آنچه که خانواده های دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری دربارة آن صحبت می کنند.
(ازدواج موفق 36)
دکتر شاهین فرهنگ
اول: دلیل و نحوة انتخاب دختر از طرف خانوادة پسر.
ببخشید از کجا با دختر ما آشنا شدید؟ چطوری خانوادة ما را پیدا کردید؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که بیایید خواستگاری؟ (ما گفتیم خانوادة پسر قبل از خواستگاری یک تحقیق کوچکی کرده اند) چی شد که ما را انتخاب کردید؟ چی شد که به این جمع بندی رسیدید که بیایید خواستگاری؟ چه چیزی در دختر ما یا در خانوادة ما بود که شما را ترغیب به آمدن کرد؟ (خیلی مهم است که چرا دست رو ی خانوادة ما و دست روی دختر ما گذاشتید؟ چون پاسخ هایی که می دهند می تواند خیلی کلیدی باشد. مثلا آیا دلیلشان در این حد است که دختر شما خوشگل و خوش تیپ بود یا چیزهای دیگر است؟ مثلا ما دیدیم که شما خانوادة مذهبی هستید. (این نشان می دهد که شما دختر را نپسندیدید چون ما خیلی مذهبی هستیم آمدید خواستگاری.)
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
دوم: طرح ابهامات و سوالات باقی مانده از جلسة اول خواستگاری.
ذهنیت هایی در جلسة اول خواستگاری پیش آمده که ما همان موقع نمی توانیم مطرح کنیم. می دانید چرا؟ چون ممکن است به اشتباه این ذهنیت برای من بوجود آمده باشد. من یکدفعه با خودم می گویم چرا بابایی دخت این حرف را زد؟ یعنی چی؟ خب صبر می کنم که برویم خانه و این را در جمع خانوادگی مطرح می کنم . چرا بابای دختر این را گفت؟ پسر می گوید که بابا قبلش که خود مادر این را گفته بود. و ممکن است من یک ذهنیتهایی داشته باشم که غلط است. و پاسخ آن در جیب اعضای خانوادة خودم است. پس ما در خود جلسة اول ذهنیتها را مطرح نمی کنیم. می آییم خانوادگی با هم مطرح می کنیم، اگر خانوادگی به نتیجه نرسیدیم و اگر ابهام و سوالی باقی مانده بود آن را نگه می داریم و در جلسة دوم ذهنیتهایمان را دسته بندی می کنیم و آن را سوال می کنیم. ممکن است ما در حرفهای آنها تناقضی دیده ایم، مادر او یک چیزی گفته و پدر آن یک چیز دیگر. و جمع بندی می کنیم و می بینیم همگی به این نتیجه رسیده ایم که حرفهایشان دارای تناقض است.
بعد در جلسة دوم سوال می کنیم ببخشید حاج آقا شما این را گفتید ولی خانمتان دقیقا بر عکس آن را گفتند. باید دقیقا بگویند که چرا جواب این دو متفاوت بوده. بالاخره یا نظر مرد درست است یا زن. مثلا پسر و دختر گفته اند فوق لیسانس داریم بعد توی صحبتها یکی می گوید که تحصیلات دختر یا پسر مثلا دکتری است. گاهی یک ادعایی می کنند که به نظر ما خیلی درست نمی آید. مثلا می گویند که دختر ما در مقطع دکترای «نانوتکنولوژی» درس می خواند. از آنها سوال می کنیم که دختر شما در کدام دانشگاه مشغول به تحصیل هستند؟ ترم چندم هستند؟ ورودی چه سالی هستند؟ ممکن است متوجه بشوید که در پاسخ دادن دچار تناقض می شوند. شاید احیانا «نانوتکنولوژی» در کار نباشد. اما یک موقع هم هست که خیلی محکم جواب شما را می دهند و چه بسا مدرک دخترشان را هم به شما نشان می دهند. به هر حل هر آنچه را که برای من ایجاد ابهام کرده را باید سوال بکنید.
یا مثلا وعده هایی که خانواده دختر یا پسر به همدیگر داده اند. ما باید در جلسه دوم این وعده ها را پیگیری بکنیم. مثلا به ما گفته اند که «شغل پسر ما حل است و شما اصلا نگران نباشید.» در جلسه دوم می پرسید که ببخشید این چطوری حل است. ممکن است گفته باشند که قرار است یک سرمایه ای جور بکنند برای کار. از آنها بپرسید که این پول و سرمایه ای که قرار است جور بشود از کجا جور می شود. بعد آقا پسر قرار است با این سرمایه چکار بکنند؟
یا مثلا خانواده دختر وعده داده اند که دختر ما دیپلمه است و خواستگاری که برایشان آمده دکتر است و به خانواده پسر گفته اند که دختر ما سه سال پشت کنکور مانده ولی گفته است حداقل تا فوق لیسانس را می خواند. ما در جلسه دوم می پرسیم که ایشان که سه سال پشت کنکور مانده اند چطوری می خواهند لیسانس بگیرند؟؟ وعده دادن که کاری ندارد. آدم دهان خودش را باز می کند و هر چه که دلش بخواهد می گوید. جلسه دوم ما باید در باره تحقق وعده ها سوال بکنیم. وقتی از آنها سوال می کنیم که بعد که انشاء الله اینها با هم ازدواج کردند وضعیت مسکنشان چی می شود؟ و خانواده پسر گفتند درست می شود، جلسه دوم می پرسیم که ببخشید چطوری درست می شود؟ ما نمی خواهیم پسر شما خانه داشته باشد. ولی سوال ما این است که چطوری مسکنشان را تامین می کنند؟ به میزانی که یک خانه آبرومند بتواند رهن و اجاره کند پول هست؟ همینطور بگوییم درست می شود که نمی شود. آمدیم و درست نشد آنوقت باید بروند روی چمن بخوابند؟؟!!
بنده نمی خواهم کسی را متهم کنم؟ نمی خواهم بدبین باشم. نمی خواهم وصله ای به خانواده دختر یا پسر بزنم. بلکه می خواهم با چشم باز و درست ازدواج کنید همین!!