«جلسة دوم خواستگاری»
(ازدواج موفق 38)
دکتر شاهین فرهنگ
قبل از جلسه دوم خواستگاری همة آزمایشهایی که دختر و پسر باید انجام بدهند را می روند انجام می دهند چون ما بین جلسه اول و دوم خواستگاری باید سه ماه فاصله باشد. (چون گفتیم باید مفصل بروید از هفت تا منبع تحقیق کنید و این تحقیق زمان بر است) وقتی که ما بعد از دو سه ماه تحقیق واقعا به این نتیجه رسیدیم که همدیگر را می خواهیم دختر و پسر می روند آزمایش هایشان را انجام می دهند که اگر قرار باشد در آزمایش ها پاسخ منفی باشد دیگر رابطه از این جدی تر و عمیق تر نشود. اما اگر جواب آزمایش مثبت بود و منعی برای ازدواج نبود
نکته: مشاوره ژنتیک مال بعد از جلسه دوم خواستگاری و قبل از جلسه سوم خواستگاری است.
جلسه دوم خواستگاری برای چی است؟
برای دریافت اطلاعات بیشتر، برای تبادل اطلاعات بیشتر، برای بیشتر حرف زدن، و برای بیشتر شنیدن، یادتان می آید که وقتی مراحل تحقیق را می گفتم، تاکید کردم که تحقیقات باید تا عقد ادامه داشته باشد. یکی از مراحل تحقیق در جلسه دوم خواستگاری است.
برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!
امام علی (ع): سخن بگویید تا شناخته بشوید. چرا که انسان در زیر زبانش مخفی است.
ما وقتی که رحف می زنیم خودمان را به دیگران می شناسانیم. جلسه دوم خواستگاری جلسه ای است که خانواده ها جدا با هم صحبت می کنند و دختر و پسر هم جدا با همدیگر صحبت می کنند. اگر دختر اتاق مستقل برای خودش دارد در اتاق خود دختر بروند صحبت کنند چون اینطوری حال و هوای اتاق دختر برای پسر رویت می شود. و اگر اتاق شخصی ندارد در اتاق کناری یا اتاق پشتی.
خانواده های مذهبی و سنتی که می گویید ما اجازه نمی دهیم دخترمان برود با پسر تنهایی صحبت بکند، کجای عالم را می خواهید بگیرید؟ اجازه می دهید دخترتان بدبخت بشود، اجازه می دهید دخترتان با یکی دو تا بچه طلاق بگیرد و آواره بشود، اجازه می دهید زندگی اش نابود بشود، اما اجازه نمی دهید با همدیگر در یک اتاق صحبت بکنند؟ کجای دین آمده که این کار جایز نیست؟ اگر در روایت آمده که اگر دو تا نامحرم در جایی با هم تنها باشند سومین آنها شیطان است چه ربطی به این موضوع دارد؟ مگر ما می گوییم در اتاق را قفل کنند. در اتاق باز است و ما هم داخل حال نشسته ایم!
دوستان من! دختر و پسر در این جلسه خیلی با هم صحبت می کنند، با بی انصافی و ادای دینداری و با رسم و رسومات سنتی، این حق را از دخترتان نگیرید. البته باید مسائل شرعی را رعایت کرد. در اتاق باید باز باشد. زیر دید ما هستند اما آرام صحبتهای خودشان را به با هم می زنند. خواهش من این است که دینداری خودتان را این مدلی نشان ندهید. من اینها را دین نمی دانم. دینداری یعنی آنجایی که دین به تو می گوید این کار را انجام بده، انجام بده، و آنجایی که خدا می گوید انجام نده انجام نده. دینداری یعنی اینکه ببینید منش حضرت علی (ع) چگونه بود؟ نه اینکه به منش و رفتار خودتان نگاه کنید.
بین جلسه اول و دوم خواستگاری دختر و پسر هیچ ارتباطی نباید با هم داشته باشند. و اولین ارتباط این دو تا با هم باید در جلسه دوم خواستگاری باشد. دلیل آن را هم گفتم که ما انسان هستیم و احساس و عاطفه داریم. من گفتم زمانی که بین جلسه اول و دوم خواستگاری گذاشتیم زمانی است که هر کدام از خانواده ها به طور دقیق و جدی برای خانواده مقابل تحقیق انجام می دهد. وقتی ما هنوز در تحقیقات خودمان به نتیجه نرسیده ایم که می خواهیم ادامه بدهیم یا نه، اگر دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند چه تلفنی و چه اینکه با هم بیرون بروند، باعث دلبسته شدن آنها به هم می شود. بعد اگر ما در پایان تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوریم چطوری می خواهیم این احساس عاطفی که بین این دو تا بوجود آمده را از بین ببریم؟
سوال: شما می فرمایید در جلسة اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و دختر و پسر نباید با هم صحبت کنند و بعد از سه ماه تحقیق و تایید پسر در جلسة دوم می نشینند با هم صحبت می کنند. خب بهتر نیست که همان جلسة اول با هم صحبت کنند چون ممکن است در همان جلسه بفهمند که به درد هم نمی خورند و در نتیجه سه ماه تحقیق هم منتفی بشود.
جواب:
بنده در مورد ازدواج می گویم با عینک خوش بینی پیش نروید. من عکس شما نگاه می کنم. اگر در جلسة اول دختر و پسر حرف زدند و خیلی به دل هم نشستند و فکر کردند که چقدر به درد هم می خوریم و بعد تحقیق کردیم و دیدیم که اصلا به درد هم نمی خوریم، حالا این وابستگی که ایجاد شده کار را خراب می کند. خانواده می گویند شما به درد هم نمی خورید اما دختر و پسر می گویند که به درد هم می خوریم.
سوال: اگر برای هر خواستگاری سه ماه وقت بگذاریم که اینجوری خیلی وقت تلف میشه!
متوجة حرف من نشدید من گفتم اگر بعد از جلسة اول خواستگاری، نشستیم و حرفهایمان را زدیم و با یکی دو تا مشورت کردیم و دیدیم به درد هم نمی خوریم که دیگه این نمیرود تا سه ماه بعد. پریشب خواستگاری بوده و دو روز گذشته، زنگ می زنیم میگیم ببخشید نمی خواهیم، و تمام میشه. حالا می رویم به مورد بعدی فکر می کنیم. هر موردی که 3 ماه طول نمی کشد. 3 ماه در صورتی که جلسة اول چرتکه هایمان را بیندازیم و ببینیم انگار به درد هم می خوریم، حالا می رویم تحقیق می کنیم.
سوال: جلسة اول چقدر باید طول بکشد؟
جواب:
جلسة اول خیلی کوتاه است. ممکن است حتی یک ساعت هم طول نکشد. چون خیلی قرار نیست حرفی زده بشود. اما جلسة دوم بسیار طولانی و مفصل برگذار می شود.
سوال: اگر خواستگار آمد خانة دختر و در نگاه اول از ظاهر و چهرة دختر خوششان نیامد و خیلی سرد برخورد کردند و اخم کردند (یک جوری خانوادة دختر و خود دختر تحقیر شد) چه عکس العملی باید انجام داد به رفتار آنها؟
جواب:
همان موقع که دارند خداحافظی می کنند و می روند اگر شماره موبایلشان را دارید که همان وقت و اگر ندارید نیم ساعت بعد زنگ می زنید خانه شان و می گویید ما نپسندیدیم. تا دفعة دیگر از این کارها نکنند. هر رفتاری که خلاف ادب انجام دادند باید به آنها بفهمانیم که بی ادب هستند. (چه خانوادة دختر و چه خانوادة پسر) آمدید خواستگاری، نیامدید برای بی ادبی و بی احترامی و توهین. برده که نمی خواهید ببرید.
دو نکته:
قبل از اینکه وارد بحث این بشویم که در جلسة دوم خواستگاری چه باید گفت و چکار باید کرد دو نکته را باید بگویم:
اول:
جلسة دوم باید جلسة طولانی باشد که مخصوصا دختر و پسر مفصل با همدیگر حرف بزنند. حرف چند ساعته. بنابراین خانوادة دختر و پسر اینقدر سرفه نکنید و ادا و اطوار در نیاورید. (تمام نشد؟) خانوادة دختر در جلسة دوم خواستگاری باید شام بدهند. چون یک جلسة طولانی است.
دوم:
دختر و پسر اگر دارایی اش را دارید هر کدامتان یک ضبط یا موبایل یا واکمنی و چیزی که امکان ضبط کردن مذاکرات چند ساعتة شما را داشته باشد همراه خودتان ببرید. چرا؟ چون خیلی از حرف ها را می زنیم که آنجا به دلیل هراس و شتاب و دلهره و عجله درست برای ما قابل تجزیه و تحلیل نیست. اما وقتی با گوشی موبایلم ضبط کنم و بعد بروم خانه و دو یا سه یا چهار بار گوش کنم متوجه می شوم که خیلی از مطالب را در آنجا متوجه نبوده ام و حواسم به آنها نبوده. اگر هم نمی توانید قلم و کاغذ بردارید و تیتر چیزهایی مهمی که می شنوی را بنویسی چون (مثل جلسة اول خواستگاری که صحبت ها را تحلیل می کردیم و نظراتمان را روی دایره می ریختیم) بعد از جلسة دوم هم می خواهد این اتفاق بیافتد.
در سال ۱۳۴۸ وارد نیروی هوایی شدم . در بدو ورود می بایستی یک سری آموزشها را در نیروی هوایی می دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود.این کلاس ها شروع آشنایی چندین ساله ی من با عباس بابایی بود...
ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن آمریکایی بود.
این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد،به دانشجویان پیشنهاد شرم آوری داد که، اگر کسی امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره اش بیشتر بود او امتحان را ۱۹ گرفته بود. من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود .
و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس تقوا و عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت...
راوی:((عظیم دربند سری))یکی از دوستان قدیمی شهید بابایی.
سلام
خوش اومدین
خداقوت