دقت درچراغ خطرها

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده

(ازدواج موفق 49)

دکتر شاهین فرهنگ

قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.

اگر در پاسخ به سوالی چهره اش در هم رفت. یا رنگ او پرید یا اخم کرد. عرق کرد، دستش شروع به لرزیدن کرد، زبانش به لکنت افتاد و.... باید حساس بشویم. چون ما دست روی نقطه ای گذاشتیم که این آدم تحریک شد. که در این قسمت یکی یکی آنها را توضیح خواهیم داد.

از صحبت کردن در مورد موضوع خاصی طفره می رود

و هر کاری که می کنیم از زیر آن حرف در می رود. و به هر شکلی که آن مسئله را مطرح می کنیم او می خواهد جواب ندهد و زیر آبی می رود. در اینجا باید حساس شد که او چه چیزی را می خواهد از من پنهان کند.

مثلا می گوید: دوست ندارم در مورد این مطلب صحبت کنیم بگذریم و برویم سر یک مطلب دیگر! (یعنی چی که دوست ندارم؟ ما داریم تصمیم می گیریم که زن و شوهر بشویم. چه چیزی را دارید پنهان می کنید؟)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

بی توجهی به قوانین راهنمایی و رانندگی

مثلا برگه های جریمه رانندگی زیادی دارد و با خنده و ذوق و شوق آنها را به شما نشان می دهد.

کسی که تند و بی توجه به قوانین راهنمایی و رانندگی، رانندگی می کند، نشان از علائم هشدار دهنده است. چنین آدمی وقتی افسر بالای سرش باشد مطیع است و وقتی نباشد کار خودش را می کند. مطمئن باشید در زندگی مشترک شما هم همین کار را خواهد کرد. ادای احترام به چهار چوب خانواده را در می آورد و بعد یک جای دیگر زیر آبی می رود. مگر اینکه با تهدید و قهر مواجه بشود.

به تنهایی تصمیم گرفتن

در این مدت یک هفته که با هم هستید می بینید که به تنهایی تصمیم می گیرد. مثلا بدون اینکه از شما بپرسد چی میل دارید خودش می رود یک غذا و یا آب میوه ای را سفارش می دهد.

یا بیش از حد به زمان مقید است و یا اصلا به زمان مقید نیست

یا نیم ساعت با تاخیر سر قرار حاضر می شود و یا طرف مقابلش یک دقیقه دیر تر بیاید غر می زند. اینها علائم هشدار دهنده است. چون در زندگی مشترک شما این مسائل بارها تکرار خواهد شد و شما را عصبانی خواهد کرد.

رفتارهای مرموز و مشکوک داشتن

مثلا یکدفعه ناپدید می شود.

در پاسخ به سوالات ما به جای اینکه نظر خودش را بدهد، نظر بزرگان را می گوید و یا شعر می خواند. این هشداری است به شما که این آدم دارد برای شما فیلم بازی می کند.

از اینکه دوستانش ما را با همدیگر ببینند ناراحت می شود

زود می خواهد در برود و یا شما را جلوی آنها قایم کند. و یا وقتی شنید که شما به دوستتان گفتید که ما قصد ازدواج داریم به شدت عصبانی شد. «کی گفت به دوستهایت بگی ما می خواهیم ازدواج کنیم؟» (این یک هشدار است که دارد یک چیزی را پنهان می کند. چرا نمی خواهد دیگران بدانند که شما قرار است با هم ازدواج کنید)

 

می گوید: «من همیشه مراقبم که هیچ وقت از نظر احساسی به کسی وابسته نشوم» این جملات و رفتارها هشدار است.

 

از نامزد قبلی خودش مدام به بدی یاد می کند و یا مدام از دوست جنس مخالف قبلی خودش ابراز تنفر می کند. چنین فردی آدمی است که نمی تواند در بعضی زمینه ها خودش را کنترل بکند. فردا ممکن است با یک دعوای کوچک بخواهد مدام از تو ابراز تنفر بکند.

 

با ذوق و شوق از اینکه در محل کار خودش از زیر کار در می رود تعریف می کند.

 

خواسته های شما را بی چون و چرا می پذیرد.

خیلی خوشحال نباشید که او اینگونه است. بلکه این یک علامت هشدار دهنده است.

 

دقیقا توضیح نمی دهد که چه کاری می کند.

هر بار که از او می پرسید چکار می کنی، کلی جواب می دهد. مثلا: «توی کار معاملاتم»

زود رنج بودن و سریع دلگیر شدن

وقتی یک حقی را با او در میان می گذارید موضع می گیرد.

مثلا به او می گوییم که انشگتر طلا برای مرد حرام است. و آن پسر هم ادعا می کند که خیلی بچه مسلمان است، اما وقتی این حرف را به او می زنید مقابل شما موضع می گیرد. شاید این آدم روحیه حق پذیری را ندارد و ادای حق پذیر بودن را در می آورد.

می گوید من بدون نظر خانواده ام هیچ کاری نمی کنم.

بخصوص در جلسه اول خواستگاری این بیشتر محسوس است که هر کاری می خواهد بکند مدام به پدر و مادر خودش نگاه می کند و بعد می گوید. این آدم همیشه آویزان به خانواده خودش است.

در پاره ای از مسائل پدر و مادرش به او اجازه نمی دهند که حرفی را بزند بلکه داخل حرف پسر می پرند

این هشدار است! از چه چیزی ترسیده اند که اجازه نداده اند خود دختر و یا پسر جواب بدهد.

 

داشتن پاره ای تکیه کلامهایی نظیر:

مادرم اینا میگند! کلا باید با بابام اینا مشورتی بکنم! (به جای اینکه به سوالی که از او پرسیدیم جواب بدهد و نظر خودش را بیان کند) این هشدار است. نکند او بیش از حد به پدر و مادر خودش وابسته است. نکند زیاد از حد برایش تعیین تکلیف می کنند؟ نکند آزادی عمل ندارد؟

 

حساس بودن در رفت و آمدهای شما

زنگ زدم نبودی. کجا بودی؟ با کی بودی؟ چکار می کردی؟ این هشدار است به اینکه این ادم ممکن است سوء ظن داشته باشد.

تاخیر داشتن در انجام کار، سهل انگاری داشتن و تنبلی

چنین آدمی شاید وظیفه شناس نیست.

نکته بینی بیش از حد داشتن

چنین کسی با کوچکترین چیزی قهر و اخم می کند. و این هشدار است به اینکه این آدم حساسی است.

و همة این هشدار ها را وقتی می توانیم متوجه بشویم که به همدیگر محرم باشیم و به هم نزدیک باشیم و رفت و آمد داشته باشیم. چون خیلی از این حالتها را باید از نزدیک در چهره و صورت طرف مقابل خودمان ببینیم.

سوال: اگر کسی آدم حساسی است نباید ازدواج کند؟

چرا. ولی قبل از ازدواج باید روی خودش کار کند. چون این ویژگی ها قابل ترمیم و اصلاح است.

با تردید نظر خود را بیان کردن

یا مثلا حاضر نیست به رشد و ارتقاء شرایط خودش فکر کند. مثلا از او می پرسیم: «شما می توانید به یک شغل بهتری هم فکر بکنید. فکر نمی کنید می توانید درآمد بیشتری داشته باشید؟» اما او قبول نمی کند و این هشدار است. شاید این آدم اعتماد به نفس ندارد.

تعهد نداشتن به چیزی که به او قرض یا امانت داده شده

نرسیدن به بلوغ عقلی و اجتماعی

مادرش مرتب میوه و شربت می آورد اما آن همینطور لم داده روی زمین. این یک هشدار است. نکند به بلوغ عقلی نرسیده.

دارید با هم قدم می زنید و می بیند که یک نابینای محترم می خواهد از خیابان عبور کند اما فقط نگاه می کند و هیچ کمکی نمی کند.

می بینید که در کف خیابان و پیاده رو زباله می ریزد.

روشهای شناخت

انجام روشهای غیر منتظره شناخت در زمان محرمیت موقت دختر و پسر پیش از عقد

(ازدواج موفق 48)

دکتر شاهین فرهنگ

گفتیم که بعد از جلسه سوم خواستگاری که دختر و پسر در یک زمان خیلی کوتاه با هم محرم می شوند. باید در این زمان محرمیت باید شناخت خودشان را به آخرین مرحله برسانند. یادتان می آید که گفتم تحقیقات تا خود عقد ادامه پیدا می کند؟ الان باید برویم سراغ آخرین روشها برای اطمینان نهایی، که برای رسیدن به این شناخت نهایی دو تا کار باید انجام بدهید.

اول: انجام روشهای غیر منتظره

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

اول: انجام روشهای غیر منتظره

ما باید کاری کنیم که شخصیت و هویت واقعی انسانها را ببینیم. چون آن چیزی که ما الان داریم از همدیگر می بینیم، شخصیت آنکارد شده ماست. شاید شخصیت واقعی ما اینقدر واقعی نباشد که الان داریم نشان می دهیم. ما باید یک شرایطی را فراهم کنیم که از قبل آن دختر و یا پسر اصلا آمادگی آن شرایط را نداشته باشد. و از قبل برایش توضیح و عکس العملی را طراحی نکرده باشد و بعد ببینیم واکنش او در آن لحظه چیست؟

ما در روانشناسی می گوییم که این واکنش، واکنش واقعی این فرد است.

 

اگر من الان این بطری که در دست دارم را به سمت یکی از شماها پرتاب کنم (در حالی که به هیچ وجه چنین انتظاری نداشته باشد) واکنشی که نشان خواهد داد واکنش طبیعی خودش آن است. ممکن است بگوید بیشعور! و بعد به خودش بیاید و معذرت خواهی کند، اما بدانید که شخصیت واقعی او همان کسی است که فحش می دهد. ما می گوییم وقتی کسی منتظر یک واقعه نیست و در معرض عملی قرار می گیرد که اصلا آن را پیش بینی نکرده و واکنشی برای آن طراحی نکرده، اولین واکنش، شخصیت واقعی او خواهد بود.

حالا دختر و پسر این تست را باید از هم بکنند. ولی لازمة این تست این است که به هم محرم باشند که بتوانند با هم راحت و خودمانی باشند. نه اینکه بروید با بطری تو سر طرفتان بزنید. باید شرایط معقول و منطقی باشد.

 

امام علی (ع): در دگرگونی حالتها حقیقت افراد شناخته می شود.

 

چقدر قشنگ روایت با موضوعی که روانشناسی می گوید چفت و جور هستند.

نمونه اول: دختر خانم مثلا دارد با آقا پسر توی خیابان راه می رود. یک دفعه بگوید: «إ دختره رو ببین چه خووووشکل!!!» امکان ندارد که یک پسر، منتظر باشد که شما از که نامزد او هستید از خوشکلی یک دختر دیگر صحبت کنید. و برای چنین انفاقی هیچ برنامه ای پیش بینی نشده که پسر بخواهد منطقی رفلکس نشان بدهد. اگر پسره بگوید: «کو کجاست؟» کمی خرده شیشه دارد. اما اگر گفت: «ول کن حرفت رو بزن چی داشتی میگفتی؟»

این واکنشی که بلافاصله انجام دمی دهد ود طبیعی او است. و دیگر فیلم بازی نمی کند. این نمونه هایی هم که می گویم فقط مثال است و خودتان باید بروید نمونه های دیگر را طراحی کنید. مثلا برای یک پسر خیلی مذهبی که اهل نماز شب است را اینطوری نمی شود امتحان کرد. من فقط نمونه می دهم و خودتان به فراخور شرایط او را در شرایط غیر منتظره قرار می دهید.

نمونه دوم: پسر می آید خانه دختر (یادتان باشد که این یک هفته دختر و پسر به همدیگر محرمند) و قرار است نهار آنجا باشد. مثلا به دختر بگوید می شود آلبوم عکسهایت را بیاوری من ببینم. چون دختر منتظر چنین درخواستی از طرف پسر نبوده. در اینجا پسر باید خوب به صورت دختر نگاه کند و ببیند آیا رنگ دختر می پرد یا نه؟ اگر رنگ و رویش پرید ممکن است که عکسی داشته باشد که اگر ببینید آبرویش برود (مثلا یک عکس که با پسر دایی اش توی یک عروسی مختلط دارند با هم می رقصند)

 

نمونه سوم: یک دفعه می روم در خانه شان و سر زده زنگ می زنم. محرم هم هستند اشکالی هم ندارد. مسلم وقتی یک نفر سر زده جایی برود ممکن است که آن خانه ریخت و پاش باشد و این چیز طبیعی است و هیچ اشکالی هم ندارد. وقتی در را به روی شما باز می کند ببینید چه واکنشی از خودش بروز می دهد. ممکن است بگوید: چه خوب شد که آمدی» ممکن هم هست با عصبانیت جبهه بگیرد.

 

نمونه چهارم: با هم رفته اند کافی شاپ و سفارش یک چیزی را دادید. وقتی برایتان آوردند بگویید ببخشید پشیمان شدم می شود بگویی برایم عوض کنند؟ یک موقع ممکن است واکنش پسر این باشد: «مگر مسخره تو ام» و یک موقع هم هست که می گوید: «باشد عزیزم!»

 

دانشمندان آمریکایی 50 سال روی 300 زوج تحقیق کردند و به این نتیجه رسیدند که هر چه ناپایداری هیجانی این زوج ها بیشتر باشد به همین تناسب ناپایداری زندگی آنها و عدم تفاهم آنها هم بیشتر خواهد بود.

 

ناپایداری هیجانی یعنی اینکه انسان نتواند هیجانات خودش را کنترل بکند. زود عصبانی شدن و پرخاش کردن و حمله کردن و زود از کوره در رفتن و زود غمگین و دلگیر شدن و زود از حالت اعتدال خالی شدن.

ما در این تست ها می خواهیم امتحان کنیم که آیا طرف مقابل ما زود از کوره به در می رود یا نه.

اگر در امتحانی که از او می گیریم و اگر با محرکهایی که ایجاد می کنیم و با رفتارهای غیرمنتظره از کوره در رفت و واکنش تند و عصبی نشان داد. یادتان می آید در مورد عنصر توافق و عدم توافق صحبت کردیم؟ گفتیم کسی که توافق دارد تلاش می کند برای سازگاری با شرایط و اوضاع. اگر او خودش را با شرایطی که من یکدفعه برایش ایجاد کردم وفق داد می شود به او امیدوار شد.

ادامه این مطلب را در قسمت بعد مطالعه کنید....

دوم: دقت به علائم هشدار دهنده

که بسیار مهم است و خیلی هم شاخ و برگ دارد.

علائم هشدار دهنده رفتارها و گفتارهایی هستند که ناشی از یک عیب باالقوه هستند. که به ما هشدار می دهند این آدم یک معایبی دارد که این معایب دارد از او سر می زند. می خواهیم روی دو نوع علائم هشدار دهنده صحبت بکنیم.

قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند

قسمت دوم: علائمی که به خاطر آنها باید دقت بیشتری در انتخاب بکنیم.

 قسمت اول: علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت یک انسان دارند

این نشانه ها در زبان بدن و در گفتار او مشاهده می شوند. اول یک توضیحی دربارة زبان بدن بدهم برای کسانی که کلاسهای خانواده را نبوده اند. دوستان چهرة ما، ابروها، چشم، گونه ها، و لبهای من در موقعیتهای مختلف فرمهای خاصی به خودشان می گیرند. من وقتی تعجب می کنم چشمهایم گرد می شود. وقتی حسودی می کنم مردمک چشمهایم از هم فاصله می گیرند. و علاوه بر فرمهای صورت که متخصصین علم ارتباط می گویند فقط 7000 حالت فقط در صورت پدید می آید که هر کدام از آنها نشانگر یک حالت است. بقیة اعضای بدن هم همینطور است. حالت دست و کمر من چگونه است؟ کجم یا راست؟ الان که من دارم صحبت می کنم دوستهایی که دستشان با چهره شان درگیر است (به هر فرم و شکلی) یعنی خیلی عمیق و جدی دارید به من گوش می کنید. خیلی غرق صحبت هستید. به این می گویند زبان بدن. زبان بدن با ما حرف می زند. گاهی وقتی می خواهیم با هم دست بدهیم خیلی محکم دستهای هم را فشار می دهیم و این یعنی ما می خواهیم با هم صمیمی باشیم. گاهی من با فاصله دست می دهم این یعنی بین من و تو یک حد و مرزی هست زود پسرخاله نشو. گاهی به نوک انگشتانمان دست می دهیم یعنی دست دادی حوصله ات را ندارم چشم دیدنت را هم ندارم برو. گاهی من نصف دستم را در دست طرف مقابلم می گذارم یعنی مسئولیتی نمی پذیرم. گاهی من دست که می دهم دست خودم را زیر نگه می دارم و دست او را رو و این یعنی اینکه شما بزرگ ما و آقا و سرور ما هستید. ارادت داریم اساسی. گاهی وقتها دست من بالا است و دست طرف مقابلم پایین. یعنی اینکه ببین بچه ای برو بابا فسقلی فکر کرده کیه! ما در روانشناسی فقط 300 تحلیل روی دست دادن داریم. و به این زبان بدن گفته می شود.

ما می خواهیم علائم دروغ را در دو زمینه برسی کنیم.

نشانه های دروغگویی در زبان بدن

فرم بدن او باید چگونه باشد که ما بفهمیم دارد به ما دروغ می گوید.

چشم ها:

اگر مرتب نگاهش را از شما می دزد و نمی خواهد در چشمان شما نگاه کند دارد به شما دروغ می گوید. (یک وقت نگویید با حیا است).

اگر مدام به سمت در نگاه می کند یعنی تا کی باید دروغ بگم کاش می شد زودتر فرار کنم.

دستها:

اگر کف دستهایش را روی هم گذاشته دارد دروغ می گوید. و یک چیزی را دارد از شما پنهان می کند. و یک نوع حالت تدافعی به خودش گرفته. اگر هنگام حرف زدن یکی یا هر دو تا دستهایش مشت باشد و حرف بزند. دارد دروغ می گوید. و حالت تدافعی هم دارد. اگر دستهایش روی سینه بسته است و دارد حرف می زند دارد دروغ می گوید. و یک نکته ای را از شما پنهان می کند.

نکته:

گاهی وقتها من بر حسب یک عادت کاری را انجام می دهم. مثلا در حین صحبت چند ثانیه دست به سینه می شوم. اینجور نباشد که مدام به دست طرف نگاه کنید که تا دستش را بست بگویید دارد دروغ می گوید.

پاها:

اگر مدام پاهایش روی هم است دارد حتی جابجا هم که می شود دوباره پاهایش را روی هم می گذارد به شما دروغ می گوید. اگر مدام پاهایش به هم چسبیده است دارد به شما دروغ می گوید و نگران لو رفتن یک مطلب است. باز هم تکرار می کنم در صورتی می شود گفت که دارد دروغ می گوید که مدام آن حالت را داشته باشد.

اگر فرمی شبیه به جنین دارد: پاها چسبیده، دستها بسته و بدن خم، هم دارد به شما دروغ می گوید و هم کاملا مراقب است که یک چیزی لو نرود و در لو نرفتن آن خیلی دقت می کند.

اگر مدام به گوش و بینی خودش ور می رود و بازی می کند دارد دروغ می گوید.

اگر مدام لبه و پشت گوشش را می خاراند دارد دروغ می گوید.

سر:

اگر در حین صحبت کردن مدام پشت سر خودش را می خواراند دارد دروغ می گوید.

نشانه های دروغگویی در گفتار و گویش

ناهماهنگی بین حرف و حرکات بدن

ممکن است من بخواهم یک چیزی را بگویم که بخواهم علامت تایید نشان بدهم، مثلا سر خودم را به نشان درست بودن مطلبی به سمت پایین تکان می دهم. در اینجا حرکت سر من و گفتن عبارت «درست است» هم زمان است.

ولی گاهی وقتها یک عبارتی را می گویم و بعد بدنم حرکت می کند. این نشان از دروغگویی است.

نمونه: اول می گوید: «بله من کاملا حرف شما را قبول دارم.» و بعد از تمام شدن حرفش تازه سر خودش را به نشان تایید تکان می دهد.

نمونه: «نه من اصلا با این موضوع موافق نیستم» و بعد از تمام شدن حرفش حرکت مورد نظر را انجام بدهد.

مانع فیزیکی

اگر بین خودش و ما مانعی فیزیکی بگذارد هرچند کوچک باشد، مثلا یک لیوان، یا کیف و... (اینها همه مربوط به آن زمان یک هفته ای است که موقتا بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده شده) این حرکت نشان دروغگویی است. این یک بعد روانی دارد یعنی آرزو داشت یک دیوار بین خودش و شما باشد ولی حالا که نیست می گوید خب اقلا همین یک لیوان و یا سینی چای هم مانع خوبی است. (البته در تشخیص اینها باید دقت کنید. نه اینکه بنده خدا یک لیوان آب بخورد و حواسش نباشد و لیوان را بین خودش و شما بگذارد و بگوید دارد دروغ می گوید.

در پرسش به پاسخ ها جملات ما را منفی می کند و به خودمان بر می گرداند.

نمونه: «تاحالا به کسی دروغ گفتید؟»

جواب: تا حالا به کسی دروغ نگفتم!!

نمونه: تا حالا در امتحانات مدرسه تان تقلب هم کرده اید؟

جواب: تاحالا در امتحانات مدرسه ام تقلب نکردم!

گفتن کلمة «نه» در جواب بصورت کشیده

نمونه: من می خواهم بدانم که تا حالا دوست از جنس مخالف داشتید؟

جواب: نننننه!!! (این نه یعنی آره)

بیان پاسخ در قالب نظریه

نمونه: من می خواهم بدانم که شما تا حالا شده که از زیر کاری در بروید؟

جواب: من اصولا فکر می کنم از زیر کار در رفتن کار بسیار زشتی است.

دارد به شما دروغ می گوید.

نمونه: شما تا بحال دروغ هم گفته اید؟

جواب: نه به نظر من دروغ خیلی کار بدی است.

بازگرداندن سوالهای ما به همراه کلماتی نظیر: منظورتان چیست؟ چرا این را پرسیدید؟ فکر کنم هر دوی ما جواب آن را می دانیم!

اگر اینگونه به سوالات ما جواب بدهد دارد دروغ می گوید.

گفتن جملات خبری به صورت پرسشی

نمونه: می دانی من تا به حال در طول عمرم نتوانسته ام به کسی دروغ بگویم؟ (در واقع جمله این بوده که من تا به حال در طول عمرم به کسی دروغ نگفته ام که به صورت پرسشی بیان شده است)

باورتان می شود من چقدر از ریاکاری بدم می آید؟

استفاده مدام از کلمات و عباراتی که بر راستگو بودن او صحه بگذارد

نمونه: راستش را بخواهید! حقیقتا بگویم! صادقانه بگویم! نیازی نیست که بخواهم دروغ بگویم! اصلا من نمی توانم دروغ بگویم!

البته دقت کنید که بعضی از افراد هستند که یک سری تکیه کلام هایی دارند. من تهران یک دوستی دارم که هر حرفی می خواهد بزند قبل از آن می گوید «خدمت شما عرض کنم که». بنده با تکیه کلام های افراد کاری ندارم. اگر عباراتی را می گوید که در بکار بردن آنها اصرار دارد که بگوید که من دروغگو نیستم.

 

امام علی (ع): اگر کسی چیزی را در دلش پنهان کند، لغزشهای زبان و رنگ رخسارش آن را آشکار می کند.

ازدواج حضرت علی.ع. وحضرت فاطمه.س.

خواستگاری حضرت علی (ع) از خانم فاطمه زهرا (س)

(ازدواج موفق 47)

دکتر شاهین فرهنگ

دو سال از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه گذشته بود و خانم فاطمه زهرا (س) خیلی خواستگار داشتند و پیامبر (ص) همه را رد می کردند. یکی از ثروتمندان مدینه آمد پیش پیامبر (ص) و گفت اگر دخترتان را به من بدهید تمام ثروتم را به شما می دهم. رسول الله فرمودند که خیال کردی من تا حالا دخترم را به کسی نداده ام و منتظر یک آدم پولدار بودم؟ ثروت تو به چه درد من می خورد؟ من منتظر فرمان الهی ام. آدمهای بزرگ و مطرح و تراز یک پیامبر می آمدند برای خواستگاری اما پیامبر نمی دادند.

 

یک روز حضرت علی (ع) درب خانه رسول اکرم (ص) را زدند و وارد خانه شدند. بر خلاف معمول همیشه که وقتی علی (ع) وارد خانه پیامبر می شدند  شروع به حرف زدند می کردند، ساکت یک گوشه ای نشستند و سرشان را پایین انداختند. پیامبر (ص) فرمودند علی جان چیزی می خواهی بگویی؟ حضرت هم در جواب چیزی نگفتند. بار دوم سوال کردند و باز حضرت سکوت کردند. وقتی علی (ع) اصرار پیامبر را دیدند عرضه داشتند که اگر صلاح می دانید افتخار دامادی تان را به من می دهید؟ پیامبر (ص) لبخند زدند و خوشحال شدند و فرمودند همین جا بنشین تا با فاطمه (س) صحبت کنم.

 

به فاطمه (س) گفتند دخترم تا بحال خواستگارهای زیادی برایت آمده و همه آنها را من رد کردم ولی امروز یک کسی آمده خواستگاری تو که هم خدا به این ازدواج راضی است و هم رسول خدا. دخترم با این ازدواج موافق هستی؟ خانم فاطمه (س) از شرم و خجالت چیزی نگفتند. پیامبر (ص) خوشحال شدند و فرمودند: خدا را شکر. سکوت زهرا نشان دهندة قبول کردن زهرا است. خانم سرشان را بلند کردند و عرض کردند پدر جان چیزی که شما و خدا از آن راضی هست حتما من هم راضی ام.

 

پیامبر (ص) با خوشحالی به علی (ع) فرمودند مساله ای نیست و بگذار خبری را به تو بگویم قبل از اینکه درب خانه را بزنی جبرئیل نازل شد و فرمود خداوند تو را از میان بندگانت به رسالت برگزید و تصمیم گرفت که تو پیامبر الهی باشی. و خداوند علی (ع) را برادر، مشاور و وزیر تو قرار داد. و مقرر کرد که دخترت فاطمه را به عقد علی (ع) در بیاوری؟ و جشن ازدواج آنها در بیت المعمور (جایی بالای کعبه است که فرشته ها در آنجا طواف می کنند) برگذار شده. و علی جان هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب خانه را به صدا درآوردی؟

 

بعد از اینکه این وصلت صورت می گیرد خیلی ها به پیامبر گلایه کردند که چرا فاطمه (س) را به علی (ع) دادید. و رسول الله (ص) فرمودند: نه رد کردن شما دست من بود و نه انتخاب کردن علی (ع). شما را خدا رد کرد و علی (ع) را هم خود خدا قبول کرد و انتخاب کرد.

 

برای این، این مطلب را گفتم که بعضی ها تا وقتی مثال ازدواج را می زنیم زود می گویند چرا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ازدواج فامیلی کردند؟ نخیر! این حرف غلط است. چون آن انتخاب، یک انتخاب آسمانی بوده است و ربطی به ما ندارد که بگوییم پس ما هم ازدواج فامیلی می کنیم. 


صیغه محرمیت موقت

«صیغه محرمیت موقت قبل از عقد دائم»

(ازدواج موفق 46)

دکتر شاهین فرهنگ

بعد از جلسه سوم خواستگاری که تصمیم ما برای ازدواج قطعی شد (و ما هنوز در مورد مهریه و عقد صحبتی نکرده ایم، لازم است) که دختر و پسر بیشتر با هم صحبت کنند و با هم دوتایی بیرون بروند و در حضور پدر و مادر (و نه در خانه خالی) خانه همدیگر بروند.

توصیه می کنم بعد از جلسه سوم و قبل از جلسه مهربرون، بین دختر و پسر صیغه محرمیت خوانده بشود. کسی نگوید «وای خدا مرگم بده!!!» مگه می خواهند چکار کنند؟ ما این همه رفتیم و آمدیم تا اینها با هم آشنا بشوند که زن و شوهر بشوند. ما الان می خواهیم که این دو تا کمی به هم نزدیکتر بشوند. چون در این نزدیک تر شدن اطلاعاتی می شود کسب کرد که شاید ما در دقیقه نود و نه هم بگوییم نمی خواهیم!! اگر ما قبل از اینکه زمان عقد را تعیین کنیم، تصمیم بگیریم که این ازدواج صورت نگیرد و عقد نکنیم، خیلی بهتر از این است که عقد بکنیم و پشیمان بشویم. اگر ما قبل از اینکه اسم دختر داخل شناسنامه پسر برود و هزار تا ذره بین روی دختر قرار بگیرد و قبل از اینکه بگویند حالا که دارند از هم جدا می شوند آیا هنوز دختر، دختر هست یا نیست، و قبل از این همه داستان، و در دقیقه نود و نه به نتیجه برسیم که به درد هم نمی خوریم خیلی بهتر است تا بعد از عقد و ازدواج به این نتیجه برسیم.

برای همین توصیه می کنیم قبل از بله برون و بعد از جلسه سوم خواستگاری و یا حتی در جلسه سوم که بزرگتر ها حضور دارند بین دختر و پسر صیغه محرمیتی خوانده بشود.

این صیغه محرمیت چند تا شرط باید داشته باشد:

شرط اول:

زمان آن خیلی کوتاه باشد. مثلا یک هفته. نه اینکه دو سال طول بکشد چون اگر در همان ابتدای کار به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خوریم آن وقت باید دو سال صبر کرد چون زمان صیغه محرمیت را فقط پسر می تواند باطل کند و مثلا بگوید من یک سال و ده ماه باقی مانده را بخشیدم. اما دختر نمی تواند بگوید که محرمیت را تمام کنیم.

دیگر نهایتا اگر در یک هفته به نتیجه نرسیدید دو هفته. دیگر بیشتر نه.

شرط دوم:

صیغه مثل عقد دائم نیست. که اینها دیگر زن و شوهر شدند و هر کاری که دلشان خواست می توانند بکنند. بلکه مرز و محدوده آن را مشخص می کنید. که مثلا ما صیغه محرمیت بین شما دو نفر می خوانیم که فقط شما مثل خواهر و برادر با هم بشوید. فقط در همین محدوده. مثلا پسر بتواند دختر را بدون روسری ببیند. یا مثلا با همدیگر دست دادند اشکالی نداره. فقط همین. نه اینکه بغل کنند و ببوسند و ....

 

سوال: آیا در جلسات خواستگاری و یا در دوران محرمیت یک هفته ای در مورد مسائل جنسی می شود صحبت کرد؟ ممکن است یک نفر خیلی میل داشته باشد و طرف مقابل میل چندانی نداشته باشد.

جواب: خیر نمی شود گفت. آخر از الان که مشخص نمی شود دو طرف چقدر نیاز جنسی دارند. اینطوری نیست که مثلا پسر به دختر بگویید که: «بله من آدم خیلی گرم مزاجی (شهوانی) هستم و ممکن است هر روز نیاز به رابطه جنسی داشته باشم شما چطوری هستید؟» دختر هم بگوید که: «ببخشید من الان نمی توانم تشخیص بدهم که هفته ای چند بار نیاز دارم!!!» آن هم بگوید: «نه دیگر باید تشخیص بدهی! فکر کن ببین چند بار!!!

مگر قبلا تجربه کرده که بداند چقدر میل به رابطه جنسی دارد؟

اما چیزی که می تواند یک کمی برای ما تعیین تکلیف بکند این است سرد مزاج ها با سرد مزاج ها ازدواج کنند و گرم مزاج ها با گرم مزاج ها. چون معمولا بین سرد مزاجی و گرم مزاجی با تمایلات جنسی رابطه مستقیم وجود دارد.

جلسه سوم خواستگاری

«جلسه سوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 45)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه سوم خواستگاری باید دختر و پسر به مشاورة ژنتیک مراجعه کنند. (مشاور ژنتیک غیر از آزمایش ژنتیک است که قبلا توضیح داده شده) همه به این آزمایش بروند. به خصوص این گروه از افراد حتما باید بروند.

دختر زیر 18 سال

پسر بالای 33 سال

مرد بالای 40 سال

اما آزمایش ژنتیک را گفتیم قبل از جلسه دوم خواستگاری باید رفت. همة این ترتیب ها روی حساب و کتاب است. (کلی برسی و تحقیق شده که مثلا اگر این مورد را بگذاریم قبل از جلسه سوم یا بعد از آن چه محاسن و معایبی دارد.)

 

جلسه سوم خواستگاری وقتی انجام می شود که ما دیگر تردیدی نداریم. سوالی نداریم. جلسه سوم زمانی شکی می گیرد که یافته های ما در کل مراحل قبل عزم ما را جزم کرده برای ازدواج و هر دو خانواده نود درصد تصمیم بر شکل گیری این ازدواج دارند. و نود درصد مطمئن هستیم که می خواهیم ازدواج کنیم.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

یادتان هست که گفتم در جلسه اول و دوم خواستگاری فقط پدر و مادر و برادر و خواهر باید باشند. در جلسه سوم ما موضوع را علنی می کنیم. پدر بزرگ و مادر بزگ، خاله و عمو و عمه و دایی و بزرگان فامیل هم باید باشند.

ممکن است بگویید ما 4 تا عمو داریم و 5 تا دایی و 3 تا خاله و 4 تا عمه و اگر قرار باشد همه اینها باشند می شویم یک ایل و لشگر. در جواب باید بگویم که این کار را نمی کنیم بلکه  آنهایی را دعوت می کنید که شاخص تر و مطرح تر و بزرگ تر هستند و جایگاه مهم تری در خانواده دارند را برای جلسه سوم دعوت می کنید و برای بقیه یکی یکی می روید توضیح می دهید که مثلا:

«خاله جان! عزیزم! قربانتان بروم خانه اینها نود متر است اگر قرار باشد ما 30 نفر با خودمان ببریم و آنها هم 30 نفر آنوقت باید برویم روی پله ها بنشینیم. شرمنده تان هستم به خدا جا نیست.»

اگر قبول کرد که هیچ ولی اگر قبول نکرد و گفت می خواهم بیایم او را ببرید چون اگر نبرید پس فردا همین خاله برایتان مشکل درست خواهد کرد و ممکن است همه چیز را به هم بزند.

 

یک نکته

تعداد جلسات خواستگاری از سه تا کمتر نباشد. و دقیقا با همین فرمولی که خدمت عزیزان ارائه دادیم (که در هر جلسه ای چکار باید بکنید) پیش بروید. جلسه سوم جلسه ای است که بزرگان می آیند و آنها نظر می دهند و قبل از جلسه سوم بزرگان دو طرف را توجیه می کنیم که در این دو جلسه خواستگاری که گذشت چه گفتیم و چه شنیدیم و نتیجه تحقیقاتمان چی بوده و خوب آنها را توجیه می کنیم که یک موقع در جلسه سوم نخواهند سوالاتی بکنند که قبلا برای ما روشن و واضح شده. و البته از بزرگترها می خواهیم که اگر احیانا در جلسه سوم شما چیزی به ذهنتان رسید بگویید.

جلسه سوم جلسه بله برون نیست! و جلسه تعیین مهر و  عقد و زمان عروسی نیست. بلکه جلسه سوم جلسه ای است که احترام می گذاریم به بزرگان فامیل، که شما را آورده ایم برای آخرین مرحله خواستگاری و می خواهیم جواب نهایی را بدهیم. و نود درصد آماده برای این ازدواجیم. و می خواهیم این ده درصد را هم از شما تایید بگیریم. و ما نمی خواهیم که شما بگویید که ازدواج بکنید یا نکنید.

جلسه سوم باید مانند جلسه اول یک جلسه کوتاه و رسمی باشد.

اگر در جلسه سوم به نتیجه نرسیدیم می شود چهار و یا شنج جلسه ادامه داد ولی از سه تا نباید کمتر باشد.

منتها متاسفانه مردم ما عجول هستند.

سوره اسراء آیه 11: انسان همواره عجول و شتابزده است.

امام علی (ع): کسی که عجله می کند خطاهایش زیاد خواهد بود.

پس لطفا عجله نکنید، که بعد خدای نکرده ازدواجی بکنید که پر از اشتباه باشد و بخواهید طلاق بگیرید.



آیادرخواستگاری همه چیزرابایدگفت؟؟

«آیا در خواستگاری همه چیز را باید گفت؟»

(ازدواج موفق 44)

دکتر شاهین فرهنگ

سوال: آیا همة مسائل را باید در جلسه خواستگاری بگوییم؟

جواب: نخیر. کدام مسائل را باید بگوییم و چه وقت؟ گاهی وقتها یکی از این دو نفر قبلا نامزد داشته و به هر دلیلی نامزدی خودشان را به هم زده اند، گاهی وقتها ممکن است من یک مشکل جسمی داشته باشم، مثلا دستم سوخته باشد و هنوز پوست دست من به فرم طبیعی خودش برنگشته و شاید هم هیچ وقت برنگردد. چنین مسائلی را حتما باید بگویید. اما کی؟

چنین مسائلی به هیچ وجه نباید در جلسه اول خواستگاری مطرح بشود. چون اینها مسائلی نیست که بخواهد یک ازدواج را زیر سوال ببرد. اگر اینها را بگویید ممکن است که خانواده مقابل هنوز خانواده شما را نشناخته و تحقیق و برسی نکرده بگوید نه. 

این مسائل را باید در جلسه دوم خواستگاری مطرح کرد.

دختر و پسر خودشان به هم باید بگویند و پدر و مادر ها هم به همدیگر باید بگویند. و نمی شود که فقط دختر و پسر به همدیگر بگویند و از خانواده ها آن را قایم کرد.

من یک بیماری دارم که دارد درمان می شود و یا قابل درمان نیست و یا سیکل درمانی آن هم این است. این مطالب را باید گفت. اما در جلسه دوم. اما اگر شما سرطان دارید و قابل درمان نیست این را باید در جلسه اول بگویید. پس بستگی به شدت و حدت آن دارد.

اگر قبلا ازدواج کردیم و طلاق گرفتیم باید در جلسه اول آن را گفت.

اگر نامزد بودیم و به هم زدیم باید در جلسه دوم آن را گفت.

یک چیزهایی هستند که آنقدر بزرگ و مهم نیست که همان جلسه اول مطرح بشود اما چیزهایی هم هستند که مهم اند و باید در جلسه اول گفت.

اگر پسر به دلایل مالی سابقه زندان داشته (مثلا بخاطر چک برگشتی که ضامن کسی شده بوده سه ماه زندان بوده است، یعنی آن صاحب چک فرار کرده و این که ضمان شده بوده را گرفته اند زندان کرده اند و در واقع خود آن پسری که ضامن شده بوده تقصیر و گناهی نداشته است) این را باید در جلسه اول گفت. چون اینجور چیزها خیلی پر رنگ و حساس است. چون خانواده وقتی می روند تحقیق می کنند و می فهمند قبلا زندان بوده همه چیز خراب می شود.

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوال: من چند سال پیش یک گناه خیلی بزرگ کردم، با دوستی از جنس مخالف بودم و با هم رابطه نامشروع داشتیم. آیا این را بگویم یا نگویم؟

جواب: اگر کسی از این رابطه خبر ندارد غیر از خود دختر و پسری که این کار را کرده اند و احتمال لو رفتن آن اصلا وجود ندارد و از کاری که کرده اید با تمام وجود پشیمان هستید و اگر از ته دل از عملی که انجام داده ای بیزاری و قصد تکرار چنین کاری را با فرد دیگری نداری حق گفتن آن را به هیچ کسی ندارید.

دین هم به شما اجازه نداده است که شما گناهانتان را برای مردم بیان کنید. دین این عمل را حرام می داند. اما اگر احتمال لو رفتن آن هست (مثلا به دو تا از دوستان صمیمی خودم هم گفتم) اما با این حال از ته دل پشیمان هستید و حالتان از خودتان به هم می خورد و دیگر نمی خواهم تکرار کنم  حتما باید بگویید. اما در جلسه دوم باید بگویید.

 

سوال: من دوست از جنس مخالف داشتم و کسی هم در جریان نیست و یواشکی به همه پیامک می دادیم حالا در خواستگاری با کسی آشنا شدیم که هم خیلی خوب و عالی است و هم خیلی حساس آیا باید در جلسه خواستگاری آن را بگویم؟

جواب: خیر. حق ندارید بگویید. البته به شرطی که احتمال لو رفتن وجود نداشته باشد و از کردار خودتان پشیمان شده باشید. یادتان باشد که اگر از شما نشنید و از فرد دیگری شنید به شدت با شما بد خواهد شد. آن وقت به شما می گوید که دیگران باید به من بگویند که تو دوست از جنس مخالف داشته ای. اینقدر نمی توانستی به من اعتماد کنی و حرفت را بزنی؟ من چطوری به تو اعتماد کنم و با تو زندگی کنم؟

اما اگر احتمال لو رفتن آن وجود ندارد مطلقا نگویید.

 

اگر بدهی سنگینی دارید که مثلا تا دو سال دیگر پرداخت آن بدهی و قرض و بدهی طول خواهد کشید این را حتما باید بگویید.

پدر و مادر و خواهر و برادرت طلاق گرفته اند، بیماری داری، نقص جسمی داری، صرع داری، داخل پایتان پلاتین است و حتی چیزهای کوچک تر از این را هم باید بگویید. و هیچ چیزی را قایم نکنید.

 

رسول اکرم (ص): اگر موهایتان را مشکی کرده اید و زنی را خواستگاری نمودید باید به او بگویید موهایم رنگ شده است. (منبع: کتاب گناهان کبیره / نویسنده: شهید آیت الله دستغیب)

 

یک وقتهایی هست که ما می ترسیم یک سری مطالب را بگوییم که مبادا خواستگاری را به هم بزند. اشکالی ندارد بگویید و بگذارید خواستگاری به هم بخورد. چون وقتی اینها را نمی گویید بعد در زندگی مشترک لو می رود و تبدیل به تنش و دردسر می شود. صدها مورد سراغ من آمده اند و می گویند به چنین مشکلی برخورد کرده ایم و چکار باید بکنیم؟ و واقعا بعضی وقتها می بینیم که هیچ کاری نمی توانیم برایشان انجام بدهیم.

 

دوست من! اگر پدرتان فوت نکرده و رفته یک زن دیگه گرفته و دارد با او زندگی می کند و از آن زن هم بچه دارد لطفا بگویید.

 

اگر برادرتان معتاد است بگویید و نترسید که من اگر اینها را بگویم جلسه به هم خواهد خورد. خب به هم بخورد! بگذارید یک نفر شما را با این شرایط بپذیرد.

 

یک چیزهایی هست که ما می گوییم دانستن و ندانستن آنها خیلی فرقی نمی کند. اشکالی ندارد که اینها را نگوییم؟

نه دوست من بگویید. چون اگر بعدا این چیزها را همسرتان بفهمد از دست شما دلگیر خواهد شد. مثلا بگویید که پدر و مادرم سالهاست که میانه شان با هم خوب نیست. نه اینکه روز خواستگاری با هم هماهنگ کنند و جلوی خانواده طرف مقابل برای هم فیلم بازی کنند که مبادا دخترمان بدبخت بشه و یا برای اینکه پسرمان برود خانه بخت. دختر و پسر به هم بگویند که این رفتار عاشقانه بابا و مامان جلوی همدیگر فیلم است و آنها واقعا اینجوری نیستند، اتفاقا چشم دیدن همدیگر را هم ندارند.

بگویید که دایی تان زندان است، دلیل زندان بودنشان را هم بگویید. فردا خانمتان گلایه می کند که من نباید می دانستم که دایی شما زندان است و اگر شما به او بگویید که به چه درد شما می خورد اگر می دانستید دایی من زندان است او می گوید به هیچ درد ولی من می خواستم بدانم از اول زندگی چقدر با من صادق هستی؟

«دروغ مصلحتی»

بعضی ها می گویند چه اشکالی دارد که ما اینجا دروغ مصلحتی بگوییم. اجازه بدهید به شما بگوبم که دین در چه جاهایی به شما اجازه می دهد که دروغ مصلحتی بگویید.

 

دین اسلام در این زمینه ها به شما اجازه گفتن دروغ مصلحتی را داده:

یک: در جنگ، دو: در مسأله ای که اصلاح مردم در آن قرار است صورت بگیرد (مثلا دو نفر هستند که پنج سال است با هم قهر هستند و شما می خواهید بین آنها آشتی بدهید اینجا را دین اجازه داده که شما دروغ مصلحتی بگویید) سه: در ضرر مالی و جانی مهم به خودتان و یا بقیه.

پس دین به شما اجازه نداده است که در عروسی و خواستگاری دروغ مصلحتی بگویید. پس دوستان من ریزترین مسائل را هم بگویید و همه را هم در جلسه دوم بگویید مگر اینکه خیلی مهم باشد که مثال هم زدم.

توجه!!!

البته اشتباه هم نکنید من به شما می گویم که در جلسه خواستگاری صادق باشید. بعضی ها اشتباه می کنند و به جای اینکه «صادق» باشند «ساده» می شوند! درست است که گفتم همه چیز را بگویید اما یک چیزهایی را لازم نیست که بگویید. لازم نیست اسرار خانوادگی را فاش کنید.

مثلا: مادر من یتیم بوده است و پدربزرگ و مادر بزرگم او را از شیرخوارگاه آوردند بزرگ کردند، گفتم که در جریان باشید! این یک سر خانوادگی است و نباید فاش بشود.

مثال دیگر: این داداش من مدرسه که می رفت خنگ بود هفته ای دو روز از مدرسه اخراج می شد!!!

گفتن این مطلب به چه درد می خورد؟ من نگفتم که با آبروی خانوادت بازی کن.

مثال دیگر: بابام هر وقت پول کم میاورد از عمویم قرض می گیرد.

اسرار خانوادگی را تا آخر عمر نباید گفت.

 

نگویید اعتیاد برادرم هم یک سر است. نخیر. چون اعتیاد برادر شما یک هفته نشده لو می رود. این چیزی است که از دو نفر تحقیق کنند لو می رود که معتاد است.

 

سوال: بین جلسه اول و دوم خواستگاری نقش دختر و پسر در امر تحقیق برای ازدواج چیست؟

جواب: هیچ نقشی خود دختر و پسر ندارند. داخل خانه بابا و مامانهایشان هستند. اصلا نه با هم رابطه دارند و نه با هم حرف می زنند. اگر شما بخواهید بین جلسه اول و دوم خواستگاری بخواهید با هم رابطه داشته باشید و تلفنی با هم قرار بگذارید که همدیگر را ببینید اینقدر به هم وابسته می شوید که اگر بعدا به نتیجه برسید که به درد هم نمی خورید چشمهایتان را روی آن معایب می بندید و می گویید اشکالی ندارد با هم ازدواج می کنیم. و دو سال بعد هم می گویید عجب اشتباهی کردم چشمهایم را بستم. این چیزهایی که من اینجا به شما می گویم کلی روی آنها فکر و مطالعه شده و با اساتید دانشگاه همفکری کردیم که ببینیم هر کدام از اینها در کدام مرتبه باید باشد و هر کدام آنها چه سود و زیانی دارد.

معرفی دقیق دختروپسردرجلسه دوم خواستگاری

معرفی دقیق دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

(ازدواج موفق 43)

دکتر شاهین فرهنگ

تا الان دغدغه ما شناختن طرف مقابل خودمان بود. سوال می کردیم که با او آشنا بشوم. و در این قسمت دوم ما می خواهیم خودمان را به طرف مقابلمان بشناسانیم. در این بخش هر کسی باید به وضوح و دقیق و جزئیات بگیوید که من چه کسی هستم. من وقتی به وضوح خودم را معرفی می کنم و ویژگیهای مثبت و منفی خودم را می گویم، در واقع دارم یک امکانی را به نفر دوم می دهم. که برود برسی کند و ببیند آیا می تواند با چنین آدمی زندگی مشترک داشته باشد. چنین روحیه ای را می پسندد یا نه؟

در این قسمت از جلسه هر کس روحیات، رفتار، منش، سلیقه و عادت های خودش را به طرف مقابل می گوید. این کار را دوست دارم، از فلان کار بیزارم اهل مسافرت و مهمانی هستم یا نیستم. پر خوابم یا کم خوابم، از این چیزها خوشم می آید و از این چیزها بدم می آید. اعتقادات من اینهاست. نوع نگاه من به زندگی اینگونه است. محاسن و معایب خودم را می گویم. اینکه چه چیزهایی برایم مهم است و چه چیزهایی برایم کم اهمیت است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

 

سوال: آیا چادر می تواند نشان دهندة مؤمن بودن و پاک بودن یک دختر باشد؟

جواب: نخیر. می تواند یک نفر چادری باشد و پاک نباشد که فرمول نشان می دهد که خیلی از چادری ها پاک هستند. بر عکس آن هم هست می تواند باشد، خیلی ها چادری نیستند و پاک هستند. مثلا بعضی از خانواده ها اصرار دارند که باید دختر چادری برایت بگیرم.چون فکر می کنند چادری ها حتما آدم خوبها هستند. و پسر هم در حال و هوای دیگری است و اصرار دارد که من زن مانتویی می خواهم خانواده ها پافشاری نکنند. بگویید من می خواهم برای شما یک دختر پاک و مومن و سالم بگیرم.

 

بیان شرایط و خواسته های دختر و پسر به همدیگر در جلسه دوم خواستگاری

هر کدام از ما خواسته هایی داریم. مثلا دختر می گوید که من حتما می خواهم ادامه تحصیل بدهم و یکی از شروط من این است که بگذارید بعد از ازدواج درسم را بخوانم. و بعد می خواهم حتما شاغل باشم. پسر می گوید من یکی از شرط هایم این است که من زن خانه دار می خواهم و می خواهم حتما خانمم توی خانه باشد و به خانه برسد. من وقتی می آیم خانه غذا گرم باشد و.... وقتی ما شرایط مان را برای همدیگر بیان می کنیم می بینیم که شرایط من با شرایط او سازگار نیست.

 

سوال: ممکن است من شرطم را بگویم اما ببینم اینقدر طرف مقابلم خوب است که بخواهم از شرطم کوتاه بیایم. من می گویم که می خواهم ادامه تحصیل بدهم و او می گوید که همسر خانه دار می خواهم، بعد من می بینم که همه چیز این آدم ایده آل است من از ادامة تحصیل خودم می گذرم.

جواب: دوستان ما در بحث هایمان در مورد موفقیت یک نکته ای را گفتیم و آن اینکه هدفهایتان را در زندگی تعیین کنید و جدول بکشید و بگویید 5 هدف مهم زندگی من کدام است. و کدام هدف من از اهداف دیگر من مهمتر است و ترتیب اهداف را رعایت کنید. یعنی هدف یک من از هدف دو من مهمتر است و دو از سه و الی آخر. و فقط هم مهم بودن نیست. یعنی اگر من یک روزی لازم بشود یک هدفی را فدا کنم برای رسیدن به هدفی دیگر، حاضرم هدف دو را فدا کنم تا به هدف یک برسم. یا حاضرم هدف سه را فدا بکنم تا به دو برسم. اما برعکس عمل نمی کنم. اگر دختری در جدول اهداف خودش نوشته باشد که یک: ازدواج و دو: ادامة تحصیل. درست است که ادامة تحصیل برای شما خیلی مهم است ولی چون در اولویت دوم قرار دارد وقتی مانع ازدواج شما با فردی بشود که ایده آل است ولی مخالف ادامة تحصیل شما است، شما ادامة تحصیل را فدا می کنید تا به هدف اول یعنی ازدواج برسید. ولی اگر اولویت برعکس بود بهترین پسر عالم هم که بیاید خواستگاری می گوید نه، چون شرط من این است که می خواهم درس بخوانم و اگر شما مخالف هستید من با شما ازدواج نمی کنم.

بعضی ها می گویند من اول شرط او را قبول می کنم و بعدا می زنم زیرش. ما با هم ازدواج می کنیم و بعد یک جوری او را راضی می کنم. این یعنی چیدن سنگ بنای سقوط برای این زندگی، یعنی شمارش معکوس. که من الان یک وعدة دروغ می دهم  و بعدا.... چنین کاری غلط است.

شروط را باید حتما قبل از ازدواج مطرح بکنید و نه بعد از ازدواج.

 

معرفی دقیق اعضای درجه یک خانواده ها به همدیگر

رفتارها و عادات و خلق و خو و شرایط خانواده خودتان را به طرف مقابل می گویید. مثلا ما در خانواده مان مورد طلاق داریم. مادربزرگ مان با ما زندگی می کند و اتفاقا عادت مادر بزرگ این است که در کار همه دخالت می کند.

اگر بعد از جلسه دوم دختر و پسر و خانواده ها به این نتیجه رسیدند که ما کماکان می خواهیم ادامه بدهیم و هر دو طرف راضی و موافقیم، این مسیر ادامه پیدا می کند.

 

سوال: ممکن است که سوال و جوابهای ما و معرفی خودمان و بیان شرایطمان در جلسه دوم به اتمام نرسد و اینقدر بزرگتر ها گیر بدهند که زود باشید برویم دیر شد و نگذاشتند ما درست صحبتهایمان را بکنیم، آن وقت چکار کنیم؟

جواب: در این صورت ادامة این صحبتها را دختر و پسر می توانند با تلفن با هم داشته باشند. از داخل منزلتان بقیه سوالاتتان و بقیه معرفی خودتان و بقیه شروط خودتان و... را با هم در میان می گذارید. در گفتگوی تلفنی دیگر محدودیت زمانی وجود ندارد و می توانید با قلم و کاغذ نکات لازم را هم یادداشت کنید. و از طرفی بخاطر رفت و آمد نداشتن زیاد با خانواده دختر خواستگاری لو نمی رود.

 

اگر در جلسه دوم خواستگاری به نتیجه رسیدیم که می خواهیم کار ادامه پیدا بکند، مادر و یا خواهر دختر می روند خانه داماد تا آن چه را که خانواده داماد در خانه دختر (عروس) در روز خواستگاری دیده اند خانواده دختر هم ببینند. چون آنها هم حق دارند که از منزل آنها و چیدمان و نوع زندگی آنها مطلع بشوند.

 

نکته: در این مرحله هم خود دختر نباید خانه پسر برود!

علت آن هم این است که هنوز معلوم نیست که شما قرار است با هم زن و شوهر بشوید. فقط احتمال بیشتر شده. ما باید برای ازدواج دخترها خیلی احتیاط کنیم. دختر را باید خیلی عقب نگه داریم. چون دختر ظریف و لطیف و شکننده است. ما باید کاری بکنیم که اگر در هر مرحله ختم به ازدواج نشد دختر کمترین صدمه و آسیب را به لحاظ روحی و روانی و عاطفی ببیند.


پاسخ به چندسوال درخواستگاری

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.


آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که دختر و پسر در جلسه دوم خواستگاری باید در مورد آن صحبت کنند!

(ازدواج موفق 39)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: پرسیدن سوالاتشان از همدیگر

اول یک سری نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری باید بگویم. و بعد وارد این مطلب می شویم که دقیقا چه گروه سوالاتی را باید بپرسیم و برای هر گروه چند تا نمونه سوال به شما ارائه بدهیم.

نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری:

نکته اول:

لطفا هم پاسخ محور عمل بکنید و هم سوال محور.

بعضی ها فکر می کنند که ما یک چیزهایی از طرف مقابلمان می پرسیم و جوابهایی که به ما می دهد باعث می شود ما تصمیم بگیریم که آیا به درد هم می خوریم یا نه. این که او چه جوابی به سوالات من می دهند پاسخ محوری است. لطفا هم پاسخ محور و هم سوال محور عمل کنید.

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

پاسخ محوری اینگونه است: وقتی که من از او سوال می کنم او چه جوابی می دهد.

سوال محوری اینگونه است: او چه سوالاتی از من می کند.

 

وقتی ما از کسی می خواهیم که لطفا از من سوالتان را بپرسید مطمئن باشید اولین چیزهایی که می پرسد دغدغه های ذهنی اوست. ما وقتی سوال می کنیم مطمئنا اولین سوالات ما مهمترین دغدغه های ذهنی و دل مشغولی های ماست. حساسیتهای ما، ملاکهای ما، اولویتهای ما، در اولین سوالات ما پنهان هستند.

وقتی پاسخ محور عمل می کنیم به جواب سوالاتی که از او می پرسم توجه می کنم. وقتی سوال محور عمل می کنیم می خواهیم ببینیم چه جور سوالاتی می پرسد تا متوجه حساسیتهای این آدم بشوم. و متوجه می شوم که چه چیزی برای او مهم است. و خواهشی که از شما دارم این است که در سوال و جوابهای خواستگاری هم سوال محور و هم پاسخ محور عمل کنید.

آنهایی که فقط می خواهید پاسخ محور عمل کنید! و می گویید من لیست سوالاتم (مثلا صد تا سوال) را به او می گویم تا ببینم او چه جوابی می دهد. ممکن است خیلی از پاسخ هایی که به شما می دهد استاندارد، و قالبی و ساختگی و از قبل طراحی شده باشد.

 

نمونه: الگوی شما در زندگی کیست؟

اگر پسر باشد می گوید حضرت علی (ع) و اگر دختر باشد می گوید خانم فاطمه زهرا (س)، یا مثلا می گوید الگوی من بابا بزرگ یا مادر بزرگم است.

این جوابها خیلی قابل اعتماد نیست. سوالات است که دغدغه های یک انسان را مشخص می کند.

گاهی دختر می پرسد که: نظرتان در مورد ادامه تحصیل من چیست؟

پسر هم جواب می دهد که: واقعا برای من باعث افتخار است که خانمم تحصیل کرده و فرهیخته باشد.

حالا شمای دختر از این جواب پسر متوجه شدید که پسر دوست دارد که شما ادامه تحصیل بدهید؟

الان من می خواهم این مورد را سوال محور عمل کنم.

پسر از دختر می پرسد که: شما درستان کی تمام می شود؟ چند واحد دیگر مانده؟ ترم تابستانه نمی شود بگیرید که زودتر تمام بشود؟

من دختر از سوال این پسر می فهمم که او دغدغه اش این است که هر چه زودتر درس من تمام بشود و دیگر هم ادامه تحصیل ندهم.

اما ممکن است که پسر به گونه ای دیگر و با اشتیاق سوال کند: رشته تحصیلی شما چیست؟ ترم چندم هستید؟ وای چقدر عالی؟ می دانید رشته ای که می خوانید یکی از رشته های درجه یک ایران است؟ تازه می دانید برای فوق لیسانس رشته شما، فلان دانشگاه هست که اگر بتوانید ادامه بدهید خیلی عالی است.

 

از نحوة سوالاتی که او از من می پرسد مشخص می شود که او اشتیاق به ادامه تحصیل من دارد. به این می گویند سوال محوری.

دوستان من خوب است که از طرف مقابلمان بخواهیم که از من هر سوالی که دارید بپرسید (همانطوری که ما از او سوالاتمان را می پرسیم) اینگونه که باشد هم سوال محور عمل کرده ایم و هم پاسخ محور.

 

اگر اولین سوالهای دختر این بود: خانه داری؟ ماشین داری؟ خانه داری؟ این را داری؟ آن را داری؟

واقعا چنین ازدواجی را توصیه نمی کنیم. می دانید چرا؟ چون اولین دل مشغولی های این دختر، دنیای بیرون این پسر است و نه دنیای درون این پسر.

 

دختر خانمها حتما این اجازه را دارید که در سوالاتتان درباره مسائل اقتصادی سوال کنید. مثلا ماشین دارد یا ندارد؟ می خواهد بخرد یا نه؟ و..... ولی آقا پسر اگر خواستید سوال محور عمل کنی، اگر دیدید اولین سوالات دختر خانه و ماشین و پولت بود، چنین ازدواجی خطرناک است. چونکه دغدغه این دختر در گام اول دنیای بیرون توست. و انگار خودت در مرتبه دوم اهمیت قرار داری، ثروت و پول تو برای او اهمیت بیشتری دارد و چنین ازدواجی اصلا بدرد نمی خورد.

 

همانطور که به خانمها گفتم که اجازه ندهید به شما توهین کنند، شما پسر ها هم اجازه ندهید که به شما توهین کنند. به آن دختر بگویید: اولین سوالت این است که من ماشین و خانه دارم یا نه؟ تو نمی خواهی بدانی که من عقل و فرهنگ و شعور دارم یا نه؟ و این سوال محوری شما باعث می شود که مشت طرف مقابل باز بشود.

 

دوستان هم خوب سوال کنید و هم خوب خوب خوب گوش کنید. و هم خوب بگذارید که سوال کنند. قطعا بدانید کسی که بیشتر حرف می زند کمتر هم خواهد شنید.

 

نکته دوم: مطرح نمودن سوالات معکوس در خواستگاری

سوال معکوس چیست؟

یک وقت من به طرف مقابلم (چه دختر و چه پسر) می گویم: می دانید من خیلی آدم شادی هستم و اهل بیرون رفتن و تفریح هستم نظر شما چیست؟ به نظر شما چه جوابی به سوال شما خواهد داد؟ بدون شک می گوید من هم همینطور!! اینگونه سوال کردن که به درد نمی خورد.

 

نمونه ای از سوال معکوس:

نظرتان در مورد آنهایی که می گویند هیچ کجا مثل خانة آدم نمی شود و خیلی اهل تفریح و بیرون رفتن نیستند چیست؟

شما در اینجا نگفتید که من چنین آدمی هستم. در این حالت طرف مقابل شما کاملا گیج است! چون موضع شما را نمی داند. به این سوال می گویند سوال سر و ته. حالا ممکن است که طرف مقابل شما اینطوری فرض کند که این از آنهایی است که همه اش توی خانه است و در جواب شما می گوید: آره من هم بسیار با خانه موافقم !! در حالی که شما دقیقا عکس این شخصیتی هستید که پرسیدید.

 

دوستان من صبور باشید. به جای اینکه من به او بگوییم که : ببین صداقت در زندگی برای من خیلی مهم است و از اصول اولیه برای یک زندگی صداقت است! آن هم در جواب شما خواهد گفت بله واقعا همینطور است! برای من هم صداقت مهمترین چیز است.

باید این را معکوس بپرسید:

من شنیده ام که یک جاهایی کسانی هستند که می گویند همیشه هم لازم نیست در زندگی صداقت داشته باشیم و یک جاهایی هم می شود دروغ مصلحتی گفت. شما نظرتان در مورد این آدمها چیست؟ طرف شما اصلا نمی تواند متوجه بشود که نظر شما موافق این است یا مخالف. چون دقیقا سر و ته سوال کردید.

 

البته وقتی مراحل جلوتر می رود و وقتی کار جدی تر می شود و وقتی بیشتر به هم دل می بنیدیم و وقتی بیشتر تصمیم می گیریم که این مسیر ادامه پیدا کند و ازدواج کنیم قطعا به او باید بگوییم که آن سوالاتی که آن روز در خواستگاری از شما پرسیدم باید به شما بگویم که نگاه من این نیست. بلکه من می خواستم با نگاه شما آشنا بشوم.

 

سوالات غیر مستقیم بپرسید

چون جواب سوالات مستقیم ما به درد نمی خورد از سوالات غیر مستقیم استفاده کنید.

یک سوال مستقیم: ببخشید شما اهل پارتی بازی هستید؟ جواب: نه اصلا!

یک سوال غیر مستقیم: شما اگر توی اداره کارتان گیر بکنه چکار می کنید؟ جواب: حالا یک جوری حلش می کنیم!!!! (ببخشید چطوری مثلا؟؟؟؟)

 

نکته سوم:

سوالاتی که طرف مقابل ما را مجبور کند که خیلی رک و مستقیم به ما جواب بدهد سوالات کاملا غلطی هستند!

نمونه: عذر می خواهم دوست دارم با من خیلی راحت باشید شما دوست از جنس مخالف هم داشتید؟ چند تا؟؟؟؟!!!!

من می خواهم بدانم که اگر ما یک روزی در زندگی مشترک با هم دعوایمان شد ممکن است که شما من را بزنید؟؟!!

آخر کدام عاقلی به این سوال جواب می دهد که:  بله من پوست از تنت می کنم!!!

 

این سوالات فقط ایجاد تنش و تحریک می کند و هیچ خاصیت دیگری ندارد.

اگر برای این مدل مسائل می خواهید سوال کنید غیر مستقیم باشد

نمونه: می خواهم بدانم در طول زندگی تان با خواهر و برادرهایتان دعوا هم کرده اید؟ اگر دعوا کردید کار به کجاها کشیده؟ کی برای آشتی کردن پا پیش گذاشته؟ کی چطوری برخورد کرده؟

 

ممکن است جواب بدهد که بله دعوا که داشتیم اما من همیشه پیش قدم بودم برای صلح و دوستی و ..... اشکالی ندارد شما دقیقا همین سوال را از خواهر و برادرهایش بپرسید. و ببینید آیا جوابها با هم همخوانی دارد یا نه!!!

جلوتر خواهیم گفت که گروهی از سوالات سوالاتی هستند که شما باید از خانواده طرف مقابل بپرسید.

 

اگر برای سوالی پاسخ دریافت نکردید و از زیر جواب دادن به سوالی طفره می رود. حتما چند دقیقه که گذشت، یا جلسات بعدی، به یک شکل دیگری «باید» این سوال را از او بپرسید و از جواب بخواهید. و تا به جواب نرسیدید دست بر نمی دارید.

نکته چهارم:

سوالاتی که پاسخ آنها بله و خیر است به هیچ دردی نمی خورد.

 

گاهی وقتها ما هراس داریم از اینکه او از ما فلان سوال را نپرسد ولی این سوال برایمان خیلی مهم است. نکند سوال مهم خودتان را از طرف مقابل نپرسید که مبادا یک وقت او هم این سوال را از ما بپرسد.

 

نکته پنجم:

ممکن است در سوالاتی که از او می پرسید در مورد نگاه او به زندگی، جوابهایی به شما بدهد که نیاز به تحلیل دارد. از او بخواهید که تحلیل کند.

 

نمونه: من می خواهم بدانم که شما کلا اهل چه جور زندگی هستید؟ جواب: من دنبال زندگی ساده و ساده زیستی ام.

از او بپرسید که از نظر شما ساده زیستی چه تعریفی دارد و چطوری است؟

نمونه: من کلا بگم که روی همسرم تعصب دارم گفتم که از الان بدانید.

از او بپرسید که از نظر شما تعصب یعنی چی؟

یک وقت دیدید منظور او از تعصب این است که وقتی از خانه رفتم بیرون در را از بیرون قفل می کنم و شب که آمدم خانه در را باز می کنم.

مثلا اگر در تحقیق به شما گفتند که او پسر خوبی است ولی سخت گیر است باید از خود پسر سوال کنید که این سخت گیری را برای شما توضیح بدهد چون سختگیری از نگاه هر فردی با فرد دیگر فرق می کند. ممکن است سختگیری برای کسی در این حد باشد که بعد از ازدواج اجازه ندهد به دختر که با هیچ کدام از دوستان سابق خودش ارتباط داشته باشد و حتی نگذارد خانه پدر و مادرش هم برود.

 

 

سوالات کلی و کلان به هیچ دردی نمی خورد.

نمونه: اهل مادیات هستید؟ جواب: نه!!!

 

نکته ششم:

سوالاتتان مهم و هدایت شده و قابل جمع بندی باشد.

خواهشا سوالات پیش و پا افتاده نپرسید؟

 

نمونه: من رنگ نارنجی را دوست دارم شما چی؟

من بستنی یخی دوست دارم شما جی؟

من ماشین زانتیا دوست دارم شما چی؟

من خورشت سبزی دوست دارم شما چی؟

من تخم مرغ نیم پز دوست دارم شما چی؟

اگر در همة این سوالات پیش پا افتاده، هم عقیده بودید دلیل نمی شود که زندگی خوبی خواهید داشت.

دوستان من هیچ لزومی ندارد که سلیقه های ما مثل هم باشد. و اصلا در این سوال و جوابهای روز خواستگاری از سلیقه هایتان از هم سوال نکنید. چون وقت شما باید صرف سوالات مهمتری بشود.

اصلا مهم نیست که هر دو خورشت سبزی دوست داریم! مهم این است که روح و نگاه و تفکر ما چقدر با همدیگر همسو هست یا نیست! یک روزی به یک جایی می رسید که می بینید همان کسی که مثل تو عاشق خورشت سبزی بود، نه احساس مسئولیت دارد، نه می توانی به او تکیه کنی، نه گذشت و فداکاری دارد، نه به تو و خانوادت احترام می گذارد و .....

 

دوستان من، ببینیم از نظر روحی و روانی ، اعتقادی، باورها، نگاه به زندگی و رشدی که کرده ایم چقدر  به هم نزدیک هستیم و نه اینکه ببینیم چقدر سلیقه های مشترک داریم.

 

این هم یادتان بماند که وقتی برای ازدواج می روید خواستگاری، تومار سوالاتتان را جلوی طرف مقابل باز نکنید.

 

پاره ای از سوالات را هم باید از خانواده دختر یا پسر و اطرافیان او پرسید. چون ما باید مطمئن بشویم که پدر و مادر او تا چقدر در زندگی ما دخالت خواهند کرد؟

 

اگر خواستیم مستقیم از طرف مقابلمان بپرسیم، اینگونه می پرسیم:  که پدر و مادر شما چقدر به نظر شما بها و اهمیت می دهند؟ چقدر در نظری که دارید دخالت می کنند؟

و اگر از خود پدر و مادر سوال می کنیم، اینگونه می پرسیم: شما چقدر به دختر یا پسرتان در تصمیم گیری هایشان کمک می کنید؟ (اینطور که سوال کنید به پدر و مادر ها هم بر نخواهد خورد)

 

نکته: در جلسه دوم خواستگاری هم فقط آن تعدادی که در جلسه اول حضور داشتند ( و گفتیم چه کسانی هستند) باید بیایند.

 

آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که خانواده های دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری دربارة آن صحبت می کنند.

(ازدواج موفق 36)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: دلیل و نحوة انتخاب دختر از طرف خانوادة پسر.

ببخشید از کجا با دختر ما آشنا شدید؟ چطوری خانوادة ما را پیدا کردید؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که بیایید خواستگاری؟ (ما گفتیم خانوادة پسر قبل از خواستگاری یک تحقیق کوچکی کرده اند) چی شد که ما را انتخاب کردید؟ چی شد که به این جمع بندی رسیدید که بیایید خواستگاری؟ چه چیزی در دختر ما یا در خانوادة ما بود که شما را ترغیب به آمدن کرد؟ (خیلی مهم است که چرا دست رو ی خانوادة ما و دست روی دختر ما گذاشتید؟ چون پاسخ هایی که می دهند می تواند خیلی کلیدی باشد. مثلا آیا دلیلشان در این حد است که دختر شما خوشگل و خوش تیپ بود یا چیزهای دیگر است؟ مثلا ما دیدیم که شما خانوادة مذهبی هستید. (این نشان می دهد که شما دختر را نپسندیدید چون ما خیلی مذهبی هستیم آمدید خواستگاری.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم: طرح ابهامات و سوالات باقی مانده از جلسة اول خواستگاری.

ذهنیت هایی در جلسة اول خواستگاری پیش آمده  که ما همان موقع نمی توانیم مطرح کنیم. می دانید چرا؟ چون ممکن است به اشتباه این ذهنیت برای من بوجود آمده باشد. من یکدفعه با خودم می گویم چرا بابایی دخت این حرف را زد؟ یعنی چی؟ خب صبر می کنم که برویم خانه و این را در جمع خانوادگی مطرح می کنم . چرا بابای دختر این را گفت؟ پسر می گوید که بابا قبلش که خود مادر این را گفته بود. و ممکن است من یک ذهنیتهایی داشته باشم که غلط است. و پاسخ آن در جیب اعضای خانوادة خودم است. پس ما در خود جلسة اول ذهنیتها را مطرح نمی کنیم. می آییم خانوادگی با هم مطرح می کنیم، اگر خانوادگی به نتیجه نرسیدیم و اگر ابهام و سوالی باقی مانده بود آن را نگه می داریم و در جلسة دوم ذهنیتهایمان را دسته بندی می کنیم و آن را سوال می کنیم. ممکن است ما در حرفهای آنها تناقضی دیده ایم، مادر او یک چیزی گفته و پدر آن یک چیز دیگر. و جمع بندی می کنیم و می بینیم همگی به این نتیجه رسیده ایم که حرفهایشان دارای تناقض است.

 

بعد در جلسة دوم سوال می کنیم ببخشید حاج آقا شما این را گفتید ولی خانمتان دقیقا بر عکس آن را گفتند. باید دقیقا بگویند که چرا جواب این دو متفاوت بوده. بالاخره یا نظر مرد درست است یا زن. مثلا پسر و دختر گفته اند فوق لیسانس داریم بعد توی صحبتها یکی می گوید که تحصیلات دختر یا پسر مثلا دکتری است. گاهی یک ادعایی می کنند که به نظر ما خیلی درست نمی آید. مثلا می گویند که دختر ما در مقطع دکترای «نانوتکنولوژی» درس می خواند. از آنها سوال می کنیم که دختر شما در کدام دانشگاه مشغول به تحصیل هستند؟ ترم چندم هستند؟ ورودی چه سالی هستند؟ ممکن است متوجه بشوید که در پاسخ دادن دچار تناقض می شوند. شاید احیانا «نانوتکنولوژی» در کار نباشد. اما یک موقع هم هست که خیلی محکم جواب شما را می دهند و چه بسا مدرک دخترشان را هم به شما نشان می دهند. به هر حل هر آنچه را که برای من ایجاد ابهام کرده را باید سوال بکنید.

 

یا مثلا وعده هایی که خانواده دختر یا پسر به همدیگر داده اند. ما باید در جلسه دوم این وعده ها را پیگیری بکنیم. مثلا به ما گفته اند که «شغل پسر ما حل است و شما اصلا نگران نباشید.» در جلسه دوم می پرسید که ببخشید این چطوری حل است. ممکن است گفته باشند که قرار است یک سرمایه ای جور بکنند برای کار. از آنها بپرسید که این پول و سرمایه ای که قرار است جور بشود از کجا جور می شود. بعد آقا پسر قرار است با این سرمایه چکار بکنند؟

 

یا مثلا خانواده دختر وعده داده اند که دختر ما دیپلمه است و خواستگاری که برایشان آمده دکتر است و به خانواده پسر گفته اند که دختر ما سه سال پشت کنکور مانده ولی گفته است حداقل تا فوق لیسانس را می خواند. ما در جلسه دوم می پرسیم که ایشان که سه سال پشت کنکور مانده اند چطوری می خواهند لیسانس بگیرند؟؟ وعده دادن که کاری ندارد. آدم دهان خودش را باز می کند و هر چه که دلش بخواهد می گوید. جلسه دوم ما باید در باره تحقق وعده ها سوال بکنیم. وقتی از آنها سوال می کنیم که بعد که انشاء الله اینها با هم ازدواج کردند وضعیت مسکنشان چی می شود؟ و خانواده پسر گفتند درست می شود، جلسه دوم می پرسیم که ببخشید چطوری درست می شود؟ ما نمی خواهیم پسر شما خانه داشته باشد. ولی سوال ما این است که چطوری مسکنشان را تامین می کنند؟ به میزانی که یک خانه آبرومند بتواند رهن و اجاره کند پول هست؟ همینطور بگوییم درست می شود که نمی شود. آمدیم و درست نشد آنوقت باید بروند روی چمن بخوابند؟؟!!

 

بنده نمی خواهم کسی را متهم کنم؟ نمی خواهم بدبین باشم. نمی خواهم وصله ای به خانواده دختر یا پسر بزنم. بلکه می خواهم با چشم باز و درست ازدواج کنید همین!!


جلسه دوم خواستگاری

«جلسة دوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 38)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه دوم خواستگاری همة  آزمایشهایی که دختر و پسر باید انجام بدهند را می روند انجام می دهند چون ما بین جلسه اول و دوم خواستگاری باید سه ماه فاصله باشد. (چون گفتیم باید مفصل بروید از هفت تا منبع تحقیق کنید و این تحقیق زمان بر است) وقتی که ما بعد از دو سه ماه تحقیق واقعا به این نتیجه رسیدیم که همدیگر را می خواهیم دختر و پسر می روند آزمایش هایشان را انجام می دهند که اگر قرار باشد در آزمایش ها پاسخ منفی باشد دیگر رابطه از این جدی تر و عمیق تر نشود. اما اگر جواب آزمایش مثبت بود و منعی برای ازدواج نبود

نکته: مشاوره ژنتیک مال بعد از جلسه دوم خواستگاری و قبل از جلسه سوم خواستگاری است.

جلسه دوم خواستگاری برای چی است؟

برای دریافت اطلاعات بیشتر، برای تبادل اطلاعات بیشتر، برای بیشتر حرف زدن، و برای بیشتر شنیدن، یادتان می آید که وقتی مراحل تحقیق را می گفتم، تاکید کردم که تحقیقات باید تا عقد ادامه داشته باشد. یکی از مراحل تحقیق در جلسه دوم خواستگاری است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام علی (ع): سخن بگویید تا شناخته بشوید. چرا که انسان در زیر زبانش مخفی است.

 

ما وقتی که رحف می زنیم خودمان را به دیگران می شناسانیم. جلسه دوم خواستگاری جلسه ای است که خانواده ها جدا با هم صحبت می کنند و دختر و پسر هم جدا با همدیگر صحبت می کنند. اگر دختر اتاق مستقل برای خودش دارد در اتاق خود دختر بروند صحبت کنند چون اینطوری حال و هوای اتاق دختر برای پسر رویت می شود. و اگر اتاق شخصی ندارد در اتاق کناری یا اتاق پشتی.

 

خانواده های مذهبی و سنتی که می گویید ما اجازه نمی دهیم دخترمان برود با پسر تنهایی صحبت بکند، کجای عالم را می خواهید بگیرید؟ اجازه می دهید دخترتان بدبخت بشود، اجازه می دهید دخترتان با یکی دو تا بچه طلاق بگیرد و آواره بشود، اجازه می دهید زندگی اش نابود بشود، اما اجازه نمی دهید با همدیگر در یک اتاق صحبت بکنند؟ کجای دین آمده که این کار جایز نیست؟ اگر در روایت آمده که اگر دو تا نامحرم در جایی با هم تنها باشند سومین آنها شیطان است چه ربطی به این موضوع دارد؟ مگر ما می گوییم در اتاق را قفل کنند. در اتاق باز است و ما هم داخل حال نشسته ایم!

 

دوستان من! دختر و پسر در این جلسه خیلی با هم صحبت می کنند، با بی انصافی و ادای دینداری و با رسم و رسومات سنتی، این حق را از دخترتان نگیرید. البته باید مسائل شرعی را رعایت کرد. در اتاق باید باز باشد. زیر دید ما هستند اما آرام صحبتهای خودشان را به با هم می زنند. خواهش من این است که دینداری خودتان را این مدلی نشان ندهید. من اینها را دین نمی دانم. دینداری یعنی آنجایی که دین به تو می گوید این کار را انجام بده، انجام بده، و آنجایی که خدا می گوید انجام نده انجام نده. دینداری یعنی اینکه ببینید منش حضرت علی (ع) چگونه بود؟ نه اینکه به منش و رفتار خودتان نگاه کنید.

 

بین جلسه اول و دوم خواستگاری دختر و پسر هیچ ارتباطی نباید با هم داشته باشند. و اولین ارتباط این دو تا با هم باید در جلسه دوم خواستگاری باشد. دلیل آن را هم گفتم که ما انسان هستیم و احساس و عاطفه داریم. من گفتم زمانی که بین جلسه اول و دوم خواستگاری گذاشتیم زمانی است که هر کدام از خانواده ها به طور دقیق و جدی برای خانواده مقابل تحقیق انجام می دهد. وقتی ما هنوز در تحقیقات خودمان به نتیجه نرسیده ایم که می خواهیم ادامه بدهیم یا نه، اگر دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند چه تلفنی و چه اینکه با هم بیرون بروند، باعث دلبسته شدن آنها به هم می شود. بعد اگر ما در پایان تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوریم چطوری می خواهیم این احساس عاطفی که بین این دو تا بوجود آمده را از بین ببریم؟

 

سوال: شما می فرمایید در جلسة اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و دختر و پسر نباید با هم صحبت کنند و بعد از سه ماه تحقیق و تایید پسر در جلسة دوم می نشینند با هم صحبت می کنند. خب بهتر نیست که همان جلسة اول با هم صحبت کنند چون ممکن است در همان جلسه بفهمند که به درد هم نمی خورند و در نتیجه سه ماه تحقیق هم منتفی بشود.

جواب:

بنده در مورد ازدواج می گویم با عینک خوش بینی پیش نروید. من عکس شما نگاه می کنم. اگر در جلسة اول دختر و پسر حرف زدند و خیلی به دل هم نشستند و فکر کردند که چقدر به درد هم می خوریم و بعد تحقیق کردیم و دیدیم که اصلا به درد هم نمی خوریم، حالا این وابستگی که ایجاد شده کار را خراب می کند. خانواده می گویند شما به درد هم نمی خورید اما دختر و پسر می گویند که به درد هم می خوریم.

سوال: اگر برای هر خواستگاری سه ماه وقت بگذاریم که اینجوری خیلی وقت تلف میشه!

متوجة حرف من نشدید من گفتم اگر بعد از  جلسة اول خواستگاری، نشستیم و حرفهایمان را زدیم و با یکی دو تا مشورت کردیم و دیدیم به درد هم نمی خوریم که دیگه این نمیرود تا سه ماه بعد. پریشب خواستگاری بوده و دو روز گذشته، زنگ می زنیم میگیم ببخشید نمی خواهیم، و تمام میشه. حالا می رویم به مورد بعدی فکر می کنیم. هر موردی که 3 ماه طول نمی کشد. 3 ماه در صورتی که جلسة اول چرتکه هایمان را بیندازیم و ببینیم انگار به درد هم می خوریم، حالا می رویم تحقیق می کنیم.

سوال: جلسة اول چقدر باید طول بکشد؟

جواب:

جلسة اول خیلی کوتاه است. ممکن است حتی یک ساعت هم طول نکشد. چون خیلی قرار نیست حرفی زده بشود. اما جلسة دوم بسیار طولانی و مفصل برگذار می شود.

سوال: اگر خواستگار آمد خانة دختر و در نگاه اول از ظاهر و چهرة دختر خوششان نیامد و خیلی سرد برخورد کردند و اخم کردند (یک جوری خانوادة دختر و خود دختر تحقیر شد) چه عکس العملی باید انجام داد به رفتار آنها؟

جواب:

همان موقع که دارند خداحافظی می کنند و می روند اگر شماره موبایلشان را دارید که همان وقت و اگر ندارید نیم ساعت بعد زنگ می زنید خانه شان و می گویید ما نپسندیدیم. تا دفعة دیگر از این کارها نکنند. هر رفتاری که خلاف ادب انجام دادند باید به آنها بفهمانیم که بی ادب هستند. (چه خانوادة دختر و چه خانوادة پسر) آمدید خواستگاری، نیامدید برای  بی ادبی و بی احترامی و توهین. برده که نمی خواهید ببرید.

دو نکته:

قبل از اینکه وارد بحث این بشویم که در جلسة دوم خواستگاری چه باید گفت و چکار باید کرد دو نکته را باید بگویم:

اول:

جلسة دوم باید جلسة طولانی باشد که مخصوصا دختر و پسر مفصل با همدیگر حرف بزنند. حرف چند ساعته. بنابراین خانوادة دختر و پسر اینقدر سرفه نکنید و ادا و اطوار در نیاورید. (تمام نشد؟) خانوادة دختر در جلسة دوم خواستگاری باید شام بدهند. چون یک جلسة طولانی است.

دوم:

دختر و پسر اگر دارایی اش را دارید هر کدامتان یک ضبط یا موبایل یا واکمنی و چیزی که امکان ضبط کردن مذاکرات چند ساعتة شما را داشته باشد همراه خودتان ببرید. چرا؟ چون خیلی از حرف ها را می زنیم که آنجا به دلیل هراس و شتاب و دلهره و عجله درست برای ما قابل تجزیه و تحلیل نیست. اما وقتی با گوشی موبایلم ضبط کنم و بعد بروم خانه و دو یا سه یا چهار بار گوش کنم متوجه می شوم که خیلی از مطالب را در آنجا متوجه نبوده ام و حواسم به آنها نبوده. اگر هم نمی توانید قلم و کاغذ بردارید و تیتر چیزهایی مهمی که می شنوی را بنویسی چون (مثل جلسة اول خواستگاری که صحبت ها را تحلیل می کردیم و نظراتمان را روی دایره می ریختیم) بعد از جلسة دوم هم می خواهد این اتفاق بیافتد.


برای ازدواج باچه کسی بایدمشورت کرد؟؟

برای ازدواج با چه کسی باید مشورت کرد؟

(ازدواج موفق 37)

دکتر شاهین فرهنگ

بعد از جلسه اول خواستگاری تک تک اعضای خانواده دختر و پسر دور هم می نشینند و آنچه را که دیده و یا شنیده اند را به تبادل نظر و اشتراک می گذارند. همه بیاید نظرشان را بدهند. آیا پسندیدیم؟ آیا نپسندیدیم؟ و به چه دلیل! لطفا دختر یا  پسر سعی کنند آخرین نفری باشند که نظر خودشان را اعلام می کنند چون نظر آنها مبتنی بر احساس است. چون یک واقعه بزرگی دارد در زندگی او اتفاق می افتد. ولی پدر و مادر و خواهر و برادر ممکن است منطقی تر نظرخودشان را بدهند.

پدر و مادر عزیز، نگویید ما نظر نمی دهیم. من این مورد را خیلی دیده ام که می گویند علف باید به دهان بزی شیرین بیاید. به بچه هایشان می گویند پسرم یا دخترم خودت ببین آیا خودش و خانواده اش را پسندیدی، حرفهایشان را پسندیدی؟

نه! اینگونه رفتار کردن درست نیست. گاهی می شود که پدر و مادر به خاطر سن و تجربه شان چیزی را می بینند و می شنوند و درک می کنند که کوچک تر ها متوجه آن نیستند. پس لطفا هیچ کسی در نظر دادن خودش را کنار نکشد!

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

مشورت با یک مشاور

بعد از اینکه صحبتهایمان را کردیم و آمدیم خانه (دختر با خانواده اش توی خانه خودشان و پسر با خانواده اش در خانه خودشان) نشستند حرفهایشان را زدند، توصیه می کنم قبل از اینکه هر نظری به خانواده مقابل بدهیم (که آیا مورد قبول هست یا خیر) با یک مشاور (که الزاما منظور من یک روانشناس نیست، بلکه منظور ما کسی است که قدرت تشخیص خوب و بد را از هم دارد، کسی که تجربه این کار را دارد) مشورت بکنید. بگویید ما رفتیم جایی خواستگاری یا آمدند خواستگاری ما، چیزهایی که شنیدیم و دیدیم اینها بوده است، نظر شما چیست؟ بگذاریم یک انسان خارج از گود هم نظر خودش را بدهد.

 

پیامبر اکرم (ص): کسی که مشورت می کند پشیمان نخواهد شد.

البته با هر کسی هم نباید مشورت کرد و به هر مدلی هم مشورت نمی کنیم.

 

امام صادق (ع): در مشورت چهار شرط را رعایت کنید تا ضرر آن از سودش بیشتر نشود.

1. با کسی مشورت کنید که عاقل باشد و صلاحیت مشورت را داشته باشد

(نه با هر کسی، کسی که اینقدر پختگی داشته باشد که بتواند اطلاعات مختلف را بشنود و به شما کمک فکری بکند و خارج از گود زندگی شما باشد)

 

2) دیندار و آزاده باشد تا خیر و صلاح شما را دنبال کند.

(من مشاورهایی را می شناسم که جز پول هیچ چیز دیگری را نمی شناسم و اصلا برایش مهم نیست که آنچه تو می گویی به سود تو یا زیان تو هست یا نیست. فقط می گوید من برای یک ربع مشاوره مثلا بیست هزار تومان می گیرد. خب چنین آدمی نه دیندار است و نه آزاده و نه خیر و صلاح شما برای او مهم است. بلکه فقط پول داخل جیبش برای او مهم است. او چیزی به نفع تو نخواهد گفت بلکه به نفع جیب خودش می گوید.

 

3) برای شما مانند دوست و برادر باشد تا رازدار بوده و اسرار شما را فاش نکند. (من وقتی دارم با کسی مشورت می کنم دارم اسرار مردم را به او می گویم، پس نباید کسی باشد که به راحتی اسرار مردم را در دست دیگران بگذارد)

 

4) تمام اطلاعاتتان را در اختیارش بگذارید تا دانسته های او به مقدار اطلاعات شما باشد و بهتر مشاوره بدهد و آنچه را به مصلحت شماست بیان کند.

 

امام علی (ع): هر گاه در کاری نیازمند مشورت بودی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار چرا که ذهن و فکر آنان تیزتر است و سرعت انتقالشان بیشتر، و سپس آن را با سالمندان با تجربه هم در میان بگذار تا نیک و بد و قوت و ضعف آن را پیگیری کنند و بهترین را انتخاب کنند چرا که تجربه آنان بیشتر است.

هیچ الزامی هم نیست که این مشاورها حتما از قوم و خویشان ما باشند. بلکه می شود آنها را از بیرون از دایره خانوادگی انتخاب کرد. و با آنها مشورت کنید و نظر آنها را بپرسید.

 

و اما یک توصیه به مشاورین:

و اما یک جمله ای هم به آنهایی بگویم که مورد مشاوره در امر ازدواج قرار می گیرند بگویم:

امام علی (ع): من از هر کس که در مشورت به مسلمانی خیانت کند بیزارم.

اگر کسی با شما مشورت کرد نظرتان را دقیق بگویید، معایب را غایم نکنید و پنهان کاری نکنید. مسیر را منحرف نکنید.

 

چطوری جواب منفی را بعد از جلسه اول خواستگاری بدهیم؟

بعد از جلسه اول خواستگاری (چه خانواده دختر و چه پسر) بعد از اینکه با همدیگر حرفهایمان را زدیم و با چند نفری هم صحبتهایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی خواهیم، گوشی تلفن را بردارید و زنگ بزنید و بگویید. اینقدر هم نگویید که رسم ما این است که اول باید خانواده آنها زنگ بزنند. حالا آمدیم و خانواده آنها سه ماه زنگ نزدند! می خواهید چکار کنید؟ می خواهید دیگر خواستگاری نروید؟ می خواهید دیگر نگذارید بیایند خواستگاری؟ اینها بالاخره قرار است کی زنگ بزنند؟  اینها همان آداب و رسومی است که تیشه به بنیاد خانواده   می زند.

دوست من! چه خانواده دختر و چه خانواده پسر اگر بعد از صحبت و مشورت به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خورید رسم و رسومات را دور بریزید، اولین خانواده ای که به نظرش آمد جواب نه را بدهد تلفن را بر دارد و بگوید «ببخشید، عذر می خواهیم ما به این نتیجه رسیدیم که به هم نمی خوریم، انشاء الله دخترتان (یا پسرتان) ازدواج عالی داشته باشند، خانواده خوب و محترمی بودید و خوشحالیم که با شما آشنا شدیم ولی به این نتیجه رسیدیم که این دو تا به درد هم نمی خورند. ببخشید. خداحافظ»


ویژگی یک محقق خوب

محقق مناسب

دکتر شاهین فرهنگ

این خیلی مهم است که چه کسی را به عنوان محقق انتخاب کنیم. از کجا باید محقق خوب پیدا کنیم؟ دوستها و آشنایان و همکاران مان و کسانی که آنها را قبول داریم و به آنها اطمینان داریم. ولی این محقق باید یک ویژگیهایی داشته باشد. به هر کسی نمی شود بگوییم برو تحقیق کن.

ویژگیهای محقق:

یک:

کسی که انتخاب می کنیم باید پخته و مصلحت اندیش باشد تا بتواند اطلاعات را درست از منابع بگیرد و خرابکاری هم نکند.

                 برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دو:

تحلیلگر باشد. چون اطلاعاتی که از منابع مختلف می گیرد را بتواند دسته بندی کند و تحلیل بکند که حالا باید دنبال کدام اطلاعات رفت. 

سه:

صبور باشد. تا زود از میدان در نرود. ممکن است از چند تا منبع تحقیق بکند و به نتیجه نرسد و زود از کوره در برود و می گوید هیچ کس اینها را نمی شناسد.

چهار:

صادق باشد. تا آنچه را که دیده و شنیده بی کم و کاسب به ما منتقل کند. کم و زیادش نکند.

پنج:

زیرک و زبل باشد. تا بتواند از لابلای حرف مردم سر نخها را پیدا بکند.

شش:

خوش برخورد و خوش زبان باشد. تا بتواند آدمها را وادار و ترغیب به حرف زدن بکند.

هفت:

رازدار و امین باشد. تا اطلاعاتی که کسب کرده را تا آخر عمر در اختیار کسی قرار ندهد.

البته ممکن است همة این ویژگیهایی که گفتیم در یک نفر جمع نباشد. ولی من می خواهم برای ازدواجم تحقیق کنم. توی دوستان و همکاران و قوم و خویشهایم 5 نفر را انتخاب کردم که برایم تحقیق کنند حالا نگاه می کنم ببینم در بین این 5 نفر کدام یک درصد بالاتری از این ویژگیهای یک محقق خوب را دارا است، از آن می خواهم که برایم تحقیق کند.

 

گاهی وقتها ما می خواهیم گروهی از محققین را دنبال تحقیق بفرستیم. یادتان باشد که بین اینها یک همانگی لازم است. اگر به داداش و پسر دایی و عمویت تحقیق کنند، نکند پسر دایی ات و عمویت هر دو یکجا بروند برای تحقیق. باید هر کدام یک حیطه ای برای تحقیق داشته باشند، یک عده از همکارانش، یک عده از دوستانش و یک عده از قوم و خویشهایش و.... تحقیق کنند. و باید بین اینها جلساتی باشد که این اطلاعات را رد و بدل بکنند.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/216

 

10مورددرموردتحقیق درامرازدواج

                    قلب.قلب های زیبا.رویایی

 

«ده نکته در مورد تحقیق در امر ازدواج»

«ازدواج موفق 24»

«دکتر شاهین فرهنگ»

در تحقیقی که از این هفت منبع می کنید باید به یک سری نکات دقت کنید.

اول:

حتما از تمام هفت منبع تحقیق می کنید. اگر هم یک کم شک دارید به خانواده های دور و برتان نگاه کنید ببینید چقدر زندگی ها سرد و بی روح است. تا آن وقت این کار را بکنید. اینطور نباشد که از پنج منبع تحقیق بکنید و همه هم بگویند خوب است و دیگر تحقیق روی دو تا منبع دیگر را رها کنید. همة منابع باید مورد تحقیق قرار بگیرد. ممکن است به دلیلی بعضی از این منابع وجود نداشته باشد. مثلا ما گفتیم همکاران. خب یک پسری است که با باباش کار می کند. خب این همکاران ندارد. از خود باباهه هم که نمی شود رفت پرسید. معلومه که فقط تعریف می کند. در اینجا نمی آییم منبع را حذف بکنیم و بگوییم خب حالا شد 6 تا منبع بلکه می رویم سراغ منبع جایگزین. برای این پسر منبع جایگزین می شود مشتری های این مغازه. یا مغازه های اطراف آنها. حتما باید از 7 منبع تحقیق بشود حتی اگر آن خانواده با شما آشنا هستند.  

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم:

اول پرس و جو می کنیم تا معتمدین محل را پیدا بکنیم. سراغ هر کسی برای تحقیق نمی رویم. شما فرض کنید می روید توی محل تحقیق کنید و زنگ یک خانه را می زنید که آمدیم برای تحقیق. آن هم می گوید که چه خوب شد آمدید اینجا. و هر چی میرسد بدی از خود پسر و خانواده اش می گوید. حالا این آدم یک نفر است که هیچ یک از اهل محل از او راضی نیستند و اعصاب همه را خرد کرده. اول باید از آدمهای متعهد و امین و معتمد و آدمهایی که روی آنها حساب می کنند را پیدا بکنید. ممکن است یکی بگوید الان که مثل صد سال پیش نیست. الان دیگر همسایه همسایه را نمی شناسد. بله حرف شما درست است ولی حتما می شود معتمد محل را پیدا کرد. از نانوای محل. از سوپرمارکت محل، آرایشگر محل، مسجد محل و.... می رویم سوال می کنیم که معتمد محل کیست؟ و آنوقت سوالات خودت را از کسی می پرسی که می شود به او اعتماد کرد. هر محلی یک ریش سفید دارد. برای تحقیق باید بروید امین مردم را پیدا کنید آن هم نه یک نفر و دو نفر و سه نفر. وقتی داریم پرس و جو می کنیم از آدمهایی که توی این محل بنام تر و سرشناس تر هستند. از ما می پرسند برای چی می پرسید؟ یک وقت نگویید برای چی می خواهید بدانید امین محل کیست. نگویید برای ازدواج می خواهید از او بپرسید. نگویید برای کی می خواهید تحقیق کنید. حالا ما می خواهیم برویم از امین محل بپرسیم، این اولین نفر مسیر تحقیق را منحرف می کنند. نگویید امین محل را برای چه کاری می خواهید. بگویید یک موضوعی است که باید ببینم کی توی این محل مورد اعتماد است تا بروم با او صحبت کنم. اگر از همچین افرادی کوچکترین نکتة منفی شنیدید آن را خیلی بزرگ و جدی بگیرید.

سوم:

زمانی که سراغ بستگان او می روید، معلوم است که هر چیزی را نمی گویند و مصلحت اندیشی می کنند چون ممکن است یک چیزی بگویند و یک درگیری فامیلی درست بشود. پس برای چی باید برویم سراغ آنها؟ چون یک وقتهایی یک چیزهایی از دهانشان می پرد و یک سرنخ های خیلی خوب به ما می دهند.

از هر منبعی که تحقیق می کنید از او بخواهید که منابع دیگری را معرفی بکند. اینجوری حلقة منابع ایجاد می شود.

اگر توی تحقیق متوجه شدید بستگان درجه یک او معتاد و مشروب خور و زندانی و صفتهای بد دارند باید حساسیتمان را در تحقیقات بیشتر بکنیم.

چهارم:

خود پسر و دختر نباید برای تحقیق بروند چون لو می رود. محقق نباید شناخته بشود.

پنجم:

عدم تمایل جوابگویی کسانی که از آنها سوال می کنیم باید حساسیت ما را بالا ببرد. گاهی وقتها افرادی که از آنها تحقیق می کنیم میل به جواب دادن ندارند و یک جمله هایی می گویند که قابل تأمل است یا شبهه بر انگیز است. «آقا حالا این همه آدم توی این محل چرا می خواهید از ما بپرسید؟» یا اینکه از او سوال می کنیم و او به ما جواب سر بالا می دهد. باید ببینید این چی است که دارد از ما مخفی می کند. اینها مشکوک است.

ششم:

سابقة آشنایی افراد را با این فرد و خانواده اش بپرسید. مثلا چند ساعت دربارة او حرف می زند بعد ازش می پرسیم چند وقت است اینها را می شناسید؟ می گوید دو ماه!! هر چقدر سابقة آشنایی بیشتر باشد تحقیقات دقیق تر است.

هفتم:

در تحقیق پرسشها و پاسخ های کلی هیچ فایده ای ندارد: خوبه؟ بله! نجیبه؟ بله! سربه زیر است؟ بله.

هشتم:

اگر مطمئن شدید کسی دروغگو است با او مشورت را ادامه ندهید. چون حقایق را وارونه نشان می دهد.

نهم:

اگر اطمینان حاصل کردید که طرف شما ترسو است مشورت را با او ادامه ندهید. چون حقایق را پنهان می کند.

دهم:

از خود طرف نپرسید که یک عده را برای تحقیق معرفی کنید این غلط است. فقط در مورد بستگان می تواند باشد.

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/207

پاسخ به چندسوال....

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.

تحقیق ازدوست ودشمن درازدواج

تاریخ : جمعه 24 شهریور 1391 | 12:12 ق.ظ | نویسنده : آرمان بدیعی

قلب.قلب های زیبا.رویایی

«تحقیق از دوستان و دشمنان در ازدواج»

«دکتر شاهین فرهنگ»

دوستهای آدم می توانند خیلی واضح شخصیت آن آدم را نشان بدهند. همانقدر که اصرار دارید بدانید خواستگار شما چه شخصیتی دارد (دختر یا پسر) اصرار داشته باشید که ببینید دوستهای او چه شخصیتی دارند چون ما به سمت کسی کشیده می شویم که خلق و خو و رفتارش شبیه به خودمان است و این کاملا طبیعی است. و اگر رفتار دوستهایش را دیدیم و متوجه شدیم مغایر با آن آدم بود باید بفهمیم که این آدم دارد برای ما فیلم بازی می کند. رفتاری که دارد به ما نشان می دهد غلابی و پلاستیکی است.

             برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام صادق (ع): هیچ قضاوتی دربارة کسی نکنید تا اینکه همنشینان او را ببینید همانا انسان بواسطة همنشینانش شناخته می شود.

ما هم در روانشناسی کاملا این را قبول داریم.

امام علی (ع): انسانها به افرادی شبیه به خودشان تمایل دارند.

ببین دوستهای او چه کسانی هستند آیا آدمهای بد و نابابی هستند. اگر اینگونه است بدانید خود او هم همینطور است. و اگر آدمهای خوب و صادق و مهربانی هستند خود او هم همینطور است.

یکی از منبع هایی که برای تحقیق باید سراغ آنها باید برویم دشمنهای آن فرد هستند.

سوال: تحقیق از دشمن یک آدم به چه دردی می خورد؟

جواب:

بعضی ها می گویند ممکن است دشمن یک آدم آنقدر اطلاعات غلط به ما بدهد و آنقدر او را تخریب و خراب بکند و آنقدر چهرة منفی از او بسازد که ممکن است ما از تحقیق ناامید بشویم.

 اول:

زمانی سراغ دشمن او برای تحقیق می روید که از شش منبع قبلی تحقیق انجام شده باشد. یعنی همان اول حق ندارید سراغ دشمن بروید. دشمنان آخرین منبع هستند.

 دوم:

ممکن است وقتی دارید پرس و جو و تحقیق می کنید که ببینید دشمنهای او چه کسانی هستند یک سوالی در ذهنتان شکل بگیرد این اگر آدم بدی نبود دشمن نداشت پس این ناقلا شاید یک ریگی به کفشش باشد، آدم خوب ها که دشمن ندارند. آیا واقعا اینجوری است؟ آدم خوبها دشمن ندارند؟ آیا پیامبران الهی دشمن نداشتند؟ آیا رسول الله (ص) همین الان در اصفهان دشمن ندارد؟ آیا خدا تو اصفهان دشمن ندارد؟ خب حتما دارد. وقتی خالق این عالم هم دشمن دارد که چه اشکالی دارد آدمها دشمن داشته باشند؟

امام علی (ع): اگر دیدید همه از شما راضی هستند بدانید منافق هستید.

سوم:

ما قبول داریم که وقتی سراغ دشمن یه نفر می رویم اطلاعات کذب و دروغ می دهد و تلاش می کند تا او را خراب بکند، قبول دارم، ولی می تواند سر نخهای ذی قیمتی به ما بدهد که هیچ کس دیگری این سر نخ ها را نمی دهد.

ای اهل ایمان اگر شخصی منحرف برایتان خبری آورد دربارة آن تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به کسی آسیب برسانید و بعد از رفتار خود پشیمان شوید.  «حجرات آیة 6»

خداوند بلد نبود در قرآن بگوید اگر شخص منحرفی برای شما خبر آورد اصلا به او اعتنایی نکنید بلکه فرمودند تحقیق کنید. خیلی خوب است که آن آدم بد یک اطلاعاتی را به ما بدهد هر چند درست و غلط آن معلوم نیست ولی ما خوب به حرفهای او دقت می کنیم، یک دفعه می بینیم که یک جمله ای می گوید که تا حالا اصلا چنین چیزی نبود. مثلا می گوییم چطور آدمی است و او می گوید حیض است! حالا برمی گردیم سراغ شش منبع قبلی و در این مورد خاص برسی بیشتری می کنیم. و ببینیم این منبع راست گفته یا نه؟ درست است که این دشمن می تواند هر نسبتی را به او بدهد ولی چرا توی این همه نسبت بد یکدفعه روی چیز خاصی دست گذاشت؟ شاید یک چیزی باشد. پس ما حرف او را قبول نمی کنیم اما حرف او سرنخی می شود برای ادامة تحقیق.

 

اگر که ما از منابع تحقیق کردیم و بعدا آنچه که از او در جلسات خواستگاری از او و خانواده اش می شنویم و تحقیقات ما با حرفهای آنها رودر رو بود که هیچی، معلوم می شود که به ما دروغ گفته اند و این ازدواج به صلاح نیست. ولی اگر دیدیم تحقیقات و حرفهایی که در خواستگاری می شنویم همسو است به ازدواج همسو می شوید. 

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/204

منبع مناسب برای تحقیق

دوم: منابع مناسب برای تحقیق

دکتر شاهین فرهنگ

در تحقیق ما باید از هفت منبع دربارة آن پسر یا دختر و خانواده اش پرس و جو بکنیم.

اول: ساکنین محلی که آنجا زندگی می کند.

و اگر اینها در چند ماه گذشته به این محل آمده اند حتما محل قبلی را هم که در آنجا سکونت داشته اند را هم باید ببینیم چون ممکن است 6 ماه است که اینجا هستند و ساکنین محلة قبلی اینها را خیلی بیشتر می شناسند تا محلة جدید.

دوم: کسانی که با آنها وصلت کرده اند.

مثل عروس و داماد خانواده.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوم: بستگان آنها.

کسانی که سببی با اینها قوم و خویش نشده اند بلکه نسبت فامیلی با آنها دارند.

چهارم: همکاران او در محیط کار.

(چه بالا دستها و چه پایین دستها)

پنجم: همکلاسی ها و معلم ها و کادر محل تحصیل.

و اگر دانشجو باشد هم دانشگاه و هم پیش دانشگاهی و هم دبیرستان. نگویید سخت می گیرید. می خواهم درست ازدواج کنید و بعدا پشیمان نشوید.

ششم و هفتم: دوستان و دشمنان او.

(در خصوص تحقیق از دوستان و دشمنان در شماره 23 ازدواج موفق توضیح مفصل خواهیم داد)

سوال: اینها را از کجا باید گیر بیاوریم برای تحقیق؟

جواب:

همسایه هایشان که مشخص اند. اگر هم از محل دیگری آمده اند می پرسیم که ببخشید محل قبلی شما کجا بوده است می خواهیم برویم تحقیق. (ما که با کسی تعارف نداریم). کسانی که با آنها وصلت کرده اند و بستگان نزدیکشان را از خودشان می پرسیم که لطف کنید چند نفر از بستگانتان را به ما اسم و تلفن بدهید. برای محل کار و تحصیل هم فقط ازش می پرسیم کجا درس خواندی و کجا کار می کنی. (نمی گوییم در محل کارتان شما چند نفر را معرفی کنید) بلکه خودمان باید آدمها را پیدا کنیم. دوستها و دشمنان او را هم از طریق کمین و پرس و جوی محلی و تعقیب می فهمیم. مشخص است که با چه کسی دعوا دارد و با چه کسی رفیق است.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/195


کمک کنم پدرومادرم جدابشن یانه؟؟

پدرم اخلاق بدی مثل خودخواهی و زورگویی دارن؛ سالهاست که مادرم و من و خواهر و برادرم این رفتار را تحمل کردیم و بارها درموردش باهاشون صحبت کردیم، اما حاضر نیستن هیچ تغییری در رفتارشون ایجاد کنن و حتی هر روز بدترم میشه؛ پدرم معتقد هست که چون نون آور خانواده اند در هر موردی حرف باید حرف خودشون باشه ، و کلا اگه مخالف چیزی باشن زیر بار هیچ منطق و دلیلی نمیرن؛ از همه انتظار دارن که همواره گوش به فرمان اوامر باشن
مادرم بعد از 25 سال تصمیم گرفته از بابام جدا بشه، میگه تا الان هم به خاطر ما بوده که این رفتار را تحمل میکرده، الان قهر کرده رفته خونه مادرش؛ من کاملا حق را به مامانم میدم.

از طرفی مامانم روی حرف من خیلی حساب میکنه، یعنی من میتونم راضیش کنم که دوباره برگرده سر زندگیش
ولی باتوجه به شناختی که از بابام دارم میدونم هیچ تغییری ایجاد نمیشه و اگه برگردیم دوباره همون روند قبل ادامه پیدا مبکنه؛ اگه مادرم بخواد جدا بشه من ترجیح میدم با اون زندگی کنم و خواهرم هم همینطور
در این صورت بابام تنها میمونه ولی عمرا کوتاه بیاد و بخواد آشتی کنه و از این حرفا، تازه برعکس باهامون لج میکنه و مارا از همه چی محروم میکنه.به نظر شما من باید از این جدایی حمایت کنم

مشاوره گاه نویسhttp://gaahnevis.blogfa.com/

برای پاسخ به ادامه مطلب بروید:

ادامه مطلب ...

نمیدونم چه کنم؟؟

سلام
امیدوارم ایام به کامتون باشد و بهترین ها رو در این روز و روزهای آتی تجربه نمایید.
بعد از 28سال زندگی، عاشق دختری شدم که بعدها که همه چی شکل گرفته بود از احساس و... فهمیدم تجربه سومش بودم؛ متاهل بوده و تصمیم به جدایی داره

دوسش دارم اونم همینطور؛

من بخاطرش جلوی خانواده ام ایستادم اما اون میگه من به تو بگم آره مادرم می میره ؛

الان بهم میگه برو پی زندکیت اگه خدا بخواهد ما رو به هم می رسونه ؛ بارها تصمیم به خودکشی گرفتم اما باز نتونستم .

مشاوره پاسخ میدهد:{http://gaahnevis.blogfa.com/

به ادامه مطلب مراجعه کنید:


 

پاسخ :


این رابطه از اول به درستی شکل نگرفته؛ یعنی این دوستی و آشنایی جزء مواردی است که ما شدیدا به خاطر عواقب نادرستش همه رو منع می کنیم؛ این مشکلی هم که شما در اون گرفتار شدید به خاطر شروع اشتباه شماست؛

به نظرم خیلی عجولانه است که شما بگید : عاشقش شدید چون اون طور که معلومه شما از ایشون شناخت درستی نداشتید پس چطور ممکنه انسان واقعا عاشق کسی بشه که نمیشناسه؟!

از اشتباه شما در شروع این ارتباط هم که بگذریم؛ شرایط ایشون و تجربه ای که داشتن نشون میده که به صلاح جوان پاکی مثل شما نیست.

من شما رو به واقع بینی ، برخورد منطقی و بهره بردن از تجربه و دلسوزی بزرگترها و مشاورین دعوت می کنم اگر واقعا قصد شما تشکیل زندگی و خانواده باشه و درست و منطقی با این مسأله برخورد کنید قطعا متوجه میشید که اولا نباید زود اسم این احساس و علاقه رو " عشق " بگذارید و خودتون رو دست و پا بسته کنید و چشمتون رو به روی حقایق ببندید ثانیا از خدا شاکر باشید که چشم شما رو به روی حقیقت باز کرده و شما رو از گرفتار شدن در مساله ای که معلوم نیست بعدها به کجا منجر بشه، نجات داده ثالثا برای زندگی امروز و آینده تون بیشتر از هر کس خودتون باید دلسوز باشید و خدا نکرده با برخورد احساسی و زودگذر احساسات و پاکی و جوانی و ... خودتون رو به باد ندید.

علاقه یک جوان به یگ زن متاهل

یه خانم متاهلی هستند و صاحب فرزند که کارمند دانشگاه هستند و در قسمت سایت کامپیوتر کار میکنند
دیروز یکی از دانشجویان پسر ... به ایشان تلفن زده و ابراز علاقه کرده و گفته که میدانم متاهلی اما به شما علاقه دارم ... امروز هم به سایت آمده و مرتب هم به آنجا می آید وچون سایت یک محل عمومی است نمیشود از ورودش جلوگیری به عمل آید.امکان جابه جایی این کارمند هم نیست ...
حالا به نظر شما چه کاری باید انجام دهد؟

برای مشاهده پاسخ به ادامه مطلب کلیک شود

منبع:gahnevisp.blogfa

 

پاســـــــــخ :

اولا به طور قطع در رفتار یا پوشش یا برخورد یا گفتار این خانوم چیزی بوده و هس که این جوون رو علاقمند و جسور کرده که چنین حرفی بزنه بنابراین فورا باید این موارد رو هر کدام که باشئونات دینی و عرفی و محیط کاری و اختلاط مرد و زن سازگار نیس اصلاح کنه
ثانیا باید امکان هر گونه پیغام و پسغامی رو اعم از طریق پیامک، تماس تلفنی ، حضوری در محیط کار یا بیرون از بین ببره
ثالثا تنها پیامی که باید به طور مستقیم یا غیرمستقیم به این جوون برسونه این هست که اگر فورا از کارش دست برنداره موضوع رو با همسرش و حراست اونجا مطرح خواهد و واقعا هم باید این کار رو در صورت اصرار اون جوون و تکرار مسأله انجام بده یعنی برخلاف تصوری که برخی فکر می کنند این موارد رو باید از همسرشون مخفی کنن کاملا اشتباهه بلکه در صورت تکرار مسأله اولین کسی که باید مطلع بشه همسرش هست تا بدونه که خانومش چیزی به این مهمی رو ازش مخفی نمیکنه و برای حل موضوع اقدامی بکنه و الا اگر این جوون احتمال بده که این خانوم از همسرش یا همکاران ترسی داره جسورتر میشه و چه بسا موضوع پیچیده تر بشه و بعدها اگر همسرش به طریق دیگری خبردار بشه خیلی براش سخت میشه و به مشکل بزرگتری گرفتار میشن
احتمال این که در حال حاضر برخی از همکارا از موضوع مطلع باشن یا دستی تو این قضیه داشته باشن که پسره شمارش رو از طریق اونا گیرآورده باشه یا به زودی مطلع بشن و براش بد بشه، وجود داره پس مسامحه در این مسأله و برخورد نرم و بدون پشتوانه با این جوون در این موضوع اصلا به صلاح نیس ... نگران این مسأله که جوون منتقل یا اخراج بشه هم نباشه، چون خود کرده را تدبیر نیس.