا پسر و اطرافیان او پرسید. چون ما باید مطمئن بشویم که پدر و مادر او تا چقدر در زندگی ما دخالت خواهند کرد؟

 

اگر خواستیم مستقیم از طرف مقابلمان بپرسیم، اینگونه می پرسیم:  که پدر و مادر شما چقدر به نظر شما بها و اهمیت می دهند؟ چقدر در نظری که دارید دخالت می کنند؟

و اگر از خود پدر و مادر سوال می کنیم، اینگونه می پرسیم: شما چقدر به دختر یا پسرتان در تصمیم گیری هایشان کمک می کنید؟ (اینطور که سوال کنید به پدر و مادر ها هم بر نخواهد خورد)

 

نکته: در جلسه دوم خواستگاری هم فقط آن تعدادی که در جلسه اول حضور داشتند ( و گفتیم چه کسانی هستند) باید بیایند.

 

تبرعشق!!

هیچ زنی را در هیچ کجای دنیا نمیتوانی پیدا کنی که به یکباره عاشق مردی شود
زن ها آرام آرام در یک مرد جوانه میزنند.
اما
امان از زمانی که زنی در وجود مردش ریشه بدواند
اینجور عشق های یک زن را هیچ تبری نمیتواند از پا در بیاوردحالا میخواهد
تبر زمان باشد و یا حتی تبر مرگ
--------
پیامبر اکرم صل الله علیه و اله وسلم فرمود: این سخن مرد که به همسرش میگوید واقعا تو را دوست دارم هرگز از قلبش خارج نخواهد شد. (شافی ج2)

آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که خانواده های دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری دربارة آن صحبت می کنند.

(ازدواج موفق 36)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: دلیل و نحوة انتخاب دختر از طرف خانوادة پسر.

ببخشید از کجا با دختر ما آشنا شدید؟ چطوری خانوادة ما را پیدا کردید؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که بیایید خواستگاری؟ (ما گفتیم خانوادة پسر قبل از خواستگاری یک تحقیق کوچکی کرده اند) چی شد که ما را انتخاب کردید؟ چی شد که به این جمع بندی رسیدید که بیایید خواستگاری؟ چه چیزی در دختر ما یا در خانوادة ما بود که شما را ترغیب به آمدن کرد؟ (خیلی مهم است که چرا دست رو ی خانوادة ما و دست روی دختر ما گذاشتید؟ چون پاسخ هایی که می دهند می تواند خیلی کلیدی باشد. مثلا آیا دلیلشان در این حد است که دختر شما خوشگل و خوش تیپ بود یا چیزهای دیگر است؟ مثلا ما دیدیم که شما خانوادة مذهبی هستید. (این نشان می دهد که شما دختر را نپسندیدید چون ما خیلی مذهبی هستیم آمدید خواستگاری.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم: طرح ابهامات و سوالات باقی مانده از جلسة اول خواستگاری.

ذهنیت هایی در جلسة اول خواستگاری پیش آمده  که ما همان موقع نمی توانیم مطرح کنیم. می دانید چرا؟ چون ممکن است به اشتباه این ذهنیت برای من بوجود آمده باشد. من یکدفعه با خودم می گویم چرا بابایی دخت این حرف را زد؟ یعنی چی؟ خب صبر می کنم که برویم خانه و این را در جمع خانوادگی مطرح می کنم . چرا بابای دختر این را گفت؟ پسر می گوید که بابا قبلش که خود مادر این را گفته بود. و ممکن است من یک ذهنیتهایی داشته باشم که غلط است. و پاسخ آن در جیب اعضای خانوادة خودم است. پس ما در خود جلسة اول ذهنیتها را مطرح نمی کنیم. می آییم خانوادگی با هم مطرح می کنیم، اگر خانوادگی به نتیجه نرسیدیم و اگر ابهام و سوالی باقی مانده بود آن را نگه می داریم و در جلسة دوم ذهنیتهایمان را دسته بندی می کنیم و آن را سوال می کنیم. ممکن است ما در حرفهای آنها تناقضی دیده ایم، مادر او یک چیزی گفته و پدر آن یک چیز دیگر. و جمع بندی می کنیم و می بینیم همگی به این نتیجه رسیده ایم که حرفهایشان دارای تناقض است.

 

بعد در جلسة دوم سوال می کنیم ببخشید حاج آقا شما این را گفتید ولی خانمتان دقیقا بر عکس آن را گفتند. باید دقیقا بگویند که چرا جواب این دو متفاوت بوده. بالاخره یا نظر مرد درست است یا زن. مثلا پسر و دختر گفته اند فوق لیسانس داریم بعد توی صحبتها یکی می گوید که تحصیلات دختر یا پسر مثلا دکتری است. گاهی یک ادعایی می کنند که به نظر ما خیلی درست نمی آید. مثلا می گویند که دختر ما در مقطع دکترای «نانوتکنولوژی» درس می خواند. از آنها سوال می کنیم که دختر شما در کدام دانشگاه مشغول به تحصیل هستند؟ ترم چندم هستند؟ ورودی چه سالی هستند؟ ممکن است متوجه بشوید که در پاسخ دادن دچار تناقض می شوند. شاید احیانا «نانوتکنولوژی» در کار نباشد. اما یک موقع هم هست که خیلی محکم جواب شما را می دهند و چه بسا مدرک دخترشان را هم به شما نشان می دهند. به هر حل هر آنچه را که برای من ایجاد ابهام کرده را باید سوال بکنید.

 

یا مثلا وعده هایی که خانواده دختر یا پسر به همدیگر داده اند. ما باید در جلسه دوم این وعده ها را پیگیری بکنیم. مثلا به ما گفته اند که «شغل پسر ما حل است و شما اصلا نگران نباشید.» در جلسه دوم می پرسید که ببخشید این چطوری حل است. ممکن است گفته باشند که قرار است یک سرمایه ای جور بکنند برای کار. از آنها بپرسید که این پول و سرمایه ای که قرار است جور بشود از کجا جور می شود. بعد آقا پسر قرار است با این سرمایه چکار بکنند؟

 

یا مثلا خانواده دختر وعده داده اند که دختر ما دیپلمه است و خواستگاری که برایشان آمده دکتر است و به خانواده پسر گفته اند که دختر ما سه سال پشت کنکور مانده ولی گفته است حداقل تا فوق لیسانس را می خواند. ما در جلسه دوم می پرسیم که ایشان که سه سال پشت کنکور مانده اند چطوری می خواهند لیسانس بگیرند؟؟ وعده دادن که کاری ندارد. آدم دهان خودش را باز می کند و هر چه که دلش بخواهد می گوید. جلسه دوم ما باید در باره تحقق وعده ها سوال بکنیم. وقتی از آنها سوال می کنیم که بعد که انشاء الله اینها با هم ازدواج کردند وضعیت مسکنشان چی می شود؟ و خانواده پسر گفتند درست می شود، جلسه دوم می پرسیم که ببخشید چطوری درست می شود؟ ما نمی خواهیم پسر شما خانه داشته باشد. ولی سوال ما این است که چطوری مسکنشان را تامین می کنند؟ به میزانی که یک خانه آبرومند بتواند رهن و اجاره کند پول هست؟ همینطور بگوییم درست می شود که نمی شود. آمدیم و درست نشد آنوقت باید بروند روی چمن بخوابند؟؟!!

 

بنده نمی خواهم کسی را متهم کنم؟ نمی خواهم بدبین باشم. نمی خواهم وصله ای به خانواده دختر یا پسر بزنم. بلکه می خواهم با چشم باز و درست ازدواج کنید همین!!


جلسه دوم خواستگاری

«جلسة دوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 38)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه دوم خواستگاری همة  آزمایشهایی که دختر و پسر باید انجام بدهند را می روند انجام می دهند چون ما بین جلسه اول و دوم خواستگاری باید سه ماه فاصله باشد. (چون گفتیم باید مفصل بروید از هفت تا منبع تحقیق کنید و این تحقیق زمان بر است) وقتی که ما بعد از دو سه ماه تحقیق واقعا به این نتیجه رسیدیم که همدیگر را می خواهیم دختر و پسر می روند آزمایش هایشان را انجام می دهند که اگر قرار باشد در آزمایش ها پاسخ منفی باشد دیگر رابطه از این جدی تر و عمیق تر نشود. اما اگر جواب آزمایش مثبت بود و منعی برای ازدواج نبود

نکته: مشاوره ژنتیک مال بعد از جلسه دوم خواستگاری و قبل از جلسه سوم خواستگاری است.

جلسه دوم خواستگاری برای چی است؟

برای دریافت اطلاعات بیشتر، برای تبادل اطلاعات بیشتر، برای بیشتر حرف زدن، و برای بیشتر شنیدن، یادتان می آید که وقتی مراحل تحقیق را می گفتم، تاکید کردم که تحقیقات باید تا عقد ادامه داشته باشد. یکی از مراحل تحقیق در جلسه دوم خواستگاری است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام علی (ع): سخن بگویید تا شناخته بشوید. چرا که انسان در زیر زبانش مخفی است.

 

ما وقتی که رحف می زنیم خودمان را به دیگران می شناسانیم. جلسه دوم خواستگاری جلسه ای است که خانواده ها جدا با هم صحبت می کنند و دختر و پسر هم جدا با همدیگر صحبت می کنند. اگر دختر اتاق مستقل برای خودش دارد در اتاق خود دختر بروند صحبت کنند چون اینطوری حال و هوای اتاق دختر برای پسر رویت می شود. و اگر اتاق شخصی ندارد در اتاق کناری یا اتاق پشتی.

 

خانواده های مذهبی و سنتی که می گویید ما اجازه نمی دهیم دخترمان برود با پسر تنهایی صحبت بکند، کجای عالم را می خواهید بگیرید؟ اجازه می دهید دخترتان بدبخت بشود، اجازه می دهید دخترتان با یکی دو تا بچه طلاق بگیرد و آواره بشود، اجازه می دهید زندگی اش نابود بشود، اما اجازه نمی دهید با همدیگر در یک اتاق صحبت بکنند؟ کجای دین آمده که این کار جایز نیست؟ اگر در روایت آمده که اگر دو تا نامحرم در جایی با هم تنها باشند سومین آنها شیطان است چه ربطی به این موضوع دارد؟ مگر ما می گوییم در اتاق را قفل کنند. در اتاق باز است و ما هم داخل حال نشسته ایم!

 

دوستان من! دختر و پسر در این جلسه خیلی با هم صحبت می کنند، با بی انصافی و ادای دینداری و با رسم و رسومات سنتی، این حق را از دخترتان نگیرید. البته باید مسائل شرعی را رعایت کرد. در اتاق باید باز باشد. زیر دید ما هستند اما آرام صحبتهای خودشان را به با هم می زنند. خواهش من این است که دینداری خودتان را این مدلی نشان ندهید. من اینها را دین نمی دانم. دینداری یعنی آنجایی که دین به تو می گوید این کار را انجام بده، انجام بده، و آنجایی که خدا می گوید انجام نده انجام نده. دینداری یعنی اینکه ببینید منش حضرت علی (ع) چگونه بود؟ نه اینکه به منش و رفتار خودتان نگاه کنید.

 

بین جلسه اول و دوم خواستگاری دختر و پسر هیچ ارتباطی نباید با هم داشته باشند. و اولین ارتباط این دو تا با هم باید در جلسه دوم خواستگاری باشد. دلیل آن را هم گفتم که ما انسان هستیم و احساس و عاطفه داریم. من گفتم زمانی که بین جلسه اول و دوم خواستگاری گذاشتیم زمانی است که هر کدام از خانواده ها به طور دقیق و جدی برای خانواده مقابل تحقیق انجام می دهد. وقتی ما هنوز در تحقیقات خودمان به نتیجه نرسیده ایم که می خواهیم ادامه بدهیم یا نه، اگر دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند چه تلفنی و چه اینکه با هم بیرون بروند، باعث دلبسته شدن آنها به هم می شود. بعد اگر ما در پایان تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوریم چطوری می خواهیم این احساس عاطفی که بین این دو تا بوجود آمده را از بین ببریم؟

 

سوال: شما می فرمایید در جلسة اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و دختر و پسر نباید با هم صحبت کنند و بعد از سه ماه تحقیق و تایید پسر در جلسة دوم می نشینند با هم صحبت می کنند. خب بهتر نیست که همان جلسة اول با هم صحبت کنند چون ممکن است در همان جلسه بفهمند که به درد هم نمی خورند و در نتیجه سه ماه تحقیق هم منتفی بشود.

جواب:

بنده در مورد ازدواج می گویم با عینک خوش بینی پیش نروید. من عکس شما نگاه می کنم. اگر در جلسة اول دختر و پسر حرف زدند و خیلی به دل هم نشستند و فکر کردند که چقدر به درد هم می خوریم و بعد تحقیق کردیم و دیدیم که اصلا به درد هم نمی خوریم، حالا این وابستگی که ایجاد شده کار را خراب می کند. خانواده می گویند شما به درد هم نمی خورید اما دختر و پسر می گویند که به درد هم می خوریم.

سوال: اگر برای هر خواستگاری سه ماه وقت بگذاریم که اینجوری خیلی وقت تلف میشه!

متوجة حرف من نشدید من گفتم اگر بعد از  جلسة اول خواستگاری، نشستیم و حرفهایمان را زدیم و با یکی دو تا مشورت کردیم و دیدیم به درد هم نمی خوریم که دیگه این نمیرود تا سه ماه بعد. پریشب خواستگاری بوده و دو روز گذشته، زنگ می زنیم میگیم ببخشید نمی خواهیم، و تمام میشه. حالا می رویم به مورد بعدی فکر می کنیم. هر موردی که 3 ماه طول نمی کشد. 3 ماه در صورتی که جلسة اول چرتکه هایمان را بیندازیم و ببینیم انگار به درد هم می خوریم، حالا می رویم تحقیق می کنیم.

سوال: جلسة اول چقدر باید طول بکشد؟

جواب:

جلسة اول خیلی کوتاه است. ممکن است حتی یک ساعت هم طول نکشد. چون خیلی قرار نیست حرفی زده بشود. اما جلسة دوم بسیار طولانی و مفصل برگذار می شود.

سوال: اگر خواستگار آمد خانة دختر و در نگاه اول از ظاهر و چهرة دختر خوششان نیامد و خیلی سرد برخورد کردند و اخم کردند (یک جوری خانوادة دختر و خود دختر تحقیر شد) چه عکس العملی باید انجام داد به رفتار آنها؟

جواب:

همان موقع که دارند خداحافظی می کنند و می روند اگر شماره موبایلشان را دارید که همان وقت و اگر ندارید نیم ساعت بعد زنگ می زنید خانه شان و می گویید ما نپسندیدیم. تا دفعة دیگر از این کارها نکنند. هر رفتاری که خلاف ادب انجام دادند باید به آنها بفهمانیم که بی ادب هستند. (چه خانوادة دختر و چه خانوادة پسر) آمدید خواستگاری، نیامدید برای  بی ادبی و بی احترامی و توهین. برده که نمی خواهید ببرید.

دو نکته:

قبل از اینکه وارد بحث این بشویم که در جلسة دوم خواستگاری چه باید گفت و چکار باید کرد دو نکته را باید بگویم:

اول:

جلسة دوم باید جلسة طولانی باشد که مخصوصا دختر و پسر مفصل با همدیگر حرف بزنند. حرف چند ساعته. بنابراین خانوادة دختر و پسر اینقدر سرفه نکنید و ادا و اطوار در نیاورید. (تمام نشد؟) خانوادة دختر در جلسة دوم خواستگاری باید شام بدهند. چون یک جلسة طولانی است.

دوم:

دختر و پسر اگر دارایی اش را دارید هر کدامتان یک ضبط یا موبایل یا واکمنی و چیزی که امکان ضبط کردن مذاکرات چند ساعتة شما را داشته باشد همراه خودتان ببرید. چرا؟ چون خیلی از حرف ها را می زنیم که آنجا به دلیل هراس و شتاب و دلهره و عجله درست برای ما قابل تجزیه و تحلیل نیست. اما وقتی با گوشی موبایلم ضبط کنم و بعد بروم خانه و دو یا سه یا چهار بار گوش کنم متوجه می شوم که خیلی از مطالب را در آنجا متوجه نبوده ام و حواسم به آنها نبوده. اگر هم نمی توانید قلم و کاغذ بردارید و تیتر چیزهایی مهمی که می شنوی را بنویسی چون (مثل جلسة اول خواستگاری که صحبت ها را تحلیل می کردیم و نظراتمان را روی دایره می ریختیم) بعد از جلسة دوم هم می خواهد این اتفاق بیافتد.


رسم عاشقی...

علی اسماعیل زادهe6388f265f09983085d1af5c9fee104d-425ghccfcxcf.jpgقهر بودیم در حال نماز خوندن بود
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اونور نشسته بودم
کتاب شعرشو برداشت و با یه لحن خیلی ارومی شروع کرد به خوندن
ولی من باز باهاش قهر بودم
کتاب و گذاشت کنارو بهم نگاه کرد و گفت
غزل تمام نمازش تمام دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد
باز هم بهش نگاه نکردم.................
اینبار ازم پرسید عاشقمی؟؟؟سکوت کردم
گفت عاشقم نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه ابم میکند
دوباره با لبخند پرسید عاشقمی مگه نه
گفتم::نه................
گفت لبت نه گوید و پیداست دلت می گوید اری
که این سان دشمنی یعنی خیلی دوسم داری
زدم زیر خنده .............روبروش نشستم.........
دیگه نتونستم بهش نگم وجودش چقد ارامش بخشه
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم
خدارو شکر که هستی.............

برای ازدواج باچه کسی بایدمشورت کرد؟؟

برای ازدواج با چه کسی باید مشورت کرد؟

(ازدواج موفق 37)

دکتر شاهین فرهنگ

بعد از جلسه اول خواستگاری تک تک اعضای خانواده دختر و پسر دور هم می نشینند و آنچه را که دیده و یا شنیده اند را به تبادل نظر و اشتراک می گذارند. همه بیاید نظرشان را بدهند. آیا پسندیدیم؟ آیا نپسندیدیم؟ و به چه دلیل! لطفا دختر یا  پسر سعی کنند آخرین نفری باشند که نظر خودشان را اعلام می کنند چون نظر آنها مبتنی بر احساس است. چون یک واقعه بزرگی دارد در زندگی او اتفاق می افتد. ولی پدر و مادر و خواهر و برادر ممکن است منطقی تر نظرخودشان را بدهند.

پدر و مادر عزیز، نگویید ما نظر نمی دهیم. من این مورد را خیلی دیده ام که می گویند علف باید به دهان بزی شیرین بیاید. به بچه هایشان می گویند پسرم یا دخترم خودت ببین آیا خودش و خانواده اش را پسندیدی، حرفهایشان را پسندیدی؟

نه! اینگونه رفتار کردن درست نیست. گاهی می شود که پدر و مادر به خاطر سن و تجربه شان چیزی را می بینند و می شنوند و درک می کنند که کوچک تر ها متوجه آن نیستند. پس لطفا هیچ کسی در نظر دادن خودش را کنار نکشد!

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

مشورت با یک مشاور

بعد از اینکه صحبتهایمان را کردیم و آمدیم خانه (دختر با خانواده اش توی خانه خودشان و پسر با خانواده اش در خانه خودشان) نشستند حرفهایشان را زدند، توصیه می کنم قبل از اینکه هر نظری به خانواده مقابل بدهیم (که آیا مورد قبول هست یا خیر) با یک مشاور (که الزاما منظور من یک روانشناس نیست، بلکه منظور ما کسی است که قدرت تشخیص خوب و بد را از هم دارد، کسی که تجربه این کار را دارد) مشورت بکنید. بگویید ما رفتیم جایی خواستگاری یا آمدند خواستگاری ما، چیزهایی که شنیدیم و دیدیم اینها بوده است، نظر شما چیست؟ بگذاریم یک انسان خارج از گود هم نظر خودش را بدهد.

 

پیامبر اکرم (ص): کسی که مشورت می کند پشیمان نخواهد شد.

البته با هر کسی هم نباید مشورت کرد و به هر مدلی هم مشورت نمی کنیم.

 

امام صادق (ع): در مشورت چهار شرط را رعایت کنید تا ضرر آن از سودش بیشتر نشود.

1. با کسی مشورت کنید که عاقل باشد و صلاحیت مشورت را داشته باشد

(نه با هر کسی، کسی که اینقدر پختگی داشته باشد که بتواند اطلاعات مختلف را بشنود و به شما کمک فکری بکند و خارج از گود زندگی شما باشد)

 

2) دیندار و آزاده باشد تا خیر و صلاح شما را دنبال کند.

(من مشاورهایی را می شناسم که جز پول هیچ چیز دیگری را نمی شناسم و اصلا برایش مهم نیست که آنچه تو می گویی به سود تو یا زیان تو هست یا نیست. فقط می گوید من برای یک ربع مشاوره مثلا بیست هزار تومان می گیرد. خب چنین آدمی نه دیندار است و نه آزاده و نه خیر و صلاح شما برای او مهم است. بلکه فقط پول داخل جیبش برای او مهم است. او چیزی به نفع تو نخواهد گفت بلکه به نفع جیب خودش می گوید.

 

3) برای شما مانند دوست و برادر باشد تا رازدار بوده و اسرار شما را فاش نکند. (من وقتی دارم با کسی مشورت می کنم دارم اسرار مردم را به او می گویم، پس نباید کسی باشد که به راحتی اسرار مردم را در دست دیگران بگذارد)

 

4) تمام اطلاعاتتان را در اختیارش بگذارید تا دانسته های او به مقدار اطلاعات شما باشد و بهتر مشاوره بدهد و آنچه را به مصلحت شماست بیان کند.

 

امام علی (ع): هر گاه در کاری نیازمند مشورت بودی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار چرا که ذهن و فکر آنان تیزتر است و سرعت انتقالشان بیشتر، و سپس آن را با سالمندان با تجربه هم در میان بگذار تا نیک و بد و قوت و ضعف آن را پیگیری کنند و بهترین را انتخاب کنند چرا که تجربه آنان بیشتر است.

هیچ الزامی هم نیست که این مشاورها حتما از قوم و خویشان ما باشند. بلکه می شود آنها را از بیرون از دایره خانوادگی انتخاب کرد. و با آنها مشورت کنید و نظر آنها را بپرسید.

 

و اما یک توصیه به مشاورین:

و اما یک جمله ای هم به آنهایی بگویم که مورد مشاوره در امر ازدواج قرار می گیرند بگویم:

امام علی (ع): من از هر کس که در مشورت به مسلمانی خیانت کند بیزارم.

اگر کسی با شما مشورت کرد نظرتان را دقیق بگویید، معایب را غایم نکنید و پنهان کاری نکنید. مسیر را منحرف نکنید.

 

چطوری جواب منفی را بعد از جلسه اول خواستگاری بدهیم؟

بعد از جلسه اول خواستگاری (چه خانواده دختر و چه پسر) بعد از اینکه با همدیگر حرفهایمان را زدیم و با چند نفری هم صحبتهایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی خواهیم، گوشی تلفن را بردارید و زنگ بزنید و بگویید. اینقدر هم نگویید که رسم ما این است که اول باید خانواده آنها زنگ بزنند. حالا آمدیم و خانواده آنها سه ماه زنگ نزدند! می خواهید چکار کنید؟ می خواهید دیگر خواستگاری نروید؟ می خواهید دیگر نگذارید بیایند خواستگاری؟ اینها بالاخره قرار است کی زنگ بزنند؟  اینها همان آداب و رسومی است که تیشه به بنیاد خانواده   می زند.

دوست من! چه خانواده دختر و چه خانواده پسر اگر بعد از صحبت و مشورت به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خورید رسم و رسومات را دور بریزید، اولین خانواده ای که به نظرش آمد جواب نه را بدهد تلفن را بر دارد و بگوید «ببخشید، عذر می خواهیم ما به این نتیجه رسیدیم که به هم نمی خوریم، انشاء الله دخترتان (یا پسرتان) ازدواج عالی داشته باشند، خانواده خوب و محترمی بودید و خوشحالیم که با شما آشنا شدیم ولی به این نتیجه رسیدیم که این دو تا به درد هم نمی خورند. ببخشید. خداحافظ»


ورودممنوع!!!!!!!!!!!11

ورود ممنوع
اگر چنین هستید، صبر کنید، ازدواج نکنید!
1.تنبل و بی مسوولیت.
2.عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران.
3 .عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری. مثلا تغییر مکرر شغل و...
4 .اگر تصور می کنید ؛ افکار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.
5 .اگر به دنبال همسری هستید که در زندگی مشترکتان با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.
6 .اگر کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد.
7 .اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید.
8 . اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید.
9 . اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه با دیگران می شود.
10 . اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست.
11.اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی به نظر می آئید

ویژگی یک محقق خوب

محقق مناسب

دکتر شاهین فرهنگ

این خیلی مهم است که چه کسی را به عنوان محقق انتخاب کنیم. از کجا باید محقق خوب پیدا کنیم؟ دوستها و آشنایان و همکاران مان و کسانی که آنها را قبول داریم و به آنها اطمینان داریم. ولی این محقق باید یک ویژگیهایی داشته باشد. به هر کسی نمی شود بگوییم برو تحقیق کن.

ویژگیهای محقق:

یک:

کسی که انتخاب می کنیم باید پخته و مصلحت اندیش باشد تا بتواند اطلاعات را درست از منابع بگیرد و خرابکاری هم نکند.

                 برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دو:

تحلیلگر باشد. چون اطلاعاتی که از منابع مختلف می گیرد را بتواند دسته بندی کند و تحلیل بکند که حالا باید دنبال کدام اطلاعات رفت. 

سه:

صبور باشد. تا زود از میدان در نرود. ممکن است از چند تا منبع تحقیق بکند و به نتیجه نرسد و زود از کوره در برود و می گوید هیچ کس اینها را نمی شناسد.

چهار:

صادق باشد. تا آنچه را که دیده و شنیده بی کم و کاسب به ما منتقل کند. کم و زیادش نکند.

پنج:

زیرک و زبل باشد. تا بتواند از لابلای حرف مردم سر نخها را پیدا بکند.

شش:

خوش برخورد و خوش زبان باشد. تا بتواند آدمها را وادار و ترغیب به حرف زدن بکند.

هفت:

رازدار و امین باشد. تا اطلاعاتی که کسب کرده را تا آخر عمر در اختیار کسی قرار ندهد.

البته ممکن است همة این ویژگیهایی که گفتیم در یک نفر جمع نباشد. ولی من می خواهم برای ازدواجم تحقیق کنم. توی دوستان و همکاران و قوم و خویشهایم 5 نفر را انتخاب کردم که برایم تحقیق کنند حالا نگاه می کنم ببینم در بین این 5 نفر کدام یک درصد بالاتری از این ویژگیهای یک محقق خوب را دارا است، از آن می خواهم که برایم تحقیق کند.

 

گاهی وقتها ما می خواهیم گروهی از محققین را دنبال تحقیق بفرستیم. یادتان باشد که بین اینها یک همانگی لازم است. اگر به داداش و پسر دایی و عمویت تحقیق کنند، نکند پسر دایی ات و عمویت هر دو یکجا بروند برای تحقیق. باید هر کدام یک حیطه ای برای تحقیق داشته باشند، یک عده از همکارانش، یک عده از دوستانش و یک عده از قوم و خویشهایش و.... تحقیق کنند. و باید بین اینها جلساتی باشد که این اطلاعات را رد و بدل بکنند.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/216

 

10مورددرموردتحقیق درامرازدواج

                    قلب.قلب های زیبا.رویایی

 

«ده نکته در مورد تحقیق در امر ازدواج»

«ازدواج موفق 24»

«دکتر شاهین فرهنگ»

در تحقیقی که از این هفت منبع می کنید باید به یک سری نکات دقت کنید.

اول:

حتما از تمام هفت منبع تحقیق می کنید. اگر هم یک کم شک دارید به خانواده های دور و برتان نگاه کنید ببینید چقدر زندگی ها سرد و بی روح است. تا آن وقت این کار را بکنید. اینطور نباشد که از پنج منبع تحقیق بکنید و همه هم بگویند خوب است و دیگر تحقیق روی دو تا منبع دیگر را رها کنید. همة منابع باید مورد تحقیق قرار بگیرد. ممکن است به دلیلی بعضی از این منابع وجود نداشته باشد. مثلا ما گفتیم همکاران. خب یک پسری است که با باباش کار می کند. خب این همکاران ندارد. از خود باباهه هم که نمی شود رفت پرسید. معلومه که فقط تعریف می کند. در اینجا نمی آییم منبع را حذف بکنیم و بگوییم خب حالا شد 6 تا منبع بلکه می رویم سراغ منبع جایگزین. برای این پسر منبع جایگزین می شود مشتری های این مغازه. یا مغازه های اطراف آنها. حتما باید از 7 منبع تحقیق بشود حتی اگر آن خانواده با شما آشنا هستند.  

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم:

اول پرس و جو می کنیم تا معتمدین محل را پیدا بکنیم. سراغ هر کسی برای تحقیق نمی رویم. شما فرض کنید می روید توی محل تحقیق کنید و زنگ یک خانه را می زنید که آمدیم برای تحقیق. آن هم می گوید که چه خوب شد آمدید اینجا. و هر چی میرسد بدی از خود پسر و خانواده اش می گوید. حالا این آدم یک نفر است که هیچ یک از اهل محل از او راضی نیستند و اعصاب همه را خرد کرده. اول باید از آدمهای متعهد و امین و معتمد و آدمهایی که روی آنها حساب می کنند را پیدا بکنید. ممکن است یکی بگوید الان که مثل صد سال پیش نیست. الان دیگر همسایه همسایه را نمی شناسد. بله حرف شما درست است ولی حتما می شود معتمد محل را پیدا کرد. از نانوای محل. از سوپرمارکت محل، آرایشگر محل، مسجد محل و.... می رویم سوال می کنیم که معتمد محل کیست؟ و آنوقت سوالات خودت را از کسی می پرسی که می شود به او اعتماد کرد. هر محلی یک ریش سفید دارد. برای تحقیق باید بروید امین مردم را پیدا کنید آن هم نه یک نفر و دو نفر و سه نفر. وقتی داریم پرس و جو می کنیم از آدمهایی که توی این محل بنام تر و سرشناس تر هستند. از ما می پرسند برای چی می پرسید؟ یک وقت نگویید برای چی می خواهید بدانید امین محل کیست. نگویید برای ازدواج می خواهید از او بپرسید. نگویید برای کی می خواهید تحقیق کنید. حالا ما می خواهیم برویم از امین محل بپرسیم، این اولین نفر مسیر تحقیق را منحرف می کنند. نگویید امین محل را برای چه کاری می خواهید. بگویید یک موضوعی است که باید ببینم کی توی این محل مورد اعتماد است تا بروم با او صحبت کنم. اگر از همچین افرادی کوچکترین نکتة منفی شنیدید آن را خیلی بزرگ و جدی بگیرید.

سوم:

زمانی که سراغ بستگان او می روید، معلوم است که هر چیزی را نمی گویند و مصلحت اندیشی می کنند چون ممکن است یک چیزی بگویند و یک درگیری فامیلی درست بشود. پس برای چی باید برویم سراغ آنها؟ چون یک وقتهایی یک چیزهایی از دهانشان می پرد و یک سرنخ های خیلی خوب به ما می دهند.

از هر منبعی که تحقیق می کنید از او بخواهید که منابع دیگری را معرفی بکند. اینجوری حلقة منابع ایجاد می شود.

اگر توی تحقیق متوجه شدید بستگان درجه یک او معتاد و مشروب خور و زندانی و صفتهای بد دارند باید حساسیتمان را در تحقیقات بیشتر بکنیم.

چهارم:

خود پسر و دختر نباید برای تحقیق بروند چون لو می رود. محقق نباید شناخته بشود.

پنجم:

عدم تمایل جوابگویی کسانی که از آنها سوال می کنیم باید حساسیت ما را بالا ببرد. گاهی وقتها افرادی که از آنها تحقیق می کنیم میل به جواب دادن ندارند و یک جمله هایی می گویند که قابل تأمل است یا شبهه بر انگیز است. «آقا حالا این همه آدم توی این محل چرا می خواهید از ما بپرسید؟» یا اینکه از او سوال می کنیم و او به ما جواب سر بالا می دهد. باید ببینید این چی است که دارد از ما مخفی می کند. اینها مشکوک است.

ششم:

سابقة آشنایی افراد را با این فرد و خانواده اش بپرسید. مثلا چند ساعت دربارة او حرف می زند بعد ازش می پرسیم چند وقت است اینها را می شناسید؟ می گوید دو ماه!! هر چقدر سابقة آشنایی بیشتر باشد تحقیقات دقیق تر است.

هفتم:

در تحقیق پرسشها و پاسخ های کلی هیچ فایده ای ندارد: خوبه؟ بله! نجیبه؟ بله! سربه زیر است؟ بله.

هشتم:

اگر مطمئن شدید کسی دروغگو است با او مشورت را ادامه ندهید. چون حقایق را وارونه نشان می دهد.

نهم:

اگر اطمینان حاصل کردید که طرف شما ترسو است مشورت را با او ادامه ندهید. چون حقایق را پنهان می کند.

دهم:

از خود طرف نپرسید که یک عده را برای تحقیق معرفی کنید این غلط است. فقط در مورد بستگان می تواند باشد.

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/207

اصل ماجراااااا

برای مردی که از سر کار بر می گردد، هیچ چیز مهم تر و خوشحال کننده تر از شما نیست، در حالی که لبخندی بر لب و فنجانی چای منتظر بازگشت او بوده اید . . . پیشاپیش یادآوری کنید که شاید اصل ماجرا یک سوء تفاهم باشد و غرض از صحبت رفع کردن آن است. . .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: لباس های خود را بشویید، موهایتان را اصلاح کنید، مسواک بزنید، خود را آراسته سازید، و نظافت کنید، چرا که بنی اسرائیل این کارها را نمی کردند. در نتیجه زنانشان به زنا افتادند. . . تاریخ دمشق/ج3/ص 124
امام کاظم علیه السلام: آراسته بودن مرد برای ن، از عواملی است که بر پاکدامنی زن می افزاید. . . مکارم الاخلاق/ص 218/ح641

یه نکته!!

دوستان اگه سوالی دارید:

جوری بپرسیدکه من بتونم درجواب سوالتون توی پاسخ بنظرجواب رابدم!!!

آخه وقتی خصوصی میذاریدواقعافکرکنیدمن چجوری بایدجواب بدم

خدایییش!!

جامع ترین سخنرانی ازدواج ازابتدایی ترین مراحل تانهایت دراین وب قرارمیگیره

درقسمت دسته بندی دکترشاهین فرهنگ درسمت راست برین همه ی ان دراختیارشماقرارمیگیره!

البته این سری سخنرانی ازوب پرمحتوای اوج پروازگرفته میشه

منتظرنظرات سازندتون هستیم!

پاسخ به چندسوال....

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.