خدایامن درکلبه فقیرانه خودچیزی رادارم که تودرعرش کبریایی خودنداری
من چون تویی دارم وتوچون خودنداری...
دوستان اگه سوالی دارید:
جوری بپرسیدکه من بتونم درجواب سوالتون توی پاسخ بنظرجواب رابدم!!!
آخه وقتی خصوصی میذاریدواقعافکرکنیدمن چجوری بایدجواب بدم
خدایییش!!
جامع ترین سخنرانی ازدواج ازابتدایی ترین مراحل تانهایت دراین وب قرارمیگیره
درقسمت دسته بندی دکترشاهین فرهنگ درسمت راست برین همه ی ان دراختیارشماقرارمیگیره!
البته این سری سخنرانی ازوب پرمحتوای اوج پروازگرفته میشه
منتظرنظرات سازندتون هستیم!
خیلی دلم گرفته....
نمیدونم....
زندگی ...
واژه ای سرشار از تلخی وشیرینی./.....
سختــــــــــــــــــــــــه
سختــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدایا من که دیگه ذهنم قد نمیده ....
خدایا هوامو داری؟؟؟
خدایــــــــــــــــــــــــــــــا
دوستانی دارم زلال ترازآب روان
برایم دعاکنند خدایا کافیست؟؟؟
دوم: دقت به علائم هشدار دهنده
(ازدواج موفق 49)
دکتر شاهین فرهنگ
قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.
اگر در پاسخ به سوالی چهره اش در هم رفت. یا رنگ او پرید یا اخم کرد. عرق کرد، دستش شروع به لرزیدن کرد، زبانش به لکنت افتاد و.... باید حساس بشویم. چون ما دست روی نقطه ای گذاشتیم که این آدم تحریک شد. که در این قسمت یکی یکی آنها را توضیح خواهیم داد.
از صحبت کردن در مورد موضوع خاصی طفره می رود
و هر کاری که می کنیم از زیر آن حرف در می رود. و به هر شکلی که آن مسئله را مطرح می کنیم او می خواهد جواب ندهد و زیر آبی می رود. در اینجا باید حساس شد که او چه چیزی را می خواهد از من پنهان کند.
مثلا می گوید: دوست ندارم در مورد این مطلب صحبت کنیم بگذریم و برویم سر یک مطلب دیگر! (یعنی چی که دوست ندارم؟ ما داریم تصمیم می گیریم که زن و شوهر بشویم. چه چیزی را دارید پنهان می کنید؟)
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
بی توجهی به قوانین راهنمایی و رانندگی
مثلا برگه های جریمه رانندگی زیادی دارد و با خنده و ذوق و شوق آنها را به شما نشان می دهد.
کسی که تند و بی توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی، رانندگی می کند، نشان از علائم هشدار دهنده است. چنین آدمی وقتی افسر بالای سرش باشد مطیع است و وقتی نباشد کار خودش را می کند. مطمئن باشید در زندگی مشترک شما هم همین کار را خواهد کرد. ادای احترام به چهار چوب خانواده را در می آورد و بعد یک جای دیگر زیر آبی می رود. مگر اینکه با تهدید و قهر مواجه بشود.
به تنهایی تصمیم گرفتن
در این مدت یک هفته که با هم هستید می بینید که به تنهایی تصمیم می گیرد. مثلا بدون اینکه از شما بپرسد چی میل دارید خودش می رود یک غذا و یا آب میوه ای را سفارش می دهد.
یا بیش از حد به زمان مقید است و یا اصلا به زمان مقید نیست
یا نیم ساعت با تاخیر سر قرار حاضر می شود و یا طرف مقابلش یک دقیقه دیر تر بیاید غر می زند. اینها علائم هشدار دهنده است. چون در زندگی مشترک شما این مسائل بارها تکرار خواهد شد و شما را عصبانی خواهد کرد.
رفتارهای مرموز و مشکوک داشتن
مثلا یکدفعه ناپدید می شود.
در پاسخ به سوالات ما به جای اینکه نظر خودش را بدهد، نظر بزرگان را می گوید و یا شعر می خواند. این هشداری است به شما که این آدم دارد برای شما فیلم بازی می کند.
از اینکه دوستانش ما را با همدیگر ببینند ناراحت می شود
زود می خواهد در برود و یا شما را جلوی آنها قایم کند. و یا وقتی شنید که شما به دوستتان گفتید که ما قصد ازدواج داریم به شدت عصبانی شد. «کی گفت به دوستهایت بگی ما می خواهیم ازدواج کنیم؟» (این یک هشدار است که دارد یک چیزی را پنهان می کند. چرا نمی خواهد دیگران بدانند که شما قرار است با هم ازدواج کنید)
می گوید: «من همیشه مراقبم که هیچ وقت از نظر احساسی به کسی وابسته نشوم» این جملات و رفتارها هشدار است.
از نامزد قبلی خودش مدام به بدی یاد می کند و یا مدام از دوست جنس مخالف قبلی خودش ابراز تنفر می کند. چنین فردی آدمی است که نمی تواند در بعضی زمینه ها خودش را کنترل بکند. فردا ممکن است با یک دعوای کوچک بخواهد مدام از تو ابراز تنفر بکند.
با ذوق و شوق از اینکه در محل کار خودش از زیر کار در می رود تعریف می کند.
خواسته های شما را بی چون و چرا می پذیرد.
خیلی خوشحال نباشید که او اینگونه است. بلکه این یک علامت هشدار دهنده است.
دقیقا توضیح نمی دهد که چه کاری می کند.
هر بار که از او می پرسید چکار می کنی، کلی جواب می دهد. مثلا: «توی کار معاملاتم»
زود رنج بودن و سریع دلگیر شدن
وقتی یک حقی را با او در میان می گذارید موضع می گیرد.
مثلا به او می گوییم که انشگتر طلا برای مرد حرام است. و آن پسر هم ادعا می کند که خیلی بچه مسلمان است، اما وقتی این حرف را به او می زنید مقابل شما موضع می گیرد. شاید این آدم روحیه حق پذیری را ندارد و ادای حق پذیر بودن را در می آورد.
می گوید من بدون نظر خانواده ام هیچ کاری نمی کنم.
بخصوص در جلسه اول خواستگاری این بیشتر محسوس است که هر کاری می خواهد بکند مدام به پدر و مادر خودش نگاه می کند و بعد می گوید. این آدم همیشه آویزان به خانواده خودش است.
در پاره ای از مسائل پدر و مادرش به او اجازه نمی دهند که حرفی را بزند بلکه داخل حرف پسر می پرند
این هشدار است! از چه چیزی ترسیده اند که اجازه نداده اند خود دختر و یا پسر جواب بدهد.
داشتن پاره ای تکیه کلامهایی نظیر:
مادرم اینا میگند! کلا باید با بابام اینا مشورتی بکنم! (به جای اینکه به سوالی که از او پرسیدیم جواب بدهد و نظر خودش را بیان کند) این هشدار است. نکند او بیش از حد به پدر و مادر خودش وابسته است. نکند زیاد از حد برایش تعیین تکلیف می کنند؟ نکند آزادی عمل ندارد؟
حساس بودن در رفت و آمدهای شما
زنگ زدم نبودی. کجا بودی؟ با کی بودی؟ چکار می کردی؟ این هشدار است به اینکه این ادم ممکن است سوء ظن داشته باشد.
تاخیر داشتن در انجام کار، سهل انگاری داشتن و تنبلی
چنین آدمی شاید وظیفه شناس نیست.
نکته بینی بیش از حد داشتن
چنین کسی با کوچکترین چیزی قهر و اخم می کند. و این هشدار است به اینکه این آدم حساسی است.
و همة این هشدار ها را وقتی می توانیم متوجه بشویم که به همدیگر محرم باشیم و به هم نزدیک باشیم و رفت و آمد داشته باشیم. چون خیلی از این حالتها را باید از نزدیک در چهره و صورت طرف مقابل خودمان ببینیم.
سوال: اگر کسی آدم حساسی است نباید ازدواج کند؟
چرا. ولی قبل از ازدواج باید روی خودش کار کند. چون این ویژگی ها قابل ترمیم و اصلاح است.
با تردید نظر خود را بیان کردن
یا مثلا حاضر نیست به رشد و ارتقاء شرایط خودش فکر کند. مثلا از او می پرسیم: «شما می توانید به یک شغل بهتری هم فکر بکنید. فکر نمی کنید می توانید درآمد بیشتری داشته باشید؟» اما او قبول نمی کند و این هشدار است. شاید این آدم اعتماد به نفس ندارد.
تعهد نداشتن به چیزی که به او قرض یا امانت داده شده
نرسیدن به بلوغ عقلی و اجتماعی
مادرش مرتب میوه و شربت می آورد اما آن همینطور لم داده روی زمین. این یک هشدار است. نکند به بلوغ عقلی نرسیده.
دارید با هم قدم می زنید و می بیند که یک نابینای محترم می خواهد از خیابان عبور کند اما فقط نگاه می کند و هیچ کمکی نمی کند.
می بینید که در کف خیابان و پیاده رو زباله می ریزد.
انجام روشهای غیر منتظره شناخت در زمان محرمیت موقت دختر و پسر پیش از عقد
(ازدواج موفق 48)
دکتر شاهین فرهنگ
گفتیم که بعد از جلسه سوم خواستگاری که دختر و پسر در یک زمان خیلی کوتاه با هم محرم می شوند. باید در این زمان محرمیت باید شناخت خودشان را به آخرین مرحله برسانند. یادتان می آید که گفتم تحقیقات تا خود عقد ادامه پیدا می کند؟ الان باید برویم سراغ آخرین روشها برای اطمینان نهایی، که برای رسیدن به این شناخت نهایی دو تا کار باید انجام بدهید.
اول: انجام روشهای غیر منتظره
دوم: دقت به علائم هشدار دهنده.
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
اول: انجام روشهای غیر منتظره
ما باید کاری کنیم که شخصیت و هویت واقعی انسانها را ببینیم. چون آن چیزی که ما الان داریم از همدیگر می بینیم، شخصیت آنکارد شده ماست. شاید شخصیت واقعی ما اینقدر واقعی نباشد که الان داریم نشان می دهیم. ما باید یک شرایطی را فراهم کنیم که از قبل آن دختر و یا پسر اصلا آمادگی آن شرایط را نداشته باشد. و از قبل برایش توضیح و عکس العملی را طراحی نکرده باشد و بعد ببینیم واکنش او در آن لحظه چیست؟
ما در روانشناسی می گوییم که این واکنش، واکنش واقعی این فرد است.
اگر من الان این بطری که در دست دارم را به سمت یکی از شماها پرتاب کنم (در حالی که به هیچ وجه چنین انتظاری نداشته باشد) واکنشی که نشان خواهد داد واکنش طبیعی خودش آن است. ممکن است بگوید بیشعور! و بعد به خودش بیاید و معذرت خواهی کند، اما بدانید که شخصیت واقعی او همان کسی است که فحش می دهد. ما می گوییم وقتی کسی منتظر یک واقعه نیست و در معرض عملی قرار می گیرد که اصلا آن را پیش بینی نکرده و واکنشی برای آن طراحی نکرده، اولین واکنش، شخصیت واقعی او خواهد بود.
حالا دختر و پسر این تست را باید از هم بکنند. ولی لازمة این تست این است که به هم محرم باشند که بتوانند با هم راحت و خودمانی باشند. نه اینکه بروید با بطری تو سر طرفتان بزنید. باید شرایط معقول و منطقی باشد.
امام علی (ع): در دگرگونی حالتها حقیقت افراد شناخته می شود.
چقدر قشنگ روایت با موضوعی که روانشناسی می گوید چفت و جور هستند.
نمونه اول: دختر خانم مثلا دارد با آقا پسر توی خیابان راه می رود. یک دفعه بگوید: «إ دختره رو ببین چه خووووشکل!!!» امکان ندارد که یک پسر، منتظر باشد که شما از که نامزد او هستید از خوشکلی یک دختر دیگر صحبت کنید. و برای چنین انفاقی هیچ برنامه ای پیش بینی نشده که پسر بخواهد منطقی رفلکس نشان بدهد. اگر پسره بگوید: «کو کجاست؟» کمی خرده شیشه دارد. اما اگر گفت: «ول کن حرفت رو بزن چی داشتی میگفتی؟»
این واکنشی که بلافاصله انجام دمی دهد ود طبیعی او است. و دیگر فیلم بازی نمی کند. این نمونه هایی هم که می گویم فقط مثال است و خودتان باید بروید نمونه های دیگر را طراحی کنید. مثلا برای یک پسر خیلی مذهبی که اهل نماز شب است را اینطوری نمی شود امتحان کرد. من فقط نمونه می دهم و خودتان به فراخور شرایط او را در شرایط غیر منتظره قرار می دهید.
نمونه دوم: پسر می آید خانه دختر (یادتان باشد که این یک هفته دختر و پسر به همدیگر محرمند) و قرار است نهار آنجا باشد. مثلا به دختر بگوید می شود آلبوم عکسهایت را بیاوری من ببینم. چون دختر منتظر چنین درخواستی از طرف پسر نبوده. در اینجا پسر باید خوب به صورت دختر نگاه کند و ببیند آیا رنگ دختر می پرد یا نه؟ اگر رنگ و رویش پرید ممکن است که عکسی داشته باشد که اگر ببینید آبرویش برود (مثلا یک عکس که با پسر دایی اش توی یک عروسی مختلط دارند با هم می رقصند)
نمونه سوم: یک دفعه می روم در خانه شان و سر زده زنگ می زنم. محرم هم هستند اشکالی هم ندارد. مسلم وقتی یک نفر سر زده جایی برود ممکن است که آن خانه ریخت و پاش باشد و این چیز طبیعی است و هیچ اشکالی هم ندارد. وقتی در را به روی شما باز می کند ببینید چه واکنشی از خودش بروز می دهد. ممکن است بگوید: چه خوب شد که آمدی» ممکن هم هست با عصبانیت جبهه بگیرد.
نمونه چهارم: با هم رفته اند کافی شاپ و سفارش یک چیزی را دادید. وقتی برایتان آوردند بگویید ببخشید پشیمان شدم می شود بگویی برایم عوض کنند؟ یک موقع ممکن است واکنش پسر این باشد: «مگر مسخره تو ام» و یک موقع هم هست که می گوید: «باشد عزیزم!»
دانشمندان آمریکایی 50 سال روی 300 زوج تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که هر چه ناپایداری هیجانی این زوج ها بیشتر باشد به همین تناسب ناپایداری زندگی آنها و عدم تفاهم آنها هم بیشتر خواهد بود.
ناپایداری هیجانی یعنی اینکه انسان نتواند هیجانات خودش را کنترل بکند. زود عصبانی شدن و پرخاش کردن و حمله کردن و زود از کوره در رفتن و زود غمگین و دلگیر شدن و زود از حالت اعتدال خالی شدن.
ما در این تست ها می خواهیم امتحان کنیم که آیا طرف مقابل ما زود از کوره به در می رود یا نه.
اگر در امتحانی که از او می گیریم و اگر با محرکهایی که ایجاد می کنیم و با رفتارهای غیرمنتظره از کوره در رفت و واکنش تند و عصبی نشان داد. یادتان می آید در مورد عنصر توافق و عدم توافق صحبت کردیم؟ گفتیم کسی که توافق دارد تلاش می کند برای سازگاری با شرایط و اوضاع. اگر او خودش را با شرایطی که من یکدفعه برایش ایجاد کردم وفق داد می شود به او امیدوار شد.
ادامه این مطلب را در قسمت بعد مطالعه کنید....
دوم: دقت به علائم هشدار دهنده
که بسیار مهم است و خیلی هم شاخ و برگ دارد.
علائم هشدار دهنده رفتارها و گفتارهایی هستند که ناشی از یک عیب باالقوه هستند. که به ما هشدار می دهند این آدم یک معایبی دارد که این معایب دارد از او سر می زند. می خواهیم روی دو نوع علائم هشدار دهنده صحبت بکنیم.
قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند
قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.
قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند
این نشانه ها در زبان بدن و در گفتار او مشاهده می شوند. اول یک توضیحی دربارة زبان بدن بدهم برای کسانی که کلاسهای خانواده را نبوده اند. دوستان چهرة ما، ابروها، چشم، گونه ها، و لبهای من در موقعیتهای مختلف فرمهای خاصی به خودشان می گیرند. من وقتی تعجب می کنم چشمهایم گرد می شود. وقتی حسودی می کنم مردمک چشمهایم از هم فاصله می گیرند. و علاوه بر فرمهای صورت که متخصصین علم ارتباط می گویند فقط 7000 حالت فقط در صورت پدید می آید که هر کدام از آنها نشانگر یک حالت است. بقیة اعضای بدن هم همینطور است. حالت دست و کمر من چگونه است؟ کجم یا راست؟ الان که من دارم صحبت می کنم دوستهایی که دستشان با چهره شان درگیر است (به هر فرم و شکلی) یعنی خیلی عمیق و جدی دارید به من گوش می کنید. خیلی غرق صحبت هستید. به این می گویند زبان بدن. زبان بدن با ما حرف می زند. گاهی وقتی می خواهیم با هم دست بدهیم خیلی محکم دستهای هم را فشار می دهیم و این یعنی ما می خواهیم با هم صمیمی باشیم. گاهی من با فاصله دست می دهم این یعنی بین من و تو یک حد و مرزی هست زود پسرخاله نشو. گاهی به نوک انگشتانمان دست می دهیم یعنی دست دادی حوصله ات را ندارم چشم دیدنت را هم ندارم برو. گاهی من نصف دستم را در دست طرف مقابلم می گذارم یعنی مسئولیتی نمی پذیرم. گاهی من دست که می دهم دست خودم را زیر نگه می دارم و دست او را رو و این یعنی اینکه شما بزرگ ما و آقا و سرور ما هستید. ارادت داریم اساسی. گاهی وقتها دست من بالا است و دست طرف مقابلم پایین. یعنی اینکه ببین بچه ای برو بابا فسقلی فکر کرده کیه! ما در روانشناسی فقط 300 تحلیل روی دست دادن داریم. و به این زبان بدن گفته می شود.
ما می خواهیم علائم دروغ را در دو زمینه برسی کنیم.
نشانه های دروغگویی در زبان بدن
فرم بدن او باید چگونه باشد که ما بفهمیم دارد به ما دروغ می گوید.
چشم ها:
اگر مرتب نگاهش را از شما می دزد و نمی خواهد در چشمان شما نگاه کند دارد به شما دروغ می گوید. (یک وقت نگویید با حیا است).
اگر مدام به سمت در نگاه می کند یعنی تا کی باید دروغ بگم کاش می شد زودتر فرار کنم.
دستها:
اگر کف دستهایش را روی هم گذاشته دارد دروغ می گوید. و یک چیزی را دارد از شما پنهان می کند. و یک نوع حالت تدافعی به خودش گرفته. اگر هنگام حرف زدن یکی یا هر دو تا دستهایش مشت باشد و حرف بزند. دارد دروغ می گوید. و حالت تدافعی هم دارد. اگر دستهایش روی سینه بسته است و دارد حرف می زند دارد دروغ می گوید. و یک نکته ای را از شما پنهان می کند.
نکته:
گاهی وقتها من بر حسب یک عادت کاری را انجام می دهم. مثلا در حین صحبت چند ثانیه دست به سینه می شوم. اینجور نباشد که مدام به دست طرف نگاه کنید که تا دستش را بست بگویید دارد دروغ می گوید.
پاها:
اگر مدام پاهایش روی هم است دارد حتی جابجا هم که می شود دوباره پاهایش را روی هم می گذارد به شما دروغ می گوید. اگر مدام پاهایش به هم چسبیده است دارد به شما دروغ می گوید و نگران لو رفتن یک مطلب است. باز هم تکرار می کنم در صورتی می شود گفت که دارد دروغ می گوید که مدام آن حالت را داشته باشد.
اگر فرمی شبیه به جنین دارد: پاها چسبیده، دستها بسته و بدن خم، هم دارد به شما دروغ می گوید و هم کاملا مراقب است که یک چیزی لو نرود و در لو نرفتن آن خیلی دقت می کند.
اگر مدام به گوش و بینی خودش ور می رود و بازی می کند دارد دروغ می گوید.
اگر مدام لبه و پشت گوشش را می خاراند دارد دروغ می گوید.
سر:
اگر در حین صحبت کردن مدام پشت سر خودش را می خواراند دارد دروغ می گوید.
نشانه های دروغگویی در گفتار و گویش
ناهماهنگی بین حرف و حرکات بدن
ممکن است من بخواهم یک چیزی را بگویم که بخواهم علامت تایید نشان بدهم، مثلا سر خودم را به نشان درست بودن مطلبی به سمت پایین تکان می دهم. در اینجا حرکت سر من و گفتن عبارت «درست است» هم زمان است.
ولی گاهی وقتها یک عبارتی را می گویم و بعد بدنم حرکت می کند. این نشان از دروغگویی است.
نمونه: اول می گوید: «بله من کاملا حرف شما را قبول دارم.» و بعد از تمام شدن حرفش تازه سر خودش را به نشان تایید تکان می دهد.
نمونه: «نه من اصلا با این موضوع موافق نیستم» و بعد از تمام شدن حرفش حرکت مورد نظر را انجام بدهد.
مانع فیزیکی
اگر بین خودش و ما مانعی فیزیکی بگذارد هرچند کوچک باشد، مثلا یک لیوان، یا کیف و... (اینها همه مربوط به آن زمان یک هفته ای است که موقتا بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده شده) این حرکت نشان دروغگویی است. این یک بعد روانی دارد یعنی آرزو داشت یک دیوار بین خودش و شما باشد ولی حالا که نیست می گوید خب اقلا همین یک لیوان و یا سینی چای هم مانع خوبی است. (البته در تشخیص اینها باید دقت کنید. نه اینکه بنده خدا یک لیوان آب بخورد و حواسش نباشد و لیوان را بین خودش و شما بگذارد و بگوید دارد دروغ می گوید.
در پرسش به پاسخ ها جملات ما را منفی می کند و به خودمان بر می گرداند.
نمونه: «تاحالا به کسی دروغ گفتید؟»
جواب: تا حالا به کسی دروغ نگفتم!!
نمونه: تا حالا در امتحانات مدرسه تان تقلب هم کرده اید؟
جواب: تاحالا در امتحانات مدرسه ام تقلب نکردم!
گفتن کلمة «نه» در جواب بصورت کشیده
نمونه: من می خواهم بدانم که تا حالا دوست از جنس مخالف داشتید؟
جواب: نننننه!!! (این نه یعنی آره)
بیان پاسخ در قالب نظریه
نمونه: من می خواهم بدانم که شما تا حالا شده که از زیر کاری در بروید؟
جواب: من اصولا فکر می کنم از زیر کار در رفتن کار بسیار زشتی است.
دارد به شما دروغ می گوید.
نمونه: شما تا بحال دروغ هم گفته اید؟
جواب: نه به نظر من دروغ خیلی کار بدی است.
بازگرداندن سوالهای ما به همراه کلماتی نظیر: منظورتان چیست؟ چرا این را پرسیدید؟ فکر کنم هر دوی ما جواب آن را می دانیم!
اگر اینگونه به سوالات ما جواب بدهد دارد دروغ می گوید.
گفتن جملات خبری به صورت پرسشی
نمونه: می دانی من تا به حال در طول عمرم نتوانسته ام به کسی دروغ بگویم؟ (در واقع جمله این بوده که من تا به حال در طول عمرم به کسی دروغ نگفته ام که به صورت پرسشی بیان شده است)
باورتان می شود من چقدر از ریاکاری بدم می آید؟
استفاده مدام از کلمات و عباراتی که بر راستگو بودن او صحه بگذارد
نمونه: راستش را بخواهید! حقیقتا بگویم! صادقانه بگویم! نیازی نیست که بخواهم دروغ بگویم! اصلا من نمی توانم دروغ بگویم!
البته دقت کنید که بعضی از افراد هستند که یک سری تکیه کلام هایی دارند. من تهران یک دوستی دارم که هر حرفی می خواهد بزند قبل از آن می گوید «خدمت شما عرض کنم که». بنده با تکیه کلام های افراد کاری ندارم. اگر عباراتی را می گوید که در بکار بردن آنها اصرار دارد که بگوید که من دروغگو نیستم.
امام علی (ع): اگر کسی چیزی را در دلش پنهان کند، لغزشهای زبان و رنگ رخسارش آن را آشکار می کند.
خواستگاری حضرت علی (ع) از خانم فاطمه زهرا (س)
(ازدواج موفق 47)
دکتر شاهین فرهنگ
دو سال از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه گذشته بود و خانم فاطمه زهرا (س) خیلی خواستگار داشتند و پیامبر (ص) همه را رد می کردند. یکی از ثروتمندان مدینه آمد پیش پیامبر (ص) و گفت اگر دخترتان را به من بدهید تمام ثروتم را به شما می دهم. رسول الله فرمودند که خیال کردی من تا حالا دخترم را به کسی نداده ام و منتظر یک آدم پولدار بودم؟ ثروت تو به چه درد من می خورد؟ من منتظر فرمان الهی ام. آدمهای بزرگ و مطرح و تراز یک پیامبر می آمدند برای خواستگاری اما پیامبر نمی دادند.
یک روز حضرت علی (ع) درب خانه رسول اکرم (ص) را زدند و وارد خانه شدند. بر خلاف معمول همیشه که وقتی علی (ع) وارد خانه پیامبر می شدند شروع به حرف زدند می کردند، ساکت یک گوشه ای نشستند و سرشان را پایین انداختند. پیامبر (ص) فرمودند علی جان چیزی می خواهی بگویی؟ حضرت هم در جواب چیزی نگفتند. بار دوم سوال کردند و باز حضرت سکوت کردند. وقتی علی (ع) اصرار پیامبر را دیدند عرضه داشتند که اگر صلاح می دانید افتخار دامادی تان را به من می دهید؟ پیامبر (ص) لبخند زدند و خوشحال شدند و فرمودند همین جا بنشین تا با فاطمه (س) صحبت کنم.
به فاطمه (س) گفتند دخترم تا بحال خواستگارهای زیادی برایت آمده و همه آنها را من رد کردم ولی امروز یک کسی آمده خواستگاری تو که هم خدا به این ازدواج راضی است و هم رسول خدا. دخترم با این ازدواج موافق هستی؟ خانم فاطمه (س) از شرم و خجالت چیزی نگفتند. پیامبر (ص) خوشحال شدند و فرمودند: خدا را شکر. سکوت زهرا نشان دهندة قبول کردن زهرا است. خانم سرشان را بلند کردند و عرض کردند پدر جان چیزی که شما و خدا از آن راضی هست حتما من هم راضی ام.
پیامبر (ص) با خوشحالی به علی (ع) فرمودند مساله ای نیست و بگذار خبری را به تو بگویم قبل از اینکه درب خانه را بزنی جبرئیل نازل شد و فرمود خداوند تو را از میان بندگانت به رسالت برگزید و تصمیم گرفت که تو پیامبر الهی باشی. و خداوند علی (ع) را برادر، مشاور و وزیر تو قرار داد. و مقرر کرد که دخترت فاطمه را به عقد علی (ع) در بیاوری؟ و جشن ازدواج آنها در بیت المعمور (جایی بالای کعبه است که فرشته ها در آنجا طواف می کنند) برگذار شده. و علی جان هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب خانه را به صدا درآوردی؟
بعد از اینکه این وصلت صورت می گیرد خیلی ها به پیامبر گلایه کردند که چرا فاطمه (س) را به علی (ع) دادید. و رسول الله (ص) فرمودند: نه رد کردن شما دست من بود و نه انتخاب کردن علی (ع). شما را خدا رد کرد و علی (ع) را هم خود خدا قبول کرد و انتخاب کرد.
برای این، این مطلب را گفتم که بعضی ها تا وقتی مثال ازدواج را می زنیم زود می گویند چرا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ازدواج فامیلی کردند؟ نخیر! این حرف غلط است. چون آن انتخاب، یک انتخاب آسمانی بوده است و ربطی به ما ندارد که بگوییم پس ما هم ازدواج فامیلی می کنیم.
«صیغه محرمیت موقت قبل از عقد دائم»
(ازدواج موفق 46)
دکتر شاهین فرهنگ
بعد از جلسه سوم خواستگاری که تصمیم ما برای ازدواج قطعی شد (و ما هنوز در مورد مهریه و عقد صحبتی نکرده ایم، لازم است) که دختر و پسر بیشتر با هم صحبت کنند و با هم دوتایی بیرون بروند و در حضور پدر و مادر (و نه در خانه خالی) خانه همدیگر بروند.
توصیه می کنم بعد از جلسه سوم و قبل از جلسه مهربرون، بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده بشود. کسی نگوید «وای خدا مرگم بده!!!» مگه می خواهند چکار کنند؟ ما این همه رفتیم و آمدیم تا اینها با هم آشنا بشوند که زن و شوهر بشوند. ما الان می خواهیم که این دو تا کمی به هم نزدیکتر بشوند. چون در این نزدیک تر شدن اطلاعاتی می شود کسب کرد که شاید ما در دقیقه نود و نه هم بگوییم نمی خواهیم!! اگر ما قبل از اینکه زمان عقد را تعیین کنیم، تصمیم بگیریم که این ازدواج صورت نگیرد و عقد نکنیم، خیلی بهتر از این است که عقد بکنیم و پشیمان بشویم. اگر ما قبل از اینکه اسم دختر داخل شناسنامه پسر برود و هزار تا ذره بین روی دختر قرار بگیرد و قبل از اینکه بگویند حالا که دارند از هم جدا می شوند آیا هنوز دختر، دختر هست یا نیست، و قبل از این همه داستان، و در دقیقه نود و نه به نتیجه برسیم که به درد هم نمی خوریم خیلی بهتر است تا بعد از عقد و ازدواج به این نتیجه برسیم.
برای همین توصیه می کنیم قبل از بله برون و بعد از جلسه سوم خواستگاری و یا حتی در جلسه سوم که بزرگتر ها حضور دارند بین دختر و پسر صیغه محرمیتی خوانده بشود.
این صیغه محرمیت چند تا شرط باید داشته باشد:
شرط اول:
زمان آن خیلی کوتاه باشد. مثلا یک هفته. نه اینکه دو سال طول بکشد چون اگر در همان ابتدای کار به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خوریم آن وقت باید دو سال صبر کرد چون زمان صیغه محرمیت را فقط پسر می تواند باطل کند و مثلا بگوید من یک سال و ده ماه باقی مانده را بخشیدم. اما دختر نمی تواند بگوید که محرمیت را تمام کنیم.
دیگر نهایتا اگر در یک هفته به نتیجه نرسیدید دو هفته. دیگر بیشتر نه.
شرط دوم:
صیغه مثل عقد دائم نیست. که اینها دیگر زن و شوهر شدند و هر کاری که دلشان خواست می توانند بکنند. بلکه مرز و محدوده آن را مشخص می کنید. که مثلا ما صیغه محرمیت بین شما دو نفر می خوانیم که فقط شما مثل خواهر و برادر با هم بشوید. فقط در همین محدوده. مثلا پسر بتواند دختر را بدون روسری ببیند. یا مثلا با همدیگر دست دادند اشکالی نداره. فقط همین. نه اینکه بغل کنند و ببوسند و ....
سوال: آیا در جلسات خواستگاری و یا در دوران محرمیت یک هفته ای در مورد مسائل جنسی می شود صحبت کرد؟ ممکن است یک نفر خیلی میل داشته باشد و طرف مقابل میل چندانی نداشته باشد.
جواب: خیر نمی شود گفت. آخر از الان که مشخص نمی شود دو طرف چقدر نیاز جنسی دارند. اینطوری نیست که مثلا پسر به دختر بگویید که: «بله من آدم خیلی گرم مزاجی (شهوانی) هستم و ممکن است هر روز نیاز به رابطه جنسی داشته باشم شما چطوری هستید؟» دختر هم بگوید که: «ببخشید من الان نمی توانم تشخیص بدهم که هفته ای چند بار نیاز دارم!!!» آن هم بگوید: «نه دیگر باید تشخیص بدهی! فکر کن ببین چند بار!!!
مگر قبلا تجربه کرده که بداند چقدر میل به رابطه جنسی دارد؟
اما چیزی که می تواند یک کمی برای ما تعیین تکلیف بکند این است سرد مزاج ها با سرد مزاج ها ازدواج کنند و گرم مزاج ها با گرم مزاج ها. چون معمولا بین سرد مزاجی و گرم مزاجی با تمایلات جنسی رابطه مستقیم وجود دارد.
«جلسه سوم خواستگاری»
(ازدواج موفق 45)
دکتر شاهین فرهنگ
قبل از جلسه سوم خواستگاری باید دختر و پسر به مشاورة ژنتیک مراجعه کنند. (مشاور ژنتیک غیر از آزمایش ژنتیک است که قبلا توضیح داده شده) همه به این آزمایش بروند. به خصوص این گروه از افراد حتما باید بروند.
دختر زیر 18 سال
پسر بالای 33 سال
مرد بالای 40 سال
اما آزمایش ژنتیک را گفتیم قبل از جلسه دوم خواستگاری باید رفت. همة این ترتیب ها روی حساب و کتاب است. (کلی برسی و تحقیق شده که مثلا اگر این مورد را بگذاریم قبل از جلسه سوم یا بعد از آن چه محاسن و معایبی دارد.)
جلسه سوم خواستگاری وقتی انجام می شود که ما دیگر تردیدی نداریم. سوالی نداریم. جلسه سوم زمانی شکی می گیرد که یافته های ما در کل مراحل قبل عزم ما را جزم کرده برای ازدواج و هر دو خانواده نود درصد تصمیم بر شکل گیری این ازدواج دارند. و نود درصد مطمئن هستیم که می خواهیم ازدواج کنیم.
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
یادتان هست که گفتم در جلسه اول و دوم خواستگاری فقط پدر و مادر و برادر و خواهر باید باشند. در جلسه سوم ما موضوع را علنی می کنیم. پدر بزرگ و مادر بزگ، خاله و عمو و عمه و دایی و بزرگان فامیل هم باید باشند.
ممکن است بگویید ما 4 تا عمو داریم و 5 تا دایی و 3 تا خاله و 4 تا عمه و اگر قرار باشد همه اینها باشند می شویم یک ایل و لشگر. در جواب باید بگویم که این کار را نمی کنیم بلکه آنهایی را دعوت می کنید که شاخص تر و مطرح تر و بزرگ تر هستند و جایگاه مهم تری در خانواده دارند را برای جلسه سوم دعوت می کنید و برای بقیه یکی یکی می روید توضیح می دهید که مثلا:
«خاله جان! عزیزم! قربانتان بروم خانه اینها نود متر است اگر قرار باشد ما 30 نفر با خودمان ببریم و آنها هم 30 نفر آنوقت باید برویم روی پله ها بنشینیم. شرمنده تان هستم به خدا جا نیست.»
اگر قبول کرد که هیچ ولی اگر قبول نکرد و گفت می خواهم بیایم او را ببرید چون اگر نبرید پس فردا همین خاله برایتان مشکل درست خواهد کرد و ممکن است همه چیز را به هم بزند.
یک نکته
تعداد جلسات خواستگاری از سه تا کمتر نباشد. و دقیقا با همین فرمولی که خدمت عزیزان ارائه دادیم (که در هر جلسه ای چکار باید بکنید) پیش بروید. جلسه سوم جلسه ای است که بزرگان می آیند و آنها نظر می دهند و قبل از جلسه سوم بزرگان دو طرف را توجیه می کنیم که در این دو جلسه خواستگاری که گذشت چه گفتیم و چه شنیدیم و نتیجه تحقیقاتمان چی بوده و خوب آنها را توجیه می کنیم که یک موقع در جلسه سوم نخواهند سوالاتی بکنند که قبلا برای ما روشن و واضح شده. و البته از بزرگترها می خواهیم که اگر احیانا در جلسه سوم شما چیزی به ذهنتان رسید بگویید.
جلسه سوم جلسه بله برون نیست! و جلسه تعیین مهر و عقد و زمان عروسی نیست. بلکه جلسه سوم جلسه ای است که احترام می گذاریم به بزرگان فامیل، که شما را آورده ایم برای آخرین مرحله خواستگاری و می خواهیم جواب نهایی را بدهیم. و نود درصد آماده برای این ازدواجیم. و می خواهیم این ده درصد را هم از شما تایید بگیریم. و ما نمی خواهیم که شما بگویید که ازدواج بکنید یا نکنید.
جلسه سوم باید مانند جلسه اول یک جلسه کوتاه و رسمی باشد.
اگر در جلسه سوم به نتیجه نرسیدیم می شود چهار و یا شنج جلسه ادامه داد ولی از سه تا نباید کمتر باشد.
منتها متاسفانه مردم ما عجول هستند.
سوره اسراء آیه 11: انسان همواره عجول و شتابزده است.
امام علی (ع): کسی که عجله می کند خطاهایش زیاد خواهد بود.
پس لطفا عجله نکنید، که بعد خدای نکرده ازدواجی بکنید که پر از اشتباه باشد و بخواهید طلاق بگیرید.
«آیا در خواستگاری همه چیز را باید گفت؟»
(ازدواج موفق 44)
دکتر شاهین فرهنگ
سوال: آیا همة مسائل را باید در جلسه خواستگاری بگوییم؟
جواب: نخیر. کدام مسائل را باید بگوییم و چه وقت؟ گاهی وقتها یکی از این دو نفر قبلا نامزد داشته و به هر دلیلی نامزدی خودشان را به هم زده اند، گاهی وقتها ممکن است من یک مشکل جسمی داشته باشم، مثلا دستم سوخته باشد و هنوز پوست دست من به فرم طبیعی خودش برنگشته و شاید هم هیچ وقت برنگردد. چنین مسائلی را حتما باید بگویید. اما کی؟
چنین مسائلی به هیچ وجه نباید در جلسه اول خواستگاری مطرح بشود. چون اینها مسائلی نیست که بخواهد یک ازدواج را زیر سوال ببرد. اگر اینها را بگویید ممکن است که خانواده مقابل هنوز خانواده شما را نشناخته و تحقیق و برسی نکرده بگوید نه.
این مسائل را باید در جلسه دوم خواستگاری مطرح کرد.
دختر و پسر خودشان به هم باید بگویند و پدر و مادر ها هم به همدیگر باید بگویند. و نمی شود که فقط دختر و پسر به همدیگر بگویند و از خانواده ها آن را قایم کرد.
من یک بیماری دارم که دارد درمان می شود و یا قابل درمان نیست و یا سیکل درمانی آن هم این است. این مطالب را باید گفت. اما در جلسه دوم. اما اگر شما سرطان دارید و قابل درمان نیست این را باید در جلسه اول بگویید. پس بستگی به شدت و حدت آن دارد.
اگر قبلا ازدواج کردیم و طلاق گرفتیم باید در جلسه اول آن را گفت.
اگر نامزد بودیم و به هم زدیم باید در جلسه دوم آن را گفت.
یک چیزهایی هستند که آنقدر بزرگ و مهم نیست که همان جلسه اول مطرح بشود اما چیزهایی هم هستند که مهم اند و باید در جلسه اول گفت.
اگر پسر به دلایل مالی سابقه زندان داشته (مثلا بخاطر چک برگشتی که ضامن کسی شده بوده سه ماه زندان بوده است، یعنی آن صاحب چک فرار کرده و این که ضمان شده بوده را گرفته اند زندان کرده اند و در واقع خود آن پسری که ضامن شده بوده تقصیر و گناهی نداشته است) این را باید در جلسه اول گفت. چون اینجور چیزها خیلی پر رنگ و حساس است. چون خانواده وقتی می روند تحقیق می کنند و می فهمند قبلا زندان بوده همه چیز خراب می شود.
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
سوال: من چند سال پیش یک گناه خیلی بزرگ کردم، با دوستی از جنس مخالف بودم و با هم رابطه نامشروع داشتیم. آیا این را بگویم یا نگویم؟
جواب: اگر کسی از این رابطه خبر ندارد غیر از خود دختر و پسری که این کار را کرده اند و احتمال لو رفتن آن اصلا وجود ندارد و از کاری که کرده اید با تمام وجود پشیمان هستید و اگر از ته دل از عملی که انجام داده ای بیزاری و قصد تکرار چنین کاری را با فرد دیگری نداری حق گفتن آن را به هیچ کسی ندارید.
دین هم به شما اجازه نداده است که شما گناهانتان را برای مردم بیان کنید. دین این عمل را حرام می داند. اما اگر احتمال لو رفتن آن هست (مثلا به دو تا از دوستان صمیمی خودم هم گفتم) اما با این حال از ته دل پشیمان هستید و حالتان از خودتان به هم می خورد و دیگر نمی خواهم تکرار کنم حتما باید بگویید. اما در جلسه دوم باید بگویید.
سوال: من دوست از جنس مخالف داشتم و کسی هم در جریان نیست و یواشکی به همه پیامک می دادیم حالا در خواستگاری با کسی آشنا شدیم که هم خیلی خوب و عالی است و هم خیلی حساس آیا باید در جلسه خواستگاری آن را بگویم؟
جواب: خیر. حق ندارید بگویید. البته به شرطی که احتمال لو رفتن وجود نداشته باشد و از کردار خودتان پشیمان شده باشید. یادتان باشد که اگر از شما نشنید و از فرد دیگری شنید به شدت با شما بد خواهد شد. آن وقت به شما می گوید که دیگران باید به من بگویند که تو دوست از جنس مخالف داشته ای. اینقدر نمی توانستی به من اعتماد کنی و حرفت را بزنی؟ من چطوری به تو اعتماد کنم و با تو زندگی کنم؟
اما اگر احتمال لو رفتن آن وجود ندارد مطلقا نگویید.
اگر بدهی سنگینی دارید که مثلا تا دو سال دیگر پرداخت آن بدهی و قرض و بدهی طول خواهد کشید این را حتما باید بگویید.
پدر و مادر و خواهر و برادرت طلاق گرفته اند، بیماری داری، نقص جسمی داری، صرع داری، داخل پایتان پلاتین است و حتی چیزهای کوچک تر از این را هم باید بگویید. و هیچ چیزی را قایم نکنید.
رسول اکرم (ص): اگر موهایتان را مشکی کرده اید و زنی را خواستگاری نمودید باید به او بگویید موهایم رنگ شده است. (منبع: کتاب گناهان کبیره / نویسنده: شهید آیت الله دستغیب)
یک وقتهایی هست که ما می ترسیم یک سری مطالب را بگوییم که مبادا خواستگاری را به هم بزند. اشکالی ندارد بگویید و بگذارید خواستگاری به هم بخورد. چون وقتی اینها را نمی گویید بعد در زندگی مشترک لو می رود و تبدیل به تنش و دردسر می شود. صدها مورد سراغ من آمده اند و می گویند به چنین مشکلی برخورد کرده ایم و چکار باید بکنیم؟ و واقعا بعضی وقتها می بینیم که هیچ کاری نمی توانیم برایشان انجام بدهیم.
دوست من! اگر پدرتان فوت نکرده و رفته یک زن دیگه گرفته و دارد با او زندگی می کند و از آن زن هم بچه دارد لطفا بگویید.
اگر برادرتان معتاد است بگویید و نترسید که من اگر اینها را بگویم جلسه به هم خواهد خورد. خب به هم بخورد! بگذارید یک نفر شما را با این شرایط بپذیرد.
یک چیزهایی هست که ما می گوییم دانستن و ندانستن آنها خیلی فرقی نمی کند. اشکالی ندارد که اینها را نگوییم؟
نه دوست من بگویید. چون اگر بعدا این چیزها را همسرتان بفهمد از دست شما دلگیر خواهد شد. مثلا بگویید که پدر و مادرم سالهاست که میانه شان با هم خوب نیست. نه اینکه روز خواستگاری با هم هماهنگ کنند و جلوی خانواده طرف مقابل برای هم فیلم بازی کنند که مبادا دخترمان بدبخت بشه و یا برای اینکه پسرمان برود خانه بخت. دختر و پسر به هم بگویند که این رفتار عاشقانه بابا و مامان جلوی همدیگر فیلم است و آنها واقعا اینجوری نیستند، اتفاقا چشم دیدن همدیگر را هم ندارند.
بگویید که دایی تان زندان است، دلیل زندان بودنشان را هم بگویید. فردا خانمتان گلایه می کند که من نباید می دانستم که دایی شما زندان است و اگر شما به او بگویید که به چه درد شما می خورد اگر می دانستید دایی من زندان است او می گوید به هیچ درد ولی من می خواستم بدانم از اول زندگی چقدر با من صادق هستی؟
«دروغ مصلحتی»
بعضی ها می گویند چه اشکالی دارد که ما اینجا دروغ مصلحتی بگوییم. اجازه بدهید به شما بگوبم که دین در چه جاهایی به شما اجازه می دهد که دروغ مصلحتی بگویید.
دین اسلام در این زمینه ها به شما اجازه گفتن دروغ مصلحتی را داده:
یک: در جنگ، دو: در مسأله ای که اصلاح مردم در آن قرار است صورت بگیرد (مثلا دو نفر هستند که پنج سال است با هم قهر هستند و شما می خواهید بین آنها آشتی بدهید اینجا را دین اجازه داده که شما دروغ مصلحتی بگویید) سه: در ضرر مالی و جانی مهم به خودتان و یا بقیه.
پس دین به شما اجازه نداده است که در عروسی و خواستگاری دروغ مصلحتی بگویید. پس دوستان من ریزترین مسائل را هم بگویید و همه را هم در جلسه دوم بگویید مگر اینکه خیلی مهم باشد که مثال هم زدم.
توجه!!!
البته اشتباه هم نکنید من به شما می گویم که در جلسه خواستگاری صادق باشید. بعضی ها اشتباه می کنند و به جای اینکه «صادق» باشند «ساده» می شوند! درست است که گفتم همه چیز را بگویید اما یک چیزهایی را لازم نیست که بگویید. لازم نیست اسرار خانوادگی را فاش کنید.
مثلا: مادر من یتیم بوده است و پدربزرگ و مادر بزرگم او را از شیرخوارگاه آوردند بزرگ کردند، گفتم که در جریان باشید! این یک سر خانوادگی است و نباید فاش بشود.
مثال دیگر: این داداش من مدرسه که می رفت خنگ بود هفته ای دو روز از مدرسه اخراج می شد!!!
گفتن این مطلب به چه درد می خورد؟ من نگفتم که با آبروی خانوادت بازی کن.
مثال دیگر: بابام هر وقت پول کم میاورد از عمویم قرض می گیرد.
اسرار خانوادگی را تا آخر عمر نباید گفت.
نگویید اعتیاد برادرم هم یک سر است. نخیر. چون اعتیاد برادر شما یک هفته نشده لو می رود. این چیزی است که از دو نفر تحقیق کنند لو می رود که معتاد است.
سوال: بین جلسه اول و دوم خواستگاری نقش دختر و پسر در امر تحقیق برای ازدواج چیست؟
جواب: هیچ نقشی خود دختر و پسر ندارند. داخل خانه بابا و مامانهایشان هستند. اصلا نه با هم رابطه دارند و نه با هم حرف می زنند. اگر شما بخواهید بین جلسه اول و دوم خواستگاری بخواهید با هم رابطه داشته باشید و تلفنی با هم قرار بگذارید که همدیگر را ببینید اینقدر به هم وابسته می شوید که اگر بعدا به نتیجه برسید که به درد هم نمی خورید چشمهایتان را روی آن معایب می بندید و می گویید اشکالی ندارد با هم ازدواج می کنیم. و دو سال بعد هم می گویید عجب اشتباهی کردم چشمهایم را بستم. این چیزهایی که من اینجا به شما می گویم کلی روی آنها فکر و مطالعه شده و با اساتید دانشگاه همفکری کردیم که ببینیم هر کدام از اینها در کدام مرتبه باید باشد و هر کدام آنها چه سود و زیانی دارد.
معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری
(ازدواج موفق 43)
دکتر شاهین فرهنگ
تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟
در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟
جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.
بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری
هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.
سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.
جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.
بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم و بعدا.... چنین کاری غلط است.
شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.
معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر
رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.
اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.
سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟
جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.
اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.
نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!
علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.
سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟
«قسمت دوم»
(ازدواج موفق 42)
دکتر شاهین فرهنگ
سوالهای نوع دهم:
سوالاتی برای اینکه پی به مدیریت اقتصادی او در زندگی ببرید.
نمونه سوالها:
آیا درآمدی دارید؟ (نمی پرسیم که آیا شغلی دارید؟ ممکن است کسی داخل منزل پایان نامه های دانشجویی را تایپ می کند و از این طریق کسب درآمد دارد.)
با درآمدتان چکار می کنید؟
پس اندازی هم دارید؟ یا هر چه که در می آورید را خرج می کنید؟
تا حالا فکر کردید که یک روزی صاحب چیزهای بزرگ بشوید؟ مثل خانه و ماشین.
آیا تا به حال فکر کردید که یک روزی با درآمدتان یک ماشین بخرید؟
این فکر را چطوری هدایت کردید؟ (چه کار خاصی برای محقق شدن این خواسته خودتان انجام دادید؟)
(مثلا ممکن است جواب بدهد من ماهیانه صد هزار تومان پس انداز می کنم که فعلا شده نهصد هزار تومان)
تا حالا شده یک چیز گران قیمت بخواهید و آن را تهیه کنید؟ (یادتان باشد کسانی که دنبال چیزهای گرانقیمت هستند انسانهایی هستند که یک کمی مدیریت اقتصادی خوبی ندارند. ممکن است کسی سوال بکند آیا هر چیز گرانقیمتی بد است؟ می گوییم نه. منظور ما چیزهای گران الکی است.)
شما معمولا چه لباسهایی می خرید؟ (ممکن است جواب بدهد فقط لباسهای مارک دار می خرد. حالا اگر لباس مارک دار نباشد چه اتفاقی می افتد؟ کسی که برای مارک یک لباس، حاضر است چندین برابر قیمت لباسی با همان کیفیت را که آن مارک را ندارد بپردازد مدیریت اقتصادی ندارد.)
بنده با این ایده که کسی جنس گران اما با کیفیت بخرد کاملا موافقم چون خودم هم اینطوری زندگی می کنم. انگلیسی ها می گویند که ما اینقدر پول نداریم که جنس ارزان بخریم! یعنی اینکه یک جنس ارزان بخرم که یک ماه کار کند و دوباره یک ماه دیگر یکی دیگر بخرم. پولم را می دهم یک چیز گران می خرم که یک عمر برایم بماند.
اما باید ببینید که آیا او به دنبال چیزهای خاص و تک و لوکس و منحصر به فرد است. اگر هست مدیریت اقتصادی ندارد.
می توانم بپرسم که شما قرض و بدهی دارید یا نه؟
اگر دارید به چند نفر و چقدر و چرا بدهکار شدید؟
اگر بخواهید برای کسی کادو بخرید معمولا چه چیزی می خرید؟ (آیا آدمی است که برای یک کادو دادن نصف حقوق یک ماه خودش را می خواهد بدهد و بعد تا آخر برج بگوید که خدایا پول ندارم!! این آدم مدیریت اقتصادی ندارد.)
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
سوالهای نوع یازدهم:
سوال برای پی بردن به میزان صداقت او.
نمونه سوالها:
شما دروغ می گویید؟ چه وقتهایی؟
شما ممکن است یک زمانی در زندگی مشترک به من دروغ بگویید یا چیزی را از من پنهان کنید؟
اگر فکر می کنید آره می شود از الان به من بگویید مثلا چه چیزی ممکن است باشد که شما لازم بدانید بخواهید از من پنهان کنید؟
در پاسخی که به شما می دهد باید به زبان بدن او توجه داشت. به چهره او خوب خوب دقت کنید، چون نشانه هایی در آن هست که به شما خواهد گفت آیا او به شما راست می گوید یا دروغ.
سوالهای نوع دوازدهم:
سوال برای پی بردن به میزان مسئولیت پذیری. (برای پی بردن به بلوغ عقلی و اجتماعی او)
نمونه سوالها:
آیا شما به موقع سر قرارهایتان می رسید؟
انجام چه کارهایی در خانه به عهده شما است؟ دقیقا مسئولیت خاصی در خانه به عهده شما هست؟ (چه دختر باشد و چه پسر فرقی نمی کند)
اگر کسی پیام تلفنی برای شما بگذارد که با من تماس بگیرید، چکار می کنید؟
تا به حال کمکی به کسب درآمد خانه کرده اید؟ چطوری و کی؟
چرا تصمیم گرفتید کمک درآمد باشید برای خانواده تان؟
تا به حال شغل خودتان را عوض کرده اید؟ چرا؟
اگر چیزی را از کسی قرض بگیرید که صدمه ببیند و لطمه بخورد و خراب بشود چکار می کنید؟ (آدمی که مسئول نباشد می گوید: خب چکار کنم می روم می دهم به صاحبش و می گویم ببخشید که شکست!!) این آدم مسئول نیست.
تا حالا از چراغ قرمز رد شده اید؟
اگر خانواده یک کاری را از شما بخواهند و حوصلة انجام آن را نداشته باشید چکار می کنید؟
اگر یک آدم مسنی را ببینید که می خواهد از خیابان رد بشود چکار می کنید؟
سوالهای نوع سیزدهم:
انتظارات از همسر
شما انتظارات خاصی هم از همسرتان دارید؟ من اگر قرار است شریک زندگی شما بشوم می خواهم بدانم شما از من چه چیزهایی می خواهید؟
این یک سوال بیشتر نیست ولی می تواند دریایی از پاسخ را در خودش جای بدهد. که هر کدام از پاسخ ها می تواند در زمینه ای ما حساسیت و دقت ما را بیشتر کند.
سوالهای نوع چهاردهم:
این سوال مال دخترهایی است که درآمد مستقلی ندارند و خانه دار هستند.
باید ببینند این مردی که قرار است کار کند و پول در بیاورد چقدر این دختر را در مسائل اقتصادی همراه می کند؟ یا اینکه اصلا او را به بازی نمی گیرد؟
نمونه سوالها:
ممکن است در زندگی مشترکمان، شما بدون اینکه با من مشورت کنید پولهایتان را هزینه کنید؟
شما اگر بخواهید برای چیزی هزینه کنید آیا با خانمتان هم مسأله را چک می کنید؟ (اگر بگوید لازم ببینم هزینه می کنم نیاز به چک کردن با خانمم نیست، این خیلی خطرناک است.)
ممکن است یک وقت بدون مشورت با من به کسی پول قرض بدهید؟
راستی شما که کار می کنید و یک چیزهایی به زندگی ما اضافه می شود (ماشین دار و یا خانه دار می شویم) اشکالی ندارد که من از شما بپرسم در سند مالکیت زدن آن چه تصمیمی می خواهید بگیرید؟ ( اگر گفت: حالا بگذارید هر وقت خانه دار شدیم بعدا راجع به آن حرف می زنیم) ممکن است سوال کنید که: خب از کجا معلوم به ما دروغ نگه و بعد کار خودش را بکند. جواب اینکه بعدا به شما خواهیم گفت که در عقدنامه این را قید کنید تا او آن را امضاء کند.
با این سوال ها می خواهیم بفهمیم که وقتی داریم صحبت از مالکیت می کنیم آیا شما را به حساب می آورد؟ آدمی که همه چیز را می خواهد به نام خودش بکند به درد شراکت در زندگی نمی خورد.
شما دارید بیرون منزل کار می کنید، خانم هم دارد داخل منزل کار می کند و هیچ کس این وسط بکار نیست. و اتفاقا برآوردهایی که ما کردیم کاری که یک زن در خانه می کند بسیار بیشتر از کاری است که یک آقا در محل کار خودش می کند.
سوالهای نوع پانزدهم:
نظر شما در مورد تقسیم وظایف در محیط خانه چیست؟
شما در زندگی مشترک چه وظایفی را بر عهدة زن می دانید و چه وظایفی را بر عهدة مرد؟
اگر راست و پوست کنده گفت که من بیرون کار می کنم و شما توی خانه، چنین ادمی خطرناک است.
سوالهای نوع شانزدهم:
پر توقع بودن یا کم توقع بودن
نمونه سوالها:
از او بپرسید آیا شما در زندگی تان به هر چیزی که می خواستید دست پیدا کردید؟
آیا خانواده ات هر چیزی را خواسته اید برای شما فراهم کرده اند؟
اگر دیدید پاسخ او مثبت است، بسیار خطرناک است. چون با آدمی می خواهیم شریک زندگی بشویم که بسیار پر توقع شده است. چون هر چیزی که می خواسته برایش فراهم شده است.
سوالهای نوع هفدهم:
سوالاتی که بیشتر اطمینان حاصل بکنیم که برون گرا است یا درون گرا. و شدت و اندازة این برون گرایی و درون گرایی چقدر است؟
نمونه سوالها:
شما در یک جمعی مثل مهمانی راحت هستید یا معذب؟
مواقعی که به مهمانی می روید چکار می کنید؟
اگر یک زمانی برای استراحت و تفریح داشته باشید با این زمانتان چکار می کنید؟
خیلی ساده با توضیحی که به شما می دهد مشخص می شود که برون گرا است یا درون گرا.
میانه تان با مطالعه چطور است؟
از او بخواهید که یک جریانی را مثل مسافرت یا برنامه های روزانه برای شما تعریف بکند. وقتی دارد تعریف می کند متوجه می شوید که چقدر به دنیای پیرامون خودش دقت داشته و چقدر به دنیای درون خودش دقت داشته است.
سوالهای نوع هجدهم:
سوال برای اینکه بفهمیم آیا او جهت پذیر است یا انعطاف پذیر؟
اگر مدام حرف و نظرش با نظر اطرافیان عوض بشود و هر دفعه یک چیزی بگوید، الان یک چیزی می گوید و چند دقیقه بعد مادرش یک چیزی می گوید و حرف او هم با گوش دادن به حرف مادر عوض می شود. دوباره برادرش که یک چیزی می گوید حرف او هم عوض می شود.
اگر استقلال رای نداشته باشد جهت پذیر است، اکر برای رای و نظر خودش ارزش قائل هست و صاحب رای و نظر هست ولی روی نظر خودش پافشاری نمی کند و به نظرات دیگران احترام می گذارد این آدم انعطاف پذیر است. جهت گیری در زندگی خیلی بد است چون ما را دچار دردسر و چالش می کند. و انعطاف پذیری بسیار عالی است.
نمونه سوالها:
تا حالا شده نظر دیگران نظر شما را عوض کند؟ کی؟ چطوری؟
می شود یک نمونه برایم بگویید؟
چقدر روی نظرهایتان پافشاری و اصرار می کنید؟
اگر نظرتان صد در صد با نظر بقیه مخالف باشد در چنین مواقعی چکار می کنید؟
پاسخهایی که به شما می دهد مشخص می کند که این ادم جهت پذیر است یا انعطاف پذیر.
سوالهای نوع نوزدهم:
سوالاتی برای اینکه بفهمید طرف شما مکان کنترل درونی دارد یا مکان کنترل بیرونی.
باید سوالاتی را از او بپرسیم که بفهمیم آیا مسئولیت امور را می پذیرد یا می خواهد گردن دیگران بیندازد. این را قبلا توضیح داده ایم.
نمونه سوالها:
مثلا در کنکور قبول نشده از او سوال می کنیم:
می توانم بپرسم شما چرا کنکور قبول نشدید؟
آیا با خواهر و برادرهایتان هم بحث می کنید؟ چرا؟
تو این دعواها بیشتر چه کسی مقصر است و چرا؟
می توانم بپرسم چرا تا الان نتوانسته اید یک شغل ثابتی برای خودتان دست و پا کنید و مدام شغل عوض می کنید؟
و هر سوال دیگری از این قبیل که همراه با چرا باشد تا ببینیم تقصیرها را گردن چه کسی می اندازد.
سوالهای نوع بیستم:
برای پی بردن به اینکه آیا به بلوغ عاطفی رسیده است یا نه.
آیا به کسی از اعضاء خانواده تان ابراز محبت می کنید؟
بیشتر به کدام یک از اعضاء خانواده و چقدر؟
تا حالا شده به یکی از اعضای خانواده تان بگویید دوستت دارم؟ چند بار؟
موقع سال تحویل شما چکار می کنید؟ (کسی که به بلوغ عاطفی رسیده تمام اعضای خانواده را در آغوش می گیرد و می بوسد)
آیا از احساساتتان نسبت به چیزهای مختلف با اطرافیانتان صحبت می کنید؟
اگر می کنید چگونه و چقدر؟ می شود برایم مثال بزنید؟
وقتی عصبانی می شوید چکار می کنید؟
چه وقتهایی حرف دلتان را با دیگران در میان می گذارید؟
سوالاتی از این دست به سادگی ما را با بلوغ عاطفی او آشنا می کند.
سوالهای نوع بیست و یکم:
برای پی بردن به نوع نگاه او به زندگی و درک میزان بلوغ فرهنگی او
از چه کسانی بدتان می آید؟ از چه کسانی خوشتان می آید؟
اگر شخص خاصی را مطرح نمی کند از او بپرسید:
کلا از چه نوع تفکری (بدتان یا خوشتان) می آید؟ از چه نوع نگاه به زندگی و دیدگاهی (بدتان یا خوشتان) می آید؟
فکر می کنید مردم بد هستند یا خوب؟ مردم از نظر شما چطوری اند؟
اگر گفت مردم همه شان دزد و کلاش و پدر سوخته اند، به بلوغ فرهنگی نرسیده است. چون ما در بحث بلوغ فرهنگی به شما گفتیم کسی که به بلوغ فرهنگی رسیده به مردم مثبت نگاه می کند. و مسائل را مثبت تحلیل می کند و سرشار از اشتیاق به زندگی است. دریایی از شور و نشاط و اشتیاق است.
شما خوشبختی را در چه چیزی می دانید؟ هر جوابی که داد از او بپرسید:
چرا شما به این می گویید خوشبختی؟
فکر می کنید چه گروهی از مردم هستند که اشتباه زندگی می کنند؟ چرا؟
جمع بندی سوالات در خواستگاری:
در جمع بندی این بیست و یک گروه سوال، که سوالات آن را خودتان باید بروید طراحی کنید، باید ببینیم پاسخهایی که اینها می دهند و پاسخهایی که از اطرافیانشان خواهیم گرفت و آنچه که در تحقیق بدست آوردیم چقدر با همدیگر همخوانی دارد. اگر دیدیم صادقانه عمل کرده اند برای ادامة مراحل امیدوار می شویم. و اگر دیدیم مطالب را وارونه جلوه داده است و اگر دیدیم یک جورهایی خواسته روی خیلی چیزها سرپوش بگذارد، فکر نمی کنم به چنین شخصی بشود برای ازدواج اعتماد کرد.
سوالاتی که دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری باید از هم بپرسند؟
«قسمت اول»
(ازدواج موفق 41)
دکتر شاهین فرهنگ
من در اینجا حال و هوای سوال ها را می گویم نروید عین این سوال ها را بپرسید! می دانید چرا؟ (چون ای سی دی ها پخش می شود بعد هر سوالی که ما اینجا مطرح می کنیم آن از قبل جوابهای آن را خیلی خوب آماده کرده است. ) شما از سوال هایی که مطرح می کنیم الگو می گیرید و خودتان سوال طراحی می کنید. نه دقیقا این سوالات را می پرسید و نه دقیقا به همین تعداد. حواستان باشد که در این جا نباید سوالات کلیشه ای بپرسید. چون سوال کلیشه ای جوابش هم کلیشه ای است. نمونه ای از این سوال و جوابهای کلیشه ای: انگیزة شما برای ازدواج چیست؟ جواب: رشد و تعالی! به چه چیزی در زندگی اهمیت می دهید؟ جواب: ایمان!
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
سوالهای نوع اول:
مسائلی که از زندگی شخصی و خانوادگی او برای ما مهم است.
می توانم از رسم و رسومات شما بدانم؟ می توانم بدانم چقدر به رفت و آمدهای فامیلی و غیر فامیلی بها می دهید و در خانواده تان اتفاق ها می افتد؟ می توانم بدانم خانواده در تصمیم گیری های شما چه نقش دارند؟ مثلا مادرتان چقدر کمک می کنند پدرتان چقدر همراهی می کنند؟ بعد در توضیحاتی که می دهد ببینیم آیا رگه هایی از دخالت دیده می شود یا واقعا همراهی و همدلی؟ می توانم بپرسم که چقدر آنها به شما کمک می کنند (و حتما بعدا از مادرشان هم بپرسید که می توانم بپرسم شما در تصمیم گیری ها چقدر به پسر یا دخترتان کمک می کنید؟) بعد این دو تا جواب را کنار هم می گذاریم و اینجوری می فهمید که چقدر صداقت در این خانواده جریان دارد.
سوالهای نوع دوم:
دربارة اهداف بلند مدت و زندگی آینده اش است.
ما می خواهیم ببینیم این دختر خانم و آقا پسر آیا دور اندیش هستند یا نه؟ آیا هدفمند زندگی می کنند یا نمی کنند؟
نمونه سوالها:
می توانم بپرسم برنامة شما برای آینده تان چیست؟
می توانم بپرسم که شما تو برنامه ریزی برای آینده توی طراحی آینده از همسرتان هم کمک می خواهید یا نه؟
می توانم بپرسم شما دقیقا می دانید ده سال دیگه می خواهید توی این عالم کجا باشید؟
می توانم بپرسم این برنامه تان دقیقا توی چه زمینه هایی است؟ یکی فقط یک خط کشیده برای پول. یکی یک خط کشیده فقط برای رشد کاری. ببینیم در چه زمینه هایی او آینده نگری دارد.
سوالهای نوع سوم:
سوالاتی که با پاسخ به آنها متوجه بشویم آیا این انسان اهل رشد هست یا نیست؟
نمونه سوالها:
شما با چند سال قبل چه فرقهایی کرده اید؟
چه ویژگیهای شخصیتی تان را دوست دارید؟
از کدام رفتارهایتان بدتان می آید؟
آیا برای برطرف کردن رفتارهای بد خودتان کاری کرده اید؟
توانسته اید رفتارهای بدتان را ریشه کن کنید؟
چه رفتار ها و صفاتی را می خواهید در خودتان تقویت کنید؟ (برای اینکه مظمئن بشوید دروغ نمی گوید از او سوال کنید:
چطوری می خواهید این کار را انجام بدهید؟ (ببینید آیا برنامه و راه کاری برای این کار دارد یا نه)
بزرگترین نقطه ضعف خودتان را در چه چیزی می دانید؟
تا حالا فکر کرده اید که چگونه می توانید از دست این نقطه ضعف رها بشوید؟
سوالهای نوع چهارم:
سوالاتی که ما را بیشتر با روحیات و خلق و خوی آن آدم آشنا بکند:
نمونه سوالها:
شما با کسی درد دل می کنید؟ با کسی مشورت می کنید؟ اگر بله، با چه کسانی؟ و اگر نه چرا؟ یعنی شما حرفی برای زدن ندارید؟ یعنی شما سوالی برای پرسیدن ندارید؟ همة جوابها را خودتان می دانید؟
گفتن چه چیزهای به اطرافیان و دوستان و اعضای خانوادتان برایتان سخت است؟
تا حالا چه تصمیم های مهمی در زندگی گرفته اید و به هر کدام از این تصمیم های مهم چقدر عمل کردید؟ می شود برایم توضیح بدهید و چند نمونه از آنها را برایم بگویید؟
در چه مواردی سخت می گیرید؟
چه چیزهایی خوشحالتان می ند؟
چه چیزهایی شما را ناراحت می کند و یا شما را به هم می ریزد؟
چقدر در تصمیماتتان از دیگران نظر خواهی می کنید؟
حرف مردم چقدر برایتان مهم است؟
اگر یک نفر جلوی بقیه با شما برخورد تندی بکند چکار می کنید؟
اگر یکدفعه کسی به شما توهین بکند چکار می کنید؟
تا حالا این اتفاق برایتان افتاده است؟ می شود دقیقا به من بگویید که در آن حادثه چکار کردید؟ (جوابی که می دهد را با پدر و مادر و خواهر و برادرش چک می کنید تا بفهمید جوابها با هم انطباق دارد یا ندارد؟ )
تا حالا با پدر و مادرتان سر موضوعی اختلاف داشته اید؟ اگر داشتید این اختلاف سر چه چیزی بوده است؟ چه کار کردید؟
اگر شما یکدفعه یک بدهی سنگین بالا باورید چکار می کنید؟
شما اهل مطالعه هم هستید؟ معمولا چه کتابهایی می خوانید؟
شما اهل موسیقی هم هستید؟ اگر هستید چه نوع موسیقی؟
اهل تلوزیون و فیلم و سریال هستید؟ اگر هستید چه نوع فیلم و سریالی؟
تلوزیون که نگاه می کنید بیشتر به دنبال دیدن چه برنامه هایی هستید؟
بیشتر توی زندگیتان خودتان را مدیون چه کسانی می دانید؟
تک تک اینها می تواند ما را از خیلی از پیچ و خم های ذهنی و دلی این آدم آشنا بکند.
سوالهای نوع پنجم:
سوالاتی در مورد دوستان آن فرد.
یادتان هست که به شما گفتیم دوستهای یک آدم مثل خود او هستند؟
نمونه سوالها:
چند تا دوست صمیمی دارید؟
ملاکتان برای انتخاب دوست چه چیزی بوده است؟
در مجموعه دوستهایتان چرا با این چند نفر صمیمی شدید؟
آیا در بین دوستهایتان یک نفر هست که به عنوان بهترین دوست شما باشد؟
چرا او را به عنوان بهترین دوست خودتان انتخاب کردید؟
آیا با دوستانتان بیرون هم می روید؟
آیا با دوستانتان برنامه های دسته جمعی هم دارید؟
کجا ها می روید؟ چه کارهایی می کنید؟
نظر دوستهای صمیمی تان خیلی برایتان مهم است؟
نظر شما برای آنها خیلی مهم است؟
تا حالا شده از دوستهای صمیمی خودتان کمک بخواهید؟
چقدر برای دوستانتان مایه می گذارید و وقت می گذارید؟
برای دوستهای صمیمی، و صمیمی ترین دوستتان چقدر وقت می گذارید؟
حاضر هستید برای دوست صمیمی خودتان هزینه کنید؟ چقدر؟
اینها همان پاسخ محوری است که قبلا توضیح دادم! باید ببینیم چه جوابی به ما می دهد.
تا حالا با دوستهایتان دعوا هم کرده اید؟ چند بار و چرا؟ آخر این دعوا به کجا رسید؟
اگر ازدواج کنید چقدر می خواهید برای دوستانتان وقت بگذارید؟
برای آن دوست خیلی صمیمی تان چطور؟
و بعد از او بپرسید می خواهید همین سوالاتی را که از شما کردم را از خودم بپرسم و به شما جواب بدهم؟
سوالهای نوع ششم:
سوال در مورد فرزند دار شدن.
یک نکته را به شما بگویم و آن اینکه این سوالات تقدم و تأخر ندارد. هر طوری که دلتان خواست بپرسید.
نمونه سوالها:
شما بچه می خواهید؟
چند تا بچه می خواهید داشته باشید؟
کی می خواهید فرزند دار بشوید؟ (اولین بچه تان را کی می خواهید؟)
دوست دارید فاصله بچه هایتان با هم چقدر باشد؟
اگر همة بچه هایتان دختر و یا پسر بشوند چکار می کنید؟
متاسفانه کسی قبل از ازدواج راجع به این چیزها سوال نمی کند و دو ماه از ازدواج گذشته مرد به خانمش می گوید که بچه می خواهم!!! لطفا قبل از ازدواج راجع به این مسأله با هم به توافق برسید.
سوالهای نوع هفتم:
سوال از مسائل خاص.
نمونه سوالها:
آیا بیماری خاصی داشتید؟ و یا دارید؟
دنبال درمان بیماریتان بودید؟
چه کارهایی برای درمان بیماریتان کرده اید؟
دوره درمان بیماریتان چقدر طول می کشد؟
آیا دارو هم مصرف می کنید؟
تا چه زمانی باید از دارو استفاده کنید؟
دکتر آخرین حرفی که در مورد بیماریتان زده چی بوده است؟
سیگار و یا قلیان می کشید؟
در بین وابستگان درجه یک شما کسی بیماری خاصی داشته است؟
آیا در خانواده تان مورد طلاق هم داشته اید؟
این فرد کی بوده؟ چه زمانی این اتفاق افتاد؟ به چه دلیل از هم جدا شدند؟
سوالهای نوع هشتم:
دیدگاه دینی و حریم های اعتقادی و پر رنگ بودن خدا در زندگی و خانواده شما و در ذهن شخص شما
نمونه سوالها:
خدا و باید و نبایدهای خداوند چقدر برای شما مهم است؟
خدا و خط قرمزهای او چقدر برای شما پر رنگ است؟
اگر خدا گفته باشد یک کاری را انجام نده ولی شما اگر آن کار را بکنید سود کلان مالی بدست بیاورید، آیا حاضر هستید آن کار را بکنید؟
نکته: سوالات دینی را خیلی مستقیم نپرسید.
اگر شما در زندگیتان به یک بحرانی بخورید و به بن بستی برسید و گره محکمی به زندگیتان بخورد چکار می کنید و سراغ چه کسی می روید؟ (ممکن است بگوید: خب یک خاکی به سرم می ریزم دیگر!!! یا: می رویم سراغ دوستهایم! یا: می روم سراغ پدرم! یا: می روم به درگاه خدا طلب یاری می کنم. مگر ما بی صاحب هستیم؟)
با یک سوال غیر مستقیم متوجه می شوید که این طرف آیا در مواقع بحرانی به سمت خدا می رود یا نه؟
ببینید از توکل به خدا و از آویزان شدن به پیامبران و ائمه حرفی می زند یا نه؟
از او بپرسید اگر امکان این بود که پنج تا شهر را برای مسافرت بروید، کدام را می روید؟ (ببینید در بین شهرهایی که اسم می برد اسم شهری که موقعیت مذهبی دارد را می برد؟ اگر کسی حال و هوای مذهبی داشته باشد تو این پنج شهر بالاخره باید اسم یک شهر مذهبی را هم ببرد.)
با پرسیدن سوالاتی از این قبیل میزان پایبندی او را به دین و تناسب نگه او را به دین با نگاه خودتان بسنجید.
سوالهای نوع نهم:
سوال از مسائل سیاسی
نمونه سوالها:
آیا دیدگاه سیاسی دارد یا ندارد؟
آیا طرفدار جناح یا گروه خاصی هستند؟
اگر هستید میزان و شدت طرفداری شما چقدر است؟
یک موقع است که اسم آن گروه و حزب را که می آورد با جیغ و داد و هیجان حرف می زند. اگر شما مثل او در این دیدگاه سیاسی با او هم عقیده نیستی متوجه می شوید که با هم چفت نیستید.
پاسخ به چند سوال
(ازدواج موفق 40)
دکتر شاهین فرهنگ
سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!
دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!
سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.
وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟
آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.
سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟
جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.
سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.
جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.