ایمان و اخلاق

پسر عمه دختر دایی بودیم و در جریان انقلاب بیشتر به دو هم رزم شباهت داشتیم تا فامیل.

زمستان 56 بود که از من خواستگاری کرد و من که آن موقع در سرم تب و تاب انقلاب بود،

خیلی بهم برخورد.

یک سال و چند ماه از این جریان گذشت و در این بین، او بود که با اصرار و خواندن

 آیات و روایات،سعی در متقاعد کردنم داشت،تا اینکه یک بار برای اتمام حجت آمد

و گفت : معصومه خودت میدانی ملاک من برای انتخاب تو ، ظاهر و قیافه نبوده

ولی اگر باز فکر میکنی این قضیه منتفی است ،بگو که دیگر با اصرارم تورا اذیت نکنم.

نشستم و باخودم خلوت کردم .

(( روایت دیده بودم که اگر خواستگاری برایتان آمد و با ایمان و خوش اخلاق بود،

رد کردنش مفسده به دنبال دارد)).

هیچ دلیلی برای رد کردنش به ذهنم نرسید، گفتم راضیم.

شهید اسماعیل دقایقی

نیمه پنهان ماه ۴

 

رقیب

خبر را داخل مینی بوس از رادیو شنیدم.شوهرم نبود.اصلا هیچوقت در زندگی برایم حالت شوهر نداشت.

همیشه حس میکردم رقیب من است و آخر هم زد و برد. وقتی میرفتیم سرد خانه باورم نمیشد.

به همه میگفتم :من او را قسم داده بودم هیچوقت بدون ما نرود همیشه با او شوخی میکردم،

میگفتم :اگر بدون مابروی، می آیم گوشَت را میبُرم.

بعد کشوی سرد خانه را میکشند و میبینی اصلا سری در کار نیست.

میبینی کسی که آن همه برایت عزیز بوده،همه چیز بوده......

طعمی که در زندگی با او چشیدم از جنس این دنیا نبود،

مال بالا بود ، مال بهشت.خدا رحمت کند حاجی را!

همسر شهید حاج ابراهیم همت

محبت صادقانه!


امام خامنه ای حفظه الله:

اگر زن احساس كرد شوهرش به او دروغ میگوید یا مرد احساس كرد كه زنش به او دروغ میگوید
و هركدام احساس كردند دیگری در اظهارمحبت صادق نیست،
این دیگر پایه های محبت را سست خواهد نمود
اگر میخواهید محبت باقی بماند، اعتماد را حفظ كنید
اگر میخواهید زندگی پایدار بماند باید محبت را نگه دارید.



+ذوق نوشت: امروز با والدین گرامی رفته بودیم سر مزار، یه عروس و دومادی رو دیدم که اومده بودن اونجا، کلی ذوق مرگ شدم ولی حیف که عجله داشتیم و نمی تونستیم بیشتر بمونیم هوا خیلی سرد بود خیلی... در حد سیبری... جاتون خالی...

+ الله اکبر از دست این دوستان! :دی
خدا اینا رو برای ما حفظ کنه!

" تو که آنها را دوست نداری !!! "

هنوز ندیده بودمش ولی همه مخالف بودیم،جز پدرمکه به واسطه رابطه استاد و شاگردی، در این چند سال شناخت کاملی ازش داشت. چند ماهی، من هی سکوت می کردم و او هی نماینده میفرستاد.

******

همراه زنی میانسال در اتاق نشسته بودند. از زن پرسیدم: اینها که هستند؟

گفت: آنکه سمت راست نشسته و عمامه ی سیاه دارد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وآنکه وسط نشسته و عمامه ی سبز دارد، حضرت امیرالمومنین علیه السلام و آخری که عمامه سیاه دارد امام حسن علیه السلام است.

خیلی خوشحال شدم و خواستم وارد حیاط شوم که زن جلویم را گرفت و گفت:

" تو که آنها را دوست نداری !!! "

از خواب پریدم.

**********************

من و امام خمینی(قدس) - در نیمه ی ماه رمضان و شب ولادت امام حسن علیه السلام عروسی کردیم.

آن هم در خانه ای که وقتی وارد شدم همان حیاطی را دیدم که در خواب دیده بودم


منبع:یک قرص آرامش بخش برای عروس و داماد/ص 53

جوشکاری!

جوشکاری!!



تعجب نکنید، این نام بر کتابی گذاشته شده که داغ داغ ، تازه تازه ، در زمینه ازدواج نوشته شده.
نویسنده کتاب هم برادر عزیزم حاج حسین عالمی هستند که وبلاگشون به اسم طلبه ای در عصر انتظار در لینک های ما موجود است.
بفرمایید:

دانلود

اینبار ؛ مجردا بخونن !

با دوستان رفته بودیم کربلا زیارت. یکی از بچه ها هنگام زیارت حضرت حبیب بن مظاهر، گفت : اگر زن میخواهی، زیارت حبیب و دو رکعت نماز و یک سوره «یس» به نیت هدیه به ایشان بخوان،بعد هم حاجت بخواه و شرط کن که دیگر به زیارت نمی آیم،مگر با همسرم!

هرچه گفته بود انجام دادم و برگشتم ایران

شب قدر سال بعد کربلا بودم اما اینار با همسرم ...

همسرداری به معنای واقعی کلمه!!!!!

مشغول کار شده بودم و حواسم به حامد نبود. یهو از  روی صندلی افتاد و سرش شکست.

سریع بردمش بیمارستان و سرش رو پانسمان کردم.

منتظر بودم یوسف بیاد و با ناراحتی بگه چرا سهل انگاری کردی؟چرا حواست نبود؟

وقتی اومد مثل همیشه سراغ حامد رو گرفت. گفتم: " خوابیده " 

بعد شروع کردم آروم آروم جریان رو براش توضیح دادم، فقط گوش داد.

آروم آروم چشماش خیس شد و لبش رو گاز گرفت.

بعد گفت: "تقصیر منه که این قدر تو رو با حامد تنها میزارم .... منو ببخش ... "

من اصلا تصور همچین برخوردی رو نداشتم از خجالت خیس عرق شدم.


شهید یوسف کلاهدوز

نیمه پنهان ماه/جلد 8 / صفحه 30



دل نوشت:

یکی می گفت برای یادگیری همسرداری برو روانشناسی های غرب رو بخون!!!!

گفتم آخه زندگی شهدا .....

حرفمو قطع کرد گفت: اونا که مدت زندگی شون خیلی کوتاه بوده!!!!

خیلی ناراحت شدم و دلم گرفت.....

رفتم کتابای روانشناسی غربو مطالعه کردم دیدم؛

اونا تئورین و زندگی و سیره شهدا و اهل بیت عملی

یاد خانوم افتادم چقد زندگی شون با مولام امام علی علیه السلام شیرین بود

در عین کوتاهی .....

نکته نوشت:

اونایی که تیره کردم یه جور متد و روشه

خانوما: اول محیطو آروم و امن کنید و بعد  با همسرتون صحبت کنید

آقایون: تمام جوانب یک اتفاق رو بسنجید و بعد واکنش انجام بدید

کارت دعوت ....

یک کارت برای امام رضا (علیه السلام) ؛

مشهد....

یک کارت برای امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) ؛

مسجد جمکران....

یک کارت هم برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) ،

حرم حضرت معصومه (علیها السلام) قم.....

 این یکی رو خودش برده بود انداخته بود توی ضریح.

چرا دعوت شما رو رد کنیم؟!

چرا به عروسی شما نیاییم؟!

کی بهتر از شما ؟

 ببین همه آمده ایم....

شما عزیز ما هستی...

حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده بود به خوابش....

درست قبل از عروسی.....

#شهید_ردانی_پور

دوست نوشت!!!

دوستی می گفت:

دختر چادری و مذهبی با وضع مالی پایین به مراتب برای ازدواج جذاب تر است

تا دختر های بی حجاب ،

چه ثروتمند و چه فقیر !!!

چی بگم؟!

در موارد مخالفت فقط سکوت!!

در موارد مخالفت فقط سکوت می کرد!

همیشه خواسته های معقول من را می پذیرفت و اگر مخالف بود، فقط سکوت می کرد،

هیج وقت نظر خودش را بر من تحمیل نمی کرد.

برای همین، اغلب بعد از اختلافات جزئی از او عذر خواهی می کردم.

شهید هوشنگ (صادق) ترکاشوند

منبع: قایقی با هشت سرنشین

-.-.-.-.-.-.

پ.ن : گاهی لازم نیست که ما حتما همان موقع نظر همسرمان را رد یا عوض کنیم.

من از حضرت علی علیه السلام که بالاتر نیستم.


وقتی میومد خونه دیگه نمی ذاشت من کار کنم.

زهرا رو میذاشت رو پاهاش و با دست به پسرمون غذا می داد.

می گفتم:«یکی از بچه ها رو بده من»

با مهربونی می گفت:« نه، شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی».

مهمون هم که میومد، پذیرایی با خودش بود.

دوستاش به شوخی می گفتن:«مهندس که نباید تو خونه کار کنه!»

می گفت: «من از حضرت علی علیه السلام که بالاتر نیستم.

مگه به حضرت زهرا سلام الله علیها کمک نمیکردند؟!»


وقتی حضرت علی علیه السلام در کارهای منزل به همسرش کمک میکرده دیگه مردهای مسلمان ما نمیتونند کار کردن در منزل رو ننگ و عار بدونند.

و  امّا روایت رو میگم نگید بدون منبع حرف میزنم:

روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به منزل حضرت علی علیه السلام آمدند، در حالی که آن حضرت عدس پاک می کرد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز در کنار دیگ غذا نشسته بود.

رسول اکرم (ص) فرمود: بشنو ای ابا الحسن! آنچه می گویم امر خداست که هر مردی به همسرش در کارهای منزل کمک و یاری نماید،خداوند به تعداد هر مویی که در بدن اوست، یک سال عبادت که روزهای آن را روزه و شب هایش را عبادت نموده است، برای وی می نویسد و پاداش صابرانی چون یعقوب، داوود و عیسی علیهم السلام را به او می دهد.

ای علی! هر کس در خانه، مشغول خدمت به عیال شود و از یاری او مضایقه نکند، خداوند اسم او را در دفتر شهدا می نویسد و در هر روز و شب ثواب هزار شهید را برای او می نویسد و به هر قدمی که بر می دارد، اجر و پاداش حجّ و عمره را دارد و ثواب هزار جهاد و عیادت هزار مریض و هزار نماز جمعه و هزار تشییع جنازه و سیر کردن هزار گرسنه و پوشاندن هزار برهنه و انفاق هزار اسب در راه خدا به او می دهد.

کمک کردن به زن در خانه، بهتر از خواندن تورات، انجیل، زبور و قرآن است و از آزاد کردن هزار اسیر و انفاق هزار شتر به مساکین بهتر است و چنین کسی پس از مرگ در بهشت خواهد بود.

منبع روایت: بحار الأنوار - ج 101 - ص 132 ؛ آثار الصادقین - ج 15 - ص 300

لطفا قانع باشید!!!


یكی از خصایص بارزی كه می تواند احساس رضایتمندی را در كانون خانواده حاكم كند، قناعت است تلاش کنید قانع و راضی باشید.


اصلا به مال دنیا دلبستگی نداشت.

به تأسی از حضرت زهرا سلام الله علیها

انگشتر و لباس عروسی اش را به فقرا هدیه کرده بود.

وصیت کرده بود تمام وسایلش را به مردم محتاج بدهند.

بخشی از صحبت های همسر شهیـــــــــــده فاطمه جعفریان


" کفش های جامانده در ساحل،صفحه 58 "



امام علی علیه السلام:

دلبستگی به دنیا، عقل را فاسد می کند ، قلب را از شنیدن حکمت ناتوان می سازد و باعث عذاب دردناک می شود.

غررالحکم،صفحه 65



الان من مامانم!!!

خیلی با محبت بود. با خوش اخلاقی و متانت خود، انسان را آرام می کرد. غم و غصه را می برد.

حتی شده بود من بداخلاقی می کردم ولی او هیچ وقت حتی یک داد هم نکشید ! سر زبان همه بود که

می گفتند: ببینید فلانی با زنش چطوره . . .

گاهی دو ماه نبود؛ وقتی می آمد، با کارها و خوبی هایش جبران می کرد.

مسافرت می رفتیم مشهد. وقتی به مشهد می رسیدیم می گفت:" بچه ها با من. شما کار نداشته باش."

 بچه ها را مراقبت می کرد. می گفت:" تا حالا تو بچه ها را نگه می داشتی، حالا من می خواهم نگه دارم".

 شوخی می کرد و می گفت:" الان من مامانم". به بچه ها می گفت:" هر کاری دارید الان به من بگید، مامانتون به اندازه کافی زحمت کشیده"

شهیــد حقــــانیــ

سالگرد ازدواج!

سالگرد ازدواج دو نور

سلام درسته که دیر شده، اما هنوز میشه که ما هم به خیل کثیر یاران ولایی بپیوندیم و به مناسبت سالروز ازدواج امیرالمومنین (ع) و زهرای اطهر (س) به همه دوستان اهل البیت تبریک عرض کنیم.

به همین مناسبت یک حدیث هم نقل می کنیم تا وبلاگ برکت پیدا کنه:

-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.-.

پیامبر رحمت (ص) :

کسی که با  زنی به خاطر ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به حال خودش وا می گذارد
کسی که فقط به خاطر زیبایی ازدواج می کند، زندگیش ناخوشایند می شود
کسی که به خاطر دین و ایمان ازدواج کند، خداوند همه آن امتیازات را برایش فراهم می کند.

وسایل الشیعه

خادم الحسین: منم به نوبه خودم تبریک عرض می کنم.

هدیه من به شما: عشق پاک از حامد زمانی

یک سوال مهم

سلام دوستان راستش رو بخواید اومدم مطلب دیگری رو تو وب بذارم اما به این نظر آقا حسین برخوردم

و به نظرم رسید بد نیست ازتون راجع به این موضوع بپرسم شاید حسین آقا رو تو تصمیمش کمک کنیم

هرچند خادم الحسین علیه السلام پیشتر بابت این موضوع مطالبی رو در پست های مختلف گذاشته بودند!!!

آقا حسین گرامی:

یک سوال داشتم هر کی می تونه جواب بده ممنون میشم.

به نظر شما اختلاف سنی چه قدر تو ازدواج مهمه؟ یعنی اگه زن ۲ سال از مرد بزرگ تر باشه چه عیبی داره؟


پاسخ خادم المعصومه سلام الله علیها:
سلام
حسین آقا بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتما برید مشاوره اما من نظر خودمو میگم
البته دور و برم زوج های خوشبخت زیادی رو دیدم که این اختلاف سنی رو دارن
ولی اینو بدونید این طور انتخابها همیشه سختی هایی رو برای دوطرف داره که بیشترش اینه که درک مناسبی نسبت به روحیات هم نخواهید داشت.
و تو این زندگی زناشویی امکان اینکه دختر صدمه بیشتری ببینه زیاده چون تو کدورت هایی که تو زندگی ایجاد میشه دختر بیشتر حقو به خودش میده و توقع ناز کشیدن های مداوم رو داره و شاید آقا پسر با توجه به سن و سال و غرورش از این ناز کشیدن های مداوم کلافه و عصبی بشه
این فقط یه نمونش بود.
این انتخابو بهتون پیشنهاد نمیکنم ولی اگه تصمیمتونو گرفتید و مطمئنا حرف من نظرتونو تغییر نمیده حتما حتما برید مشاوره.

دوستان، ما و آقا حسین و ( شاید خیلی از جوونای دیگه!!!) منتظر نظراتتون هستیم

آقا حسین درخواست کردن نظرات رو من تایید نکنم و خودشون مستقیما بخونن چشــــــــم اما خدا کنه خادمان اهل بیت" سایر نویسندگان محترم " از کار بنده نرنجن
پیشاپیش ازشون معذرت میخوام

یا رب . . .

با وضو وارد شويد ....


اول حسن خودش را معرفي كرد. بعد مسائل كلي مطرح شد و ايشان در همه حرف ها،

تاكيدش روي مسائل اخلاقي بود .

يادم نميرود ؛ قبل از اينكه وارد جلسه بشوم وضو گرفتم و دو رکعت نماز خواندم و گفتم:

" خدایا خودت از نیت من با خبری، هر طور صلاح میدانی این کار را به سر انجام برسان "

بعدها در دست نوشته های او هم خواندم که نوشته بود:

برای جلسه خواستگاری با وضو وارد شدم و همه کارها را به خدا واگذار کردم.



فَسَتَذْكُرُونَ مَا أَقُولُ لَكُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۴۴﴾


و به زودي آنچه را مي‏گويم به خاطر خواهيد آورد، من كار خود را به خداوند يكتا واگذار مي‏كنم

كه او نسبت به بندگانش بيناست.



صحبتی کوتاه با همسر شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) در ادامه

ادامه نوشته

سازش، اصل است...

برای دیدن عکس در سایز بزرگ اینجا کلیک کنید!


من یک وقت خدمت امام رفتم، ایشان می خواستند خطبه ی عقدی را بخوانند؛ تا من را دیدند،

گفتند: شما بیا طرف عقد بشو.

ایشان بر خلاف ما- که طول و تفصیل می دهیم و حرف می زنیم- عقد را اول می خواندند، بعد دو، سه جمله ی کوتاه صحبت می کردند.

من دیدم ایشان پس از این که عقد را خواندند، رویشان را به دختر و پسر کردند و گفتند:

بروید با هم بسازید...

من فکر کردم، دیدم که ما این همه حرف می زنیم، اما کلام امام در همین یک جمله ی «بروید با هم بسازید»، خلاصه می شود!

حالا ما هم عرض می کنیم که شما دختران و پسران، بروید با هم بسازید.

سازش، اصل است...

هر چیزی که با ساختن عروس و داماد، دختر و پسر، زن و شوهر منافات دارد، بایستی بیگانه تلقی بشود.

این را اصل قرار بدهید، تا ان شاءالله خداوند متعال برکاتش را بر شما نازل کند.

بیانات امام خامنه ای(مدظله العالی) در مراسم اجرای خطبه ی عقد ازدواج20/4/70


منبع: آشنای غریب

داستان ازدواج شهید حمید باكری

 صبور و به معنای واقعی كلمه سنگ صبور بود ...

ادامه نوشته

حرف دل!

سلام بر همه دوستان خوبم

بعضی ها می گویند هر آغازی پایانی دارد ، من می گویم هر آغاز خوبی، پایانی ندارد!

اینجا چهار خادم دارد.

یکی وقت نمی کند بنویسید!

یکی هم جدیدا به دلیل مجرد بودن شرایط روحی اش را ندارد!(خودم را عارضم)

یکی به بهانه متأهلی گذاشت رفت و فقط گاهی می آید و مطالب را می خواند!

یکی هم مدتی گذاشت رفت و ما در به در دنبالش بودیم. و زمانی که دیگر از بازگشتش ناامید شده بودیم نام کاربری اش را حذف کردیم. روزی سر زده آمد و البته شاکی کمی! که چرا من را حذف کردید. و ما خوشحال شدیم که یافتیم او را! و البته گاهی می نویسد برای دو نیمه سیب

در اینجا می نویسیم و خواهیم نوشت از سنت خوب الهی... اما اکنون به دلیل نبودن شرایط روحی! از نوشتن و گذاشتن پست تا اطلاع ثانوی معذوریم!(خودم را عرض کردم.)

خادمین دیگر بنویسن باعث خوشحالی خواهد بود..

به نوعی فعلا خدانگهدار .

اگر دلتان خواست دعایم کنید

انسانم و فقیر! به دعاهای خوبتان نیازمندم!

یازهرا