دوستان عزیز
اینم ازبرنامه حفظ قرآنی
فقط شرمنده دیرشد!!!
ان شاالله تااول مهربرنامه راداشته باشیم تا شروع دانشگاه
همدیگه رادرکلاس ببینیم وشروع دوباره کنیم....
برای هماهنگی بابیشتربچه هاازآیه 80شروع کردیم..
التماس دعا
یاعلی
5شنبه{30}شهریور | نیم صفحه{80تا83} |
شنبه{1شهریور} | 84تا85 |
چهارشنبه{5شهریور} | 85تا88 |
شنبه{8شهریور} | 89تا90 |
چهارشنبه{12شهریور} | 90تا93 |
شنبه{15شهریور} | 94تا97 |
چهارشنبه{19شهریور} | 97تا1014 |
شنبه{22شهریور} | 102 |
چهارشنبه{26شهریور} | 102تا105 |
دوستان عزیزقرآنیم
سلاااام
از18مردادبه مدت یک هفته مروروتثبیت
به همین زودیهابرنامه رادروب قرارمیدم
سلام سلام
دوستان میخوایم توی وب طرح جدیدی اجراکنیم
وااین نیازبه کمک وهمکاری شماهاداره
میدونم خیلی مشتاقین!!!
پس میرم سراصل مطلب:
میخوایم توی این وب خاطرات آشنایی,خواستگاری,ازدواج افرادی که ازدواج کرده اندرابذاریم تاازتجربه های مثبتشون استفاده
کنیم
البته گفتم تجربه های مثبتا!!!!!
میتونین ازافراددعوت کنین بیان این جاخودشون رامعرفی کنن یامستقیم یاغیرمستقیم:
وماصفحه ای رابه انهااختصاص دهیم به آنها وپرسش هاراازانهابکنیم.
البته سعی داریم افرادشاخص مثل دانشمدان,عالمان,شهدا و...راهم کارکنیم .
باهمکاری ودعای شما
پدرم
اخلاق بدی مثل خودخواهی و زورگویی دارن؛ سالهاست که مادرم و من و خواهر و
برادرم این رفتار را تحمل کردیم و بارها درموردش باهاشون صحبت کردیم، اما
حاضر نیستن هیچ تغییری در رفتارشون ایجاد کنن و حتی هر روز بدترم میشه؛
پدرم معتقد هست که چون نون آور خانواده اند در هر موردی حرف باید حرف
خودشون باشه ، و کلا اگه مخالف چیزی باشن زیر بار هیچ منطق و دلیلی نمیرن؛
از همه انتظار دارن که همواره گوش به فرمان اوامر باشن
مادرم بعد از 25 سال تصمیم گرفته از بابام جدا بشه، میگه تا الان هم به
خاطر ما بوده که این رفتار را تحمل میکرده، الان قهر کرده رفته خونه مادرش؛
من کاملا حق را به مامانم میدم.
از طرفی مامانم روی حرف من خیلی حساب میکنه، یعنی من میتونم راضیش کنم که دوباره برگرده سر زندگیش
ولی باتوجه به شناختی که از بابام دارم میدونم هیچ تغییری ایجاد نمیشه و
اگه برگردیم دوباره همون روند قبل ادامه پیدا مبکنه؛ اگه مادرم بخواد جدا
بشه من ترجیح میدم با اون زندگی کنم و خواهرم هم همینطور
در این صورت بابام تنها میمونه ولی عمرا کوتاه بیاد و بخواد آشتی کنه و از
این حرفا، تازه برعکس باهامون لج میکنه و مارا از همه چی محروم میکنه.به
نظر شما من باید از این جدایی حمایت کنم
مشاوره گاه نویسhttp://gaahnevis.blogfa.com/
برای پاسخ به ادامه مطلب بروید:
دوسش دارم اونم همینطور؛
من بخاطرش جلوی خانواده ام ایستادم اما اون میگه من به تو بگم آره مادرم می میره ؛
الان بهم میگه برو پی زندکیت اگه خدا بخواهد ما رو به هم می رسونه ؛ بارها تصمیم به خودکشی گرفتم اما باز نتونستم .
مشاوره پاسخ میدهد:{http://gaahnevis.blogfa.com/
به ادامه مطلب مراجعه کنید:
پاسخ :
این رابطه از اول به درستی شکل نگرفته؛ یعنی این دوستی و آشنایی جزء مواردی است که ما شدیدا به خاطر عواقب نادرستش همه رو منع می کنیم؛ این مشکلی هم که شما در اون گرفتار شدید به خاطر شروع اشتباه شماست؛
به نظرم خیلی عجولانه است که شما بگید : عاشقش شدید چون اون طور که معلومه شما از ایشون شناخت درستی نداشتید پس چطور ممکنه انسان واقعا عاشق کسی بشه که نمیشناسه؟!
از اشتباه شما در شروع این ارتباط هم که بگذریم؛ شرایط ایشون و تجربه ای که داشتن نشون میده که به صلاح جوان پاکی مثل شما نیست.
من شما رو به واقع بینی ، برخورد منطقی و بهره بردن از تجربه و دلسوزی بزرگترها و مشاورین دعوت می کنم اگر واقعا قصد شما تشکیل زندگی و خانواده باشه و درست و منطقی با این مسأله برخورد کنید قطعا متوجه میشید که اولا نباید زود اسم این احساس و علاقه رو " عشق " بگذارید و خودتون رو دست و پا بسته کنید و چشمتون رو به روی حقایق ببندید ثانیا از خدا شاکر باشید که چشم شما رو به روی حقیقت باز کرده و شما رو از گرفتار شدن در مساله ای که معلوم نیست بعدها به کجا منجر بشه، نجات داده ثالثا برای زندگی امروز و آینده تون بیشتر از هر کس خودتون باید دلسوز باشید و خدا نکرده با برخورد احساسی و زودگذر احساسات و پاکی و جوانی و ... خودتون رو به باد ندید.