زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

ازدواج حضرت علی.ع. وحضرت فاطمه.س.

خواستگاری حضرت علی (ع) از خانم فاطمه زهرا (س)

(ازدواج موفق 47)

دکتر شاهین فرهنگ

دو سال از هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه گذشته بود و خانم فاطمه زهرا (س) خیلی خواستگار داشتند و پیامبر (ص) همه را رد می کردند. یکی از ثروتمندان مدینه آمد پیش پیامبر (ص) و گفت اگر دخترتان را به من بدهید تمام ثروتم را به شما می دهم. رسول الله فرمودند که خیال کردی من تا حالا دخترم را به کسی نداده ام و منتظر یک آدم پولدار بودم؟ ثروت تو به چه درد من می خورد؟ من منتظر فرمان الهی ام. آدمهای بزرگ و مطرح و تراز یک پیامبر می آمدند برای خواستگاری اما پیامبر نمی دادند.

 

یک روز حضرت علی (ع) درب خانه رسول اکرم (ص) را زدند و وارد خانه شدند. بر خلاف معمول همیشه که وقتی علی (ع) وارد خانه پیامبر می شدند  شروع به حرف زدند می کردند، ساکت یک گوشه ای نشستند و سرشان را پایین انداختند. پیامبر (ص) فرمودند علی جان چیزی می خواهی بگویی؟ حضرت هم در جواب چیزی نگفتند. بار دوم سوال کردند و باز حضرت سکوت کردند. وقتی علی (ع) اصرار پیامبر را دیدند عرضه داشتند که اگر صلاح می دانید افتخار دامادی تان را به من می دهید؟ پیامبر (ص) لبخند زدند و خوشحال شدند و فرمودند همین جا بنشین تا با فاطمه (س) صحبت کنم.

 

به فاطمه (س) گفتند دخترم تا بحال خواستگارهای زیادی برایت آمده و همه آنها را من رد کردم ولی امروز یک کسی آمده خواستگاری تو که هم خدا به این ازدواج راضی است و هم رسول خدا. دخترم با این ازدواج موافق هستی؟ خانم فاطمه (س) از شرم و خجالت چیزی نگفتند. پیامبر (ص) خوشحال شدند و فرمودند: خدا را شکر. سکوت زهرا نشان دهندة قبول کردن زهرا است. خانم سرشان را بلند کردند و عرض کردند پدر جان چیزی که شما و خدا از آن راضی هست حتما من هم راضی ام.

 

پیامبر (ص) با خوشحالی به علی (ع) فرمودند مساله ای نیست و بگذار خبری را به تو بگویم قبل از اینکه درب خانه را بزنی جبرئیل نازل شد و فرمود خداوند تو را از میان بندگانت به رسالت برگزید و تصمیم گرفت که تو پیامبر الهی باشی. و خداوند علی (ع) را برادر، مشاور و وزیر تو قرار داد. و مقرر کرد که دخترت فاطمه را به عقد علی (ع) در بیاوری؟ و جشن ازدواج آنها در بیت المعمور (جایی بالای کعبه است که فرشته ها در آنجا طواف می کنند) برگذار شده. و علی جان هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب خانه را به صدا درآوردی؟

 

بعد از اینکه این وصلت صورت می گیرد خیلی ها به پیامبر گلایه کردند که چرا فاطمه (س) را به علی (ع) دادید. و رسول الله (ص) فرمودند: نه رد کردن شما دست من بود و نه انتخاب کردن علی (ع). شما را خدا رد کرد و علی (ع) را هم خود خدا قبول کرد و انتخاب کرد.

 

برای این، این مطلب را گفتم که بعضی ها تا وقتی مثال ازدواج را می زنیم زود می گویند چرا حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) ازدواج فامیلی کردند؟ نخیر! این حرف غلط است. چون آن انتخاب، یک انتخاب آسمانی بوده است و ربطی به ما ندارد که بگوییم پس ما هم ازدواج فامیلی می کنیم. 


پاسخ به چندسوال درخواستگاری

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.


آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که دختر و پسر در جلسه دوم خواستگاری باید در مورد آن صحبت کنند!

(ازدواج موفق 39)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: پرسیدن سوالاتشان از همدیگر

اول یک سری نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری باید بگویم. و بعد وارد این مطلب می شویم که دقیقا چه گروه سوالاتی را باید بپرسیم و برای هر گروه چند تا نمونه سوال به شما ارائه بدهیم.

نکات کلیدی دربارة سوالات خواستگاری:

نکته اول:

لطفا هم پاسخ محور عمل بکنید و هم سوال محور.

بعضی ها فکر می کنند که ما یک چیزهایی از طرف مقابلمان می پرسیم و جوابهایی که به ما می دهد باعث می شود ما تصمیم بگیریم که آیا به درد هم می خوریم یا نه. این که او چه جوابی به سوالات من می دهند پاسخ محوری است. لطفا هم پاسخ محور و هم سوال محور عمل کنید.

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

پاسخ محوری اینگونه است: وقتی که من از او سوال می کنم او چه جوابی می دهد.

سوال محوری اینگونه است: او چه سوالاتی از من می کند.

 

وقتی ما از کسی می خواهیم که لطفا از من سوالتان را بپرسید مطمئن باشید اولین چیزهایی که می پرسد دغدغه های ذهنی اوست. ما وقتی سوال می کنیم مطمئنا اولین سوالات ما مهمترین دغدغه های ذهنی و دل مشغولی های ماست. حساسیتهای ما، ملاکهای ما، اولویتهای ما، در اولین سوالات ما پنهان هستند.

وقتی پاسخ محور عمل می کنیم به جواب سوالاتی که از او می پرسم توجه می کنم. وقتی سوال محور عمل می کنیم می خواهیم ببینیم چه جور سوالاتی می پرسد تا متوجه حساسیتهای این آدم بشوم. و متوجه می شوم که چه چیزی برای او مهم است. و خواهشی که از شما دارم این است که در سوال و جوابهای خواستگاری هم سوال محور و هم پاسخ محور عمل کنید.

آنهایی که فقط می خواهید پاسخ محور عمل کنید! و می گویید من لیست سوالاتم (مثلا صد تا سوال) را به او می گویم تا ببینم او چه جوابی می دهد. ممکن است خیلی از پاسخ هایی که به شما می دهد استاندارد، و قالبی و ساختگی و از قبل طراحی شده باشد.

 

نمونه: الگوی شما در زندگی کیست؟

اگر پسر باشد می گوید حضرت علی (ع) و اگر دختر باشد می گوید خانم فاطمه زهرا (س)، یا مثلا می گوید الگوی من بابا بزرگ یا مادر بزرگم است.

این جوابها خیلی قابل اعتماد نیست. سوالات است که دغدغه های یک انسان را مشخص می کند.

گاهی دختر می پرسد که: نظرتان در مورد ادامه تحصیل من چیست؟

پسر هم جواب می دهد که: واقعا برای من باعث افتخار است که خانمم تحصیل کرده و فرهیخته باشد.

حالا شمای دختر از این جواب پسر متوجه شدید که پسر دوست دارد که شما ادامه تحصیل بدهید؟

الان من می خواهم این مورد را سوال محور عمل کنم.

پسر از دختر می پرسد که: شما درستان کی تمام می شود؟ چند واحد دیگر مانده؟ ترم تابستانه نمی شود بگیرید که زودتر تمام بشود؟

من دختر از سوال این پسر می فهمم که او دغدغه اش این است که هر چه زودتر درس من تمام بشود و دیگر هم ادامه تحصیل ندهم.

اما ممکن است که پسر به گونه ای دیگر و با اشتیاق سوال کند: رشته تحصیلی شما چیست؟ ترم چندم هستید؟ وای چقدر عالی؟ می دانید رشته ای که می خوانید یکی از رشته های درجه یک ایران است؟ تازه می دانید برای فوق لیسانس رشته شما، فلان دانشگاه هست که اگر بتوانید ادامه بدهید خیلی عالی است.

 

از نحوة سوالاتی که او از من می پرسد مشخص می شود که او اشتیاق به ادامه تحصیل من دارد. به این می گویند سوال محوری.

دوستان من خوب است که از طرف مقابلمان بخواهیم که از من هر سوالی که دارید بپرسید (همانطوری که ما از او سوالاتمان را می پرسیم) اینگونه که باشد هم سوال محور عمل کرده ایم و هم پاسخ محور.

 

اگر اولین سوالهای دختر این بود: خانه داری؟ ماشین داری؟ خانه داری؟ این را داری؟ آن را داری؟

واقعا چنین ازدواجی را توصیه نمی کنیم. می دانید چرا؟ چون اولین دل مشغولی های این دختر، دنیای بیرون این پسر است و نه دنیای درون این پسر.

 

دختر خانمها حتما این اجازه را دارید که در سوالاتتان درباره مسائل اقتصادی سوال کنید. مثلا ماشین دارد یا ندارد؟ می خواهد بخرد یا نه؟ و..... ولی آقا پسر اگر خواستید سوال محور عمل کنی، اگر دیدید اولین سوالات دختر خانه و ماشین و پولت بود، چنین ازدواجی خطرناک است. چونکه دغدغه این دختر در گام اول دنیای بیرون توست. و انگار خودت در مرتبه دوم اهمیت قرار داری، ثروت و پول تو برای او اهمیت بیشتری دارد و چنین ازدواجی اصلا بدرد نمی خورد.

 

همانطور که به خانمها گفتم که اجازه ندهید به شما توهین کنند، شما پسر ها هم اجازه ندهید که به شما توهین کنند. به آن دختر بگویید: اولین سوالت این است که من ماشین و خانه دارم یا نه؟ تو نمی خواهی بدانی که من عقل و فرهنگ و شعور دارم یا نه؟ و این سوال محوری شما باعث می شود که مشت طرف مقابل باز بشود.

 

دوستان هم خوب سوال کنید و هم خوب خوب خوب گوش کنید. و هم خوب بگذارید که سوال کنند. قطعا بدانید کسی که بیشتر حرف می زند کمتر هم خواهد شنید.

 

نکته دوم: مطرح نمودن سوالات معکوس در خواستگاری

سوال معکوس چیست؟

یک وقت من به طرف مقابلم (چه دختر و چه پسر) می گویم: می دانید من خیلی آدم شادی هستم و اهل بیرون رفتن و تفریح هستم نظر شما چیست؟ به نظر شما چه جوابی به سوال شما خواهد داد؟ بدون شک می گوید من هم همینطور!! اینگونه سوال کردن که به درد نمی خورد.

 

نمونه ای از سوال معکوس:

نظرتان در مورد آنهایی که می گویند هیچ کجا مثل خانة آدم نمی شود و خیلی اهل تفریح و بیرون رفتن نیستند چیست؟

شما در اینجا نگفتید که من چنین آدمی هستم. در این حالت طرف مقابل شما کاملا گیج است! چون موضع شما را نمی داند. به این سوال می گویند سوال سر و ته. حالا ممکن است که طرف مقابل شما اینطوری فرض کند که این از آنهایی است که همه اش توی خانه است و در جواب شما می گوید: آره من هم بسیار با خانه موافقم !! در حالی که شما دقیقا عکس این شخصیتی هستید که پرسیدید.

 

دوستان من صبور باشید. به جای اینکه من به او بگوییم که : ببین صداقت در زندگی برای من خیلی مهم است و از اصول اولیه برای یک زندگی صداقت است! آن هم در جواب شما خواهد گفت بله واقعا همینطور است! برای من هم صداقت مهمترین چیز است.

باید این را معکوس بپرسید:

من شنیده ام که یک جاهایی کسانی هستند که می گویند همیشه هم لازم نیست در زندگی صداقت داشته باشیم و یک جاهایی هم می شود دروغ مصلحتی گفت. شما نظرتان در مورد این آدمها چیست؟ طرف شما اصلا نمی تواند متوجه بشود که نظر شما موافق این است یا مخالف. چون دقیقا سر و ته سوال کردید.

 

البته وقتی مراحل جلوتر می رود و وقتی کار جدی تر می شود و وقتی بیشتر به هم دل می بنیدیم و وقتی بیشتر تصمیم می گیریم که این مسیر ادامه پیدا کند و ازدواج کنیم قطعا به او باید بگوییم که آن سوالاتی که آن روز در خواستگاری از شما پرسیدم باید به شما بگویم که نگاه من این نیست. بلکه من می خواستم با نگاه شما آشنا بشوم.

 

سوالات غیر مستقیم بپرسید

چون جواب سوالات مستقیم ما به درد نمی خورد از سوالات غیر مستقیم استفاده کنید.

یک سوال مستقیم: ببخشید شما اهل پارتی بازی هستید؟ جواب: نه اصلا!

یک سوال غیر مستقیم: شما اگر توی اداره کارتان گیر بکنه چکار می کنید؟ جواب: حالا یک جوری حلش می کنیم!!!! (ببخشید چطوری مثلا؟؟؟؟)

 

نکته سوم:

سوالاتی که طرف مقابل ما را مجبور کند که خیلی رک و مستقیم به ما جواب بدهد سوالات کاملا غلطی هستند!

نمونه: عذر می خواهم دوست دارم با من خیلی راحت باشید شما دوست از جنس مخالف هم داشتید؟ چند تا؟؟؟؟!!!!

من می خواهم بدانم که اگر ما یک روزی در زندگی مشترک با هم دعوایمان شد ممکن است که شما من را بزنید؟؟!!

آخر کدام عاقلی به این سوال جواب می دهد که:  بله من پوست از تنت می کنم!!!

 

این سوالات فقط ایجاد تنش و تحریک می کند و هیچ خاصیت دیگری ندارد.

اگر برای این مدل مسائل می خواهید سوال کنید غیر مستقیم باشد

نمونه: می خواهم بدانم در طول زندگی تان با خواهر و برادرهایتان دعوا هم کرده اید؟ اگر دعوا کردید کار به کجاها کشیده؟ کی برای آشتی کردن پا پیش گذاشته؟ کی چطوری برخورد کرده؟

 

ممکن است جواب بدهد که بله دعوا که داشتیم اما من همیشه پیش قدم بودم برای صلح و دوستی و ..... اشکالی ندارد شما دقیقا همین سوال را از خواهر و برادرهایش بپرسید. و ببینید آیا جوابها با هم همخوانی دارد یا نه!!!

جلوتر خواهیم گفت که گروهی از سوالات سوالاتی هستند که شما باید از خانواده طرف مقابل بپرسید.

 

اگر برای سوالی پاسخ دریافت نکردید و از زیر جواب دادن به سوالی طفره می رود. حتما چند دقیقه که گذشت، یا جلسات بعدی، به یک شکل دیگری «باید» این سوال را از او بپرسید و از جواب بخواهید. و تا به جواب نرسیدید دست بر نمی دارید.

نکته چهارم:

سوالاتی که پاسخ آنها بله و خیر است به هیچ دردی نمی خورد.

 

گاهی وقتها ما هراس داریم از اینکه او از ما فلان سوال را نپرسد ولی این سوال برایمان خیلی مهم است. نکند سوال مهم خودتان را از طرف مقابل نپرسید که مبادا یک وقت او هم این سوال را از ما بپرسد.

 

نکته پنجم:

ممکن است در سوالاتی که از او می پرسید در مورد نگاه او به زندگی، جوابهایی به شما بدهد که نیاز به تحلیل دارد. از او بخواهید که تحلیل کند.

 

نمونه: من می خواهم بدانم که شما کلا اهل چه جور زندگی هستید؟ جواب: من دنبال زندگی ساده و ساده زیستی ام.

از او بپرسید که از نظر شما ساده زیستی چه تعریفی دارد و چطوری است؟

نمونه: من کلا بگم که روی همسرم تعصب دارم گفتم که از الان بدانید.

از او بپرسید که از نظر شما تعصب یعنی چی؟

یک وقت دیدید منظور او از تعصب این است که وقتی از خانه رفتم بیرون در را از بیرون قفل می کنم و شب که آمدم خانه در را باز می کنم.

مثلا اگر در تحقیق به شما گفتند که او پسر خوبی است ولی سخت گیر است باید از خود پسر سوال کنید که این سخت گیری را برای شما توضیح بدهد چون سختگیری از نگاه هر فردی با فرد دیگر فرق می کند. ممکن است سختگیری برای کسی در این حد باشد که بعد از ازدواج اجازه ندهد به دختر که با هیچ کدام از دوستان سابق خودش ارتباط داشته باشد و حتی نگذارد خانه پدر و مادرش هم برود.

 

 

سوالات کلی و کلان به هیچ دردی نمی خورد.

نمونه: اهل مادیات هستید؟ جواب: نه!!!

 

نکته ششم:

سوالاتتان مهم و هدایت شده و قابل جمع بندی باشد.

خواهشا سوالات پیش و پا افتاده نپرسید؟

 

نمونه: من رنگ نارنجی را دوست دارم شما چی؟

من بستنی یخی دوست دارم شما جی؟

من ماشین زانتیا دوست دارم شما چی؟

من خورشت سبزی دوست دارم شما چی؟

من تخم مرغ نیم پز دوست دارم شما چی؟

اگر در همة این سوالات پیش پا افتاده، هم عقیده بودید دلیل نمی شود که زندگی خوبی خواهید داشت.

دوستان من هیچ لزومی ندارد که سلیقه های ما مثل هم باشد. و اصلا در این سوال و جوابهای روز خواستگاری از سلیقه هایتان از هم سوال نکنید. چون وقت شما باید صرف سوالات مهمتری بشود.

اصلا مهم نیست که هر دو خورشت سبزی دوست داریم! مهم این است که روح و نگاه و تفکر ما چقدر با همدیگر همسو هست یا نیست! یک روزی به یک جایی می رسید که می بینید همان کسی که مثل تو عاشق خورشت سبزی بود، نه احساس مسئولیت دارد، نه می توانی به او تکیه کنی، نه گذشت و فداکاری دارد، نه به تو و خانوادت احترام می گذارد و .....

 

دوستان من، ببینیم از نظر روحی و روانی ، اعتقادی، باورها، نگاه به زندگی و رشدی که کرده ایم چقدر  به هم نزدیک هستیم و نه اینکه ببینیم چقدر سلیقه های مشترک داریم.

 

این هم یادتان بماند که وقتی برای ازدواج می روید خواستگاری، تومار سوالاتتان را جلوی طرف مقابل باز نکنید.

 

پاره ای از سوالات را هم باید از خانواده دختر یا پسر و اطرافیان او پرسید. چون ما باید مطمئن بشویم که پدر و مادر او تا چقدر در زندگی ما دخالت خواهند کرد؟

 

اگر خواستیم مستقیم از طرف مقابلمان بپرسیم، اینگونه می پرسیم:  که پدر و مادر شما چقدر به نظر شما بها و اهمیت می دهند؟ چقدر در نظری که دارید دخالت می کنند؟

و اگر از خود پدر و مادر سوال می کنیم، اینگونه می پرسیم: شما چقدر به دختر یا پسرتان در تصمیم گیری هایشان کمک می کنید؟ (اینطور که سوال کنید به پدر و مادر ها هم بر نخواهد خورد)

 

نکته: در جلسه دوم خواستگاری هم فقط آن تعدادی که در جلسه اول حضور داشتند ( و گفتیم چه کسانی هستند) باید بیایند.

 

آنچه که خانواده دختروپسردرجلسه دوم بایدصحبت کنند

آنچه که خانواده های دختر و پسر در جلسة دوم خواستگاری دربارة آن صحبت می کنند.

(ازدواج موفق 36)

دکتر شاهین فرهنگ

اول: دلیل و نحوة انتخاب دختر از طرف خانوادة پسر.

ببخشید از کجا با دختر ما آشنا شدید؟ چطوری خانوادة ما را پیدا کردید؟ چطوری به این نتیجه رسیدید که بیایید خواستگاری؟ (ما گفتیم خانوادة پسر قبل از خواستگاری یک تحقیق کوچکی کرده اند) چی شد که ما را انتخاب کردید؟ چی شد که به این جمع بندی رسیدید که بیایید خواستگاری؟ چه چیزی در دختر ما یا در خانوادة ما بود که شما را ترغیب به آمدن کرد؟ (خیلی مهم است که چرا دست رو ی خانوادة ما و دست روی دختر ما گذاشتید؟ چون پاسخ هایی که می دهند می تواند خیلی کلیدی باشد. مثلا آیا دلیلشان در این حد است که دختر شما خوشگل و خوش تیپ بود یا چیزهای دیگر است؟ مثلا ما دیدیم که شما خانوادة مذهبی هستید. (این نشان می دهد که شما دختر را نپسندیدید چون ما خیلی مذهبی هستیم آمدید خواستگاری.)

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم: طرح ابهامات و سوالات باقی مانده از جلسة اول خواستگاری.

ذهنیت هایی در جلسة اول خواستگاری پیش آمده  که ما همان موقع نمی توانیم مطرح کنیم. می دانید چرا؟ چون ممکن است به اشتباه این ذهنیت برای من بوجود آمده باشد. من یکدفعه با خودم می گویم چرا بابایی دخت این حرف را زد؟ یعنی چی؟ خب صبر می کنم که برویم خانه و این را در جمع خانوادگی مطرح می کنم . چرا بابای دختر این را گفت؟ پسر می گوید که بابا قبلش که خود مادر این را گفته بود. و ممکن است من یک ذهنیتهایی داشته باشم که غلط است. و پاسخ آن در جیب اعضای خانوادة خودم است. پس ما در خود جلسة اول ذهنیتها را مطرح نمی کنیم. می آییم خانوادگی با هم مطرح می کنیم، اگر خانوادگی به نتیجه نرسیدیم و اگر ابهام و سوالی باقی مانده بود آن را نگه می داریم و در جلسة دوم ذهنیتهایمان را دسته بندی می کنیم و آن را سوال می کنیم. ممکن است ما در حرفهای آنها تناقضی دیده ایم، مادر او یک چیزی گفته و پدر آن یک چیز دیگر. و جمع بندی می کنیم و می بینیم همگی به این نتیجه رسیده ایم که حرفهایشان دارای تناقض است.

 

بعد در جلسة دوم سوال می کنیم ببخشید حاج آقا شما این را گفتید ولی خانمتان دقیقا بر عکس آن را گفتند. باید دقیقا بگویند که چرا جواب این دو متفاوت بوده. بالاخره یا نظر مرد درست است یا زن. مثلا پسر و دختر گفته اند فوق لیسانس داریم بعد توی صحبتها یکی می گوید که تحصیلات دختر یا پسر مثلا دکتری است. گاهی یک ادعایی می کنند که به نظر ما خیلی درست نمی آید. مثلا می گویند که دختر ما در مقطع دکترای «نانوتکنولوژی» درس می خواند. از آنها سوال می کنیم که دختر شما در کدام دانشگاه مشغول به تحصیل هستند؟ ترم چندم هستند؟ ورودی چه سالی هستند؟ ممکن است متوجه بشوید که در پاسخ دادن دچار تناقض می شوند. شاید احیانا «نانوتکنولوژی» در کار نباشد. اما یک موقع هم هست که خیلی محکم جواب شما را می دهند و چه بسا مدرک دخترشان را هم به شما نشان می دهند. به هر حل هر آنچه را که برای من ایجاد ابهام کرده را باید سوال بکنید.

 

یا مثلا وعده هایی که خانواده دختر یا پسر به همدیگر داده اند. ما باید در جلسه دوم این وعده ها را پیگیری بکنیم. مثلا به ما گفته اند که «شغل پسر ما حل است و شما اصلا نگران نباشید.» در جلسه دوم می پرسید که ببخشید این چطوری حل است. ممکن است گفته باشند که قرار است یک سرمایه ای جور بکنند برای کار. از آنها بپرسید که این پول و سرمایه ای که قرار است جور بشود از کجا جور می شود. بعد آقا پسر قرار است با این سرمایه چکار بکنند؟

 

یا مثلا خانواده دختر وعده داده اند که دختر ما دیپلمه است و خواستگاری که برایشان آمده دکتر است و به خانواده پسر گفته اند که دختر ما سه سال پشت کنکور مانده ولی گفته است حداقل تا فوق لیسانس را می خواند. ما در جلسه دوم می پرسیم که ایشان که سه سال پشت کنکور مانده اند چطوری می خواهند لیسانس بگیرند؟؟ وعده دادن که کاری ندارد. آدم دهان خودش را باز می کند و هر چه که دلش بخواهد می گوید. جلسه دوم ما باید در باره تحقق وعده ها سوال بکنیم. وقتی از آنها سوال می کنیم که بعد که انشاء الله اینها با هم ازدواج کردند وضعیت مسکنشان چی می شود؟ و خانواده پسر گفتند درست می شود، جلسه دوم می پرسیم که ببخشید چطوری درست می شود؟ ما نمی خواهیم پسر شما خانه داشته باشد. ولی سوال ما این است که چطوری مسکنشان را تامین می کنند؟ به میزانی که یک خانه آبرومند بتواند رهن و اجاره کند پول هست؟ همینطور بگوییم درست می شود که نمی شود. آمدیم و درست نشد آنوقت باید بروند روی چمن بخوابند؟؟!!

 

بنده نمی خواهم کسی را متهم کنم؟ نمی خواهم بدبین باشم. نمی خواهم وصله ای به خانواده دختر یا پسر بزنم. بلکه می خواهم با چشم باز و درست ازدواج کنید همین!!


جلسه دوم خواستگاری

«جلسة دوم خواستگاری»

(ازدواج موفق 38)

دکتر شاهین فرهنگ

قبل از جلسه دوم خواستگاری همة  آزمایشهایی که دختر و پسر باید انجام بدهند را می روند انجام می دهند چون ما بین جلسه اول و دوم خواستگاری باید سه ماه فاصله باشد. (چون گفتیم باید مفصل بروید از هفت تا منبع تحقیق کنید و این تحقیق زمان بر است) وقتی که ما بعد از دو سه ماه تحقیق واقعا به این نتیجه رسیدیم که همدیگر را می خواهیم دختر و پسر می روند آزمایش هایشان را انجام می دهند که اگر قرار باشد در آزمایش ها پاسخ منفی باشد دیگر رابطه از این جدی تر و عمیق تر نشود. اما اگر جواب آزمایش مثبت بود و منعی برای ازدواج نبود

نکته: مشاوره ژنتیک مال بعد از جلسه دوم خواستگاری و قبل از جلسه سوم خواستگاری است.

جلسه دوم خواستگاری برای چی است؟

برای دریافت اطلاعات بیشتر، برای تبادل اطلاعات بیشتر، برای بیشتر حرف زدن، و برای بیشتر شنیدن، یادتان می آید که وقتی مراحل تحقیق را می گفتم، تاکید کردم که تحقیقات باید تا عقد ادامه داشته باشد. یکی از مراحل تحقیق در جلسه دوم خواستگاری است.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام علی (ع): سخن بگویید تا شناخته بشوید. چرا که انسان در زیر زبانش مخفی است.

 

ما وقتی که رحف می زنیم خودمان را به دیگران می شناسانیم. جلسه دوم خواستگاری جلسه ای است که خانواده ها جدا با هم صحبت می کنند و دختر و پسر هم جدا با همدیگر صحبت می کنند. اگر دختر اتاق مستقل برای خودش دارد در اتاق خود دختر بروند صحبت کنند چون اینطوری حال و هوای اتاق دختر برای پسر رویت می شود. و اگر اتاق شخصی ندارد در اتاق کناری یا اتاق پشتی.

 

خانواده های مذهبی و سنتی که می گویید ما اجازه نمی دهیم دخترمان برود با پسر تنهایی صحبت بکند، کجای عالم را می خواهید بگیرید؟ اجازه می دهید دخترتان بدبخت بشود، اجازه می دهید دخترتان با یکی دو تا بچه طلاق بگیرد و آواره بشود، اجازه می دهید زندگی اش نابود بشود، اما اجازه نمی دهید با همدیگر در یک اتاق صحبت بکنند؟ کجای دین آمده که این کار جایز نیست؟ اگر در روایت آمده که اگر دو تا نامحرم در جایی با هم تنها باشند سومین آنها شیطان است چه ربطی به این موضوع دارد؟ مگر ما می گوییم در اتاق را قفل کنند. در اتاق باز است و ما هم داخل حال نشسته ایم!

 

دوستان من! دختر و پسر در این جلسه خیلی با هم صحبت می کنند، با بی انصافی و ادای دینداری و با رسم و رسومات سنتی، این حق را از دخترتان نگیرید. البته باید مسائل شرعی را رعایت کرد. در اتاق باید باز باشد. زیر دید ما هستند اما آرام صحبتهای خودشان را به با هم می زنند. خواهش من این است که دینداری خودتان را این مدلی نشان ندهید. من اینها را دین نمی دانم. دینداری یعنی آنجایی که دین به تو می گوید این کار را انجام بده، انجام بده، و آنجایی که خدا می گوید انجام نده انجام نده. دینداری یعنی اینکه ببینید منش حضرت علی (ع) چگونه بود؟ نه اینکه به منش و رفتار خودتان نگاه کنید.

 

بین جلسه اول و دوم خواستگاری دختر و پسر هیچ ارتباطی نباید با هم داشته باشند. و اولین ارتباط این دو تا با هم باید در جلسه دوم خواستگاری باشد. دلیل آن را هم گفتم که ما انسان هستیم و احساس و عاطفه داریم. من گفتم زمانی که بین جلسه اول و دوم خواستگاری گذاشتیم زمانی است که هر کدام از خانواده ها به طور دقیق و جدی برای خانواده مقابل تحقیق انجام می دهد. وقتی ما هنوز در تحقیقات خودمان به نتیجه نرسیده ایم که می خواهیم ادامه بدهیم یا نه، اگر دختر و پسر با هم ارتباط داشته باشند چه تلفنی و چه اینکه با هم بیرون بروند، باعث دلبسته شدن آنها به هم می شود. بعد اگر ما در پایان تحقیقات به این نتیجه رسیدیم که به درد هم نمی خوریم چطوری می خواهیم این احساس عاطفی که بین این دو تا بوجود آمده را از بین ببریم؟

 

سوال: شما می فرمایید در جلسة اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و دختر و پسر نباید با هم صحبت کنند و بعد از سه ماه تحقیق و تایید پسر در جلسة دوم می نشینند با هم صحبت می کنند. خب بهتر نیست که همان جلسة اول با هم صحبت کنند چون ممکن است در همان جلسه بفهمند که به درد هم نمی خورند و در نتیجه سه ماه تحقیق هم منتفی بشود.

جواب:

بنده در مورد ازدواج می گویم با عینک خوش بینی پیش نروید. من عکس شما نگاه می کنم. اگر در جلسة اول دختر و پسر حرف زدند و خیلی به دل هم نشستند و فکر کردند که چقدر به درد هم می خوریم و بعد تحقیق کردیم و دیدیم که اصلا به درد هم نمی خوریم، حالا این وابستگی که ایجاد شده کار را خراب می کند. خانواده می گویند شما به درد هم نمی خورید اما دختر و پسر می گویند که به درد هم می خوریم.

سوال: اگر برای هر خواستگاری سه ماه وقت بگذاریم که اینجوری خیلی وقت تلف میشه!

متوجة حرف من نشدید من گفتم اگر بعد از  جلسة اول خواستگاری، نشستیم و حرفهایمان را زدیم و با یکی دو تا مشورت کردیم و دیدیم به درد هم نمی خوریم که دیگه این نمیرود تا سه ماه بعد. پریشب خواستگاری بوده و دو روز گذشته، زنگ می زنیم میگیم ببخشید نمی خواهیم، و تمام میشه. حالا می رویم به مورد بعدی فکر می کنیم. هر موردی که 3 ماه طول نمی کشد. 3 ماه در صورتی که جلسة اول چرتکه هایمان را بیندازیم و ببینیم انگار به درد هم می خوریم، حالا می رویم تحقیق می کنیم.

سوال: جلسة اول چقدر باید طول بکشد؟

جواب:

جلسة اول خیلی کوتاه است. ممکن است حتی یک ساعت هم طول نکشد. چون خیلی قرار نیست حرفی زده بشود. اما جلسة دوم بسیار طولانی و مفصل برگذار می شود.

سوال: اگر خواستگار آمد خانة دختر و در نگاه اول از ظاهر و چهرة دختر خوششان نیامد و خیلی سرد برخورد کردند و اخم کردند (یک جوری خانوادة دختر و خود دختر تحقیر شد) چه عکس العملی باید انجام داد به رفتار آنها؟

جواب:

همان موقع که دارند خداحافظی می کنند و می روند اگر شماره موبایلشان را دارید که همان وقت و اگر ندارید نیم ساعت بعد زنگ می زنید خانه شان و می گویید ما نپسندیدیم. تا دفعة دیگر از این کارها نکنند. هر رفتاری که خلاف ادب انجام دادند باید به آنها بفهمانیم که بی ادب هستند. (چه خانوادة دختر و چه خانوادة پسر) آمدید خواستگاری، نیامدید برای  بی ادبی و بی احترامی و توهین. برده که نمی خواهید ببرید.

دو نکته:

قبل از اینکه وارد بحث این بشویم که در جلسة دوم خواستگاری چه باید گفت و چکار باید کرد دو نکته را باید بگویم:

اول:

جلسة دوم باید جلسة طولانی باشد که مخصوصا دختر و پسر مفصل با همدیگر حرف بزنند. حرف چند ساعته. بنابراین خانوادة دختر و پسر اینقدر سرفه نکنید و ادا و اطوار در نیاورید. (تمام نشد؟) خانوادة دختر در جلسة دوم خواستگاری باید شام بدهند. چون یک جلسة طولانی است.

دوم:

دختر و پسر اگر دارایی اش را دارید هر کدامتان یک ضبط یا موبایل یا واکمنی و چیزی که امکان ضبط کردن مذاکرات چند ساعتة شما را داشته باشد همراه خودتان ببرید. چرا؟ چون خیلی از حرف ها را می زنیم که آنجا به دلیل هراس و شتاب و دلهره و عجله درست برای ما قابل تجزیه و تحلیل نیست. اما وقتی با گوشی موبایلم ضبط کنم و بعد بروم خانه و دو یا سه یا چهار بار گوش کنم متوجه می شوم که خیلی از مطالب را در آنجا متوجه نبوده ام و حواسم به آنها نبوده. اگر هم نمی توانید قلم و کاغذ بردارید و تیتر چیزهایی مهمی که می شنوی را بنویسی چون (مثل جلسة اول خواستگاری که صحبت ها را تحلیل می کردیم و نظراتمان را روی دایره می ریختیم) بعد از جلسة دوم هم می خواهد این اتفاق بیافتد.


برای ازدواج باچه کسی بایدمشورت کرد؟؟

برای ازدواج با چه کسی باید مشورت کرد؟

(ازدواج موفق 37)

دکتر شاهین فرهنگ

بعد از جلسه اول خواستگاری تک تک اعضای خانواده دختر و پسر دور هم می نشینند و آنچه را که دیده و یا شنیده اند را به تبادل نظر و اشتراک می گذارند. همه بیاید نظرشان را بدهند. آیا پسندیدیم؟ آیا نپسندیدیم؟ و به چه دلیل! لطفا دختر یا  پسر سعی کنند آخرین نفری باشند که نظر خودشان را اعلام می کنند چون نظر آنها مبتنی بر احساس است. چون یک واقعه بزرگی دارد در زندگی او اتفاق می افتد. ولی پدر و مادر و خواهر و برادر ممکن است منطقی تر نظرخودشان را بدهند.

پدر و مادر عزیز، نگویید ما نظر نمی دهیم. من این مورد را خیلی دیده ام که می گویند علف باید به دهان بزی شیرین بیاید. به بچه هایشان می گویند پسرم یا دخترم خودت ببین آیا خودش و خانواده اش را پسندیدی، حرفهایشان را پسندیدی؟

نه! اینگونه رفتار کردن درست نیست. گاهی می شود که پدر و مادر به خاطر سن و تجربه شان چیزی را می بینند و می شنوند و درک می کنند که کوچک تر ها متوجه آن نیستند. پس لطفا هیچ کسی در نظر دادن خودش را کنار نکشد!

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

مشورت با یک مشاور

بعد از اینکه صحبتهایمان را کردیم و آمدیم خانه (دختر با خانواده اش توی خانه خودشان و پسر با خانواده اش در خانه خودشان) نشستند حرفهایشان را زدند، توصیه می کنم قبل از اینکه هر نظری به خانواده مقابل بدهیم (که آیا مورد قبول هست یا خیر) با یک مشاور (که الزاما منظور من یک روانشناس نیست، بلکه منظور ما کسی است که قدرت تشخیص خوب و بد را از هم دارد، کسی که تجربه این کار را دارد) مشورت بکنید. بگویید ما رفتیم جایی خواستگاری یا آمدند خواستگاری ما، چیزهایی که شنیدیم و دیدیم اینها بوده است، نظر شما چیست؟ بگذاریم یک انسان خارج از گود هم نظر خودش را بدهد.

 

پیامبر اکرم (ص): کسی که مشورت می کند پشیمان نخواهد شد.

البته با هر کسی هم نباید مشورت کرد و به هر مدلی هم مشورت نمی کنیم.

 

امام صادق (ع): در مشورت چهار شرط را رعایت کنید تا ضرر آن از سودش بیشتر نشود.

1. با کسی مشورت کنید که عاقل باشد و صلاحیت مشورت را داشته باشد

(نه با هر کسی، کسی که اینقدر پختگی داشته باشد که بتواند اطلاعات مختلف را بشنود و به شما کمک فکری بکند و خارج از گود زندگی شما باشد)

 

2) دیندار و آزاده باشد تا خیر و صلاح شما را دنبال کند.

(من مشاورهایی را می شناسم که جز پول هیچ چیز دیگری را نمی شناسم و اصلا برایش مهم نیست که آنچه تو می گویی به سود تو یا زیان تو هست یا نیست. فقط می گوید من برای یک ربع مشاوره مثلا بیست هزار تومان می گیرد. خب چنین آدمی نه دیندار است و نه آزاده و نه خیر و صلاح شما برای او مهم است. بلکه فقط پول داخل جیبش برای او مهم است. او چیزی به نفع تو نخواهد گفت بلکه به نفع جیب خودش می گوید.

 

3) برای شما مانند دوست و برادر باشد تا رازدار بوده و اسرار شما را فاش نکند. (من وقتی دارم با کسی مشورت می کنم دارم اسرار مردم را به او می گویم، پس نباید کسی باشد که به راحتی اسرار مردم را در دست دیگران بگذارد)

 

4) تمام اطلاعاتتان را در اختیارش بگذارید تا دانسته های او به مقدار اطلاعات شما باشد و بهتر مشاوره بدهد و آنچه را به مصلحت شماست بیان کند.

 

امام علی (ع): هر گاه در کاری نیازمند مشورت بودی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار چرا که ذهن و فکر آنان تیزتر است و سرعت انتقالشان بیشتر، و سپس آن را با سالمندان با تجربه هم در میان بگذار تا نیک و بد و قوت و ضعف آن را پیگیری کنند و بهترین را انتخاب کنند چرا که تجربه آنان بیشتر است.

هیچ الزامی هم نیست که این مشاورها حتما از قوم و خویشان ما باشند. بلکه می شود آنها را از بیرون از دایره خانوادگی انتخاب کرد. و با آنها مشورت کنید و نظر آنها را بپرسید.

 

و اما یک توصیه به مشاورین:

و اما یک جمله ای هم به آنهایی بگویم که مورد مشاوره در امر ازدواج قرار می گیرند بگویم:

امام علی (ع): من از هر کس که در مشورت به مسلمانی خیانت کند بیزارم.

اگر کسی با شما مشورت کرد نظرتان را دقیق بگویید، معایب را غایم نکنید و پنهان کاری نکنید. مسیر را منحرف نکنید.

 

چطوری جواب منفی را بعد از جلسه اول خواستگاری بدهیم؟

بعد از جلسه اول خواستگاری (چه خانواده دختر و چه پسر) بعد از اینکه با همدیگر حرفهایمان را زدیم و با چند نفری هم صحبتهایی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که نمی خواهیم، گوشی تلفن را بردارید و زنگ بزنید و بگویید. اینقدر هم نگویید که رسم ما این است که اول باید خانواده آنها زنگ بزنند. حالا آمدیم و خانواده آنها سه ماه زنگ نزدند! می خواهید چکار کنید؟ می خواهید دیگر خواستگاری نروید؟ می خواهید دیگر نگذارید بیایند خواستگاری؟ اینها بالاخره قرار است کی زنگ بزنند؟  اینها همان آداب و رسومی است که تیشه به بنیاد خانواده   می زند.

دوست من! چه خانواده دختر و چه خانواده پسر اگر بعد از صحبت و مشورت به این نتیجه رسیدید که به درد هم نمی خورید رسم و رسومات را دور بریزید، اولین خانواده ای که به نظرش آمد جواب نه را بدهد تلفن را بر دارد و بگوید «ببخشید، عذر می خواهیم ما به این نتیجه رسیدیم که به هم نمی خوریم، انشاء الله دخترتان (یا پسرتان) ازدواج عالی داشته باشند، خانواده خوب و محترمی بودید و خوشحالیم که با شما آشنا شدیم ولی به این نتیجه رسیدیم که این دو تا به درد هم نمی خورند. ببخشید. خداحافظ»


ورودممنوع!!!!!!!!!!!11

ورود ممنوع
اگر چنین هستید، صبر کنید، ازدواج نکنید!
1.تنبل و بی مسوولیت.
2.عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران.
3 .عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری. مثلا تغییر مکرر شغل و...
4 .اگر تصور می کنید ؛ افکار ، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید.
5 .اگر به دنبال همسری هستید که در زندگی مشترکتان با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید.
6 .اگر کارها و مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد.
7 .اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید.
8 . اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید.
9 . اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه با دیگران می شود.
10 . اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست.
11.اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو، سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر، پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی به نظر می آئید

ویژگی یک محقق خوب

محقق مناسب

دکتر شاهین فرهنگ

این خیلی مهم است که چه کسی را به عنوان محقق انتخاب کنیم. از کجا باید محقق خوب پیدا کنیم؟ دوستها و آشنایان و همکاران مان و کسانی که آنها را قبول داریم و به آنها اطمینان داریم. ولی این محقق باید یک ویژگیهایی داشته باشد. به هر کسی نمی شود بگوییم برو تحقیق کن.

ویژگیهای محقق:

یک:

کسی که انتخاب می کنیم باید پخته و مصلحت اندیش باشد تا بتواند اطلاعات را درست از منابع بگیرد و خرابکاری هم نکند.

                 برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دو:

تحلیلگر باشد. چون اطلاعاتی که از منابع مختلف می گیرد را بتواند دسته بندی کند و تحلیل بکند که حالا باید دنبال کدام اطلاعات رفت. 

سه:

صبور باشد. تا زود از میدان در نرود. ممکن است از چند تا منبع تحقیق بکند و به نتیجه نرسد و زود از کوره در برود و می گوید هیچ کس اینها را نمی شناسد.

چهار:

صادق باشد. تا آنچه را که دیده و شنیده بی کم و کاسب به ما منتقل کند. کم و زیادش نکند.

پنج:

زیرک و زبل باشد. تا بتواند از لابلای حرف مردم سر نخها را پیدا بکند.

شش:

خوش برخورد و خوش زبان باشد. تا بتواند آدمها را وادار و ترغیب به حرف زدن بکند.

هفت:

رازدار و امین باشد. تا اطلاعاتی که کسب کرده را تا آخر عمر در اختیار کسی قرار ندهد.

البته ممکن است همة این ویژگیهایی که گفتیم در یک نفر جمع نباشد. ولی من می خواهم برای ازدواجم تحقیق کنم. توی دوستان و همکاران و قوم و خویشهایم 5 نفر را انتخاب کردم که برایم تحقیق کنند حالا نگاه می کنم ببینم در بین این 5 نفر کدام یک درصد بالاتری از این ویژگیهای یک محقق خوب را دارا است، از آن می خواهم که برایم تحقیق کند.

 

گاهی وقتها ما می خواهیم گروهی از محققین را دنبال تحقیق بفرستیم. یادتان باشد که بین اینها یک همانگی لازم است. اگر به داداش و پسر دایی و عمویت تحقیق کنند، نکند پسر دایی ات و عمویت هر دو یکجا بروند برای تحقیق. باید هر کدام یک حیطه ای برای تحقیق داشته باشند، یک عده از همکارانش، یک عده از دوستانش و یک عده از قوم و خویشهایش و.... تحقیق کنند. و باید بین اینها جلساتی باشد که این اطلاعات را رد و بدل بکنند.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/216

 

10مورددرموردتحقیق درامرازدواج

                    قلب.قلب های زیبا.رویایی

 

«ده نکته در مورد تحقیق در امر ازدواج»

«ازدواج موفق 24»

«دکتر شاهین فرهنگ»

در تحقیقی که از این هفت منبع می کنید باید به یک سری نکات دقت کنید.

اول:

حتما از تمام هفت منبع تحقیق می کنید. اگر هم یک کم شک دارید به خانواده های دور و برتان نگاه کنید ببینید چقدر زندگی ها سرد و بی روح است. تا آن وقت این کار را بکنید. اینطور نباشد که از پنج منبع تحقیق بکنید و همه هم بگویند خوب است و دیگر تحقیق روی دو تا منبع دیگر را رها کنید. همة منابع باید مورد تحقیق قرار بگیرد. ممکن است به دلیلی بعضی از این منابع وجود نداشته باشد. مثلا ما گفتیم همکاران. خب یک پسری است که با باباش کار می کند. خب این همکاران ندارد. از خود باباهه هم که نمی شود رفت پرسید. معلومه که فقط تعریف می کند. در اینجا نمی آییم منبع را حذف بکنیم و بگوییم خب حالا شد 6 تا منبع بلکه می رویم سراغ منبع جایگزین. برای این پسر منبع جایگزین می شود مشتری های این مغازه. یا مغازه های اطراف آنها. حتما باید از 7 منبع تحقیق بشود حتی اگر آن خانواده با شما آشنا هستند.  

 

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

دوم:

اول پرس و جو می کنیم تا معتمدین محل را پیدا بکنیم. سراغ هر کسی برای تحقیق نمی رویم. شما فرض کنید می روید توی محل تحقیق کنید و زنگ یک خانه را می زنید که آمدیم برای تحقیق. آن هم می گوید که چه خوب شد آمدید اینجا. و هر چی میرسد بدی از خود پسر و خانواده اش می گوید. حالا این آدم یک نفر است که هیچ یک از اهل محل از او راضی نیستند و اعصاب همه را خرد کرده. اول باید از آدمهای متعهد و امین و معتمد و آدمهایی که روی آنها حساب می کنند را پیدا بکنید. ممکن است یکی بگوید الان که مثل صد سال پیش نیست. الان دیگر همسایه همسایه را نمی شناسد. بله حرف شما درست است ولی حتما می شود معتمد محل را پیدا کرد. از نانوای محل. از سوپرمارکت محل، آرایشگر محل، مسجد محل و.... می رویم سوال می کنیم که معتمد محل کیست؟ و آنوقت سوالات خودت را از کسی می پرسی که می شود به او اعتماد کرد. هر محلی یک ریش سفید دارد. برای تحقیق باید بروید امین مردم را پیدا کنید آن هم نه یک نفر و دو نفر و سه نفر. وقتی داریم پرس و جو می کنیم از آدمهایی که توی این محل بنام تر و سرشناس تر هستند. از ما می پرسند برای چی می پرسید؟ یک وقت نگویید برای چی می خواهید بدانید امین محل کیست. نگویید برای ازدواج می خواهید از او بپرسید. نگویید برای کی می خواهید تحقیق کنید. حالا ما می خواهیم برویم از امین محل بپرسیم، این اولین نفر مسیر تحقیق را منحرف می کنند. نگویید امین محل را برای چه کاری می خواهید. بگویید یک موضوعی است که باید ببینم کی توی این محل مورد اعتماد است تا بروم با او صحبت کنم. اگر از همچین افرادی کوچکترین نکتة منفی شنیدید آن را خیلی بزرگ و جدی بگیرید.

سوم:

زمانی که سراغ بستگان او می روید، معلوم است که هر چیزی را نمی گویند و مصلحت اندیشی می کنند چون ممکن است یک چیزی بگویند و یک درگیری فامیلی درست بشود. پس برای چی باید برویم سراغ آنها؟ چون یک وقتهایی یک چیزهایی از دهانشان می پرد و یک سرنخ های خیلی خوب به ما می دهند.

از هر منبعی که تحقیق می کنید از او بخواهید که منابع دیگری را معرفی بکند. اینجوری حلقة منابع ایجاد می شود.

اگر توی تحقیق متوجه شدید بستگان درجه یک او معتاد و مشروب خور و زندانی و صفتهای بد دارند باید حساسیتمان را در تحقیقات بیشتر بکنیم.

چهارم:

خود پسر و دختر نباید برای تحقیق بروند چون لو می رود. محقق نباید شناخته بشود.

پنجم:

عدم تمایل جوابگویی کسانی که از آنها سوال می کنیم باید حساسیت ما را بالا ببرد. گاهی وقتها افرادی که از آنها تحقیق می کنیم میل به جواب دادن ندارند و یک جمله هایی می گویند که قابل تأمل است یا شبهه بر انگیز است. «آقا حالا این همه آدم توی این محل چرا می خواهید از ما بپرسید؟» یا اینکه از او سوال می کنیم و او به ما جواب سر بالا می دهد. باید ببینید این چی است که دارد از ما مخفی می کند. اینها مشکوک است.

ششم:

سابقة آشنایی افراد را با این فرد و خانواده اش بپرسید. مثلا چند ساعت دربارة او حرف می زند بعد ازش می پرسیم چند وقت است اینها را می شناسید؟ می گوید دو ماه!! هر چقدر سابقة آشنایی بیشتر باشد تحقیقات دقیق تر است.

هفتم:

در تحقیق پرسشها و پاسخ های کلی هیچ فایده ای ندارد: خوبه؟ بله! نجیبه؟ بله! سربه زیر است؟ بله.

هشتم:

اگر مطمئن شدید کسی دروغگو است با او مشورت را ادامه ندهید. چون حقایق را وارونه نشان می دهد.

نهم:

اگر اطمینان حاصل کردید که طرف شما ترسو است مشورت را با او ادامه ندهید. چون حقایق را پنهان می کند.

دهم:

از خود طرف نپرسید که یک عده را برای تحقیق معرفی کنید این غلط است. فقط در مورد بستگان می تواند باشد.

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/207

پاسخ به چندسوال....

پاسخ به چند سوال

(ازدواج موفق 40)

دکتر شاهین فرهنگ

 

سوال: شما فرمودید که در جلسه اول خواستگاری فقط خانواده ها با هم آشنا می شوند و بعد سه ماه تحقیق صورت بگیرد و در جلسه دوم ابهامات بوجود آمده را مطرح بکنید تا روشن بشود در حالی که خیلی از مطالب در جلسه اول مطرح نشده و ممکن است در جلسه دوم برای اولین بار مطرح بشود و بعد بفهمیم که ما به درد هم نمی خوریم در این صورت سه ماه بیخود این وسط از بین رفته!

دوست من! من گفتم در جلسه اول خواستگاری کلیاتی مطرح می شود: مثل وضع خانه، زندگی، شغل، درآمد، سطح سواد و .... اینها چیزهایی است که در جلسه اول گفته شده است. اینکه آیا خانه دارید یا ندارید، سوالی است که در جلسه اول خواستگاری باید بپرسید. اگر ما در جلسه اول درباره خانه صحبت نکرده بودیم چطوری می گفتند مشکل مسکن حل است؟ پس یک چیزی در جلسه اول پرسیده ایم و پاسخی گرفته ایم که در جلسه دوم مجددا مطرح می کنیم. و بعد وقتی می رویم تحقیق می کنیم، خیلی چیزها برای ما باز می شود. ما در تحقیق متوجه خیلی از ابهامات می شویم. گاهی وقتها ما یک هفته تحقیق می کنیم و به این نتیجه می رسیم که ادامه ندهیم. چرا شما همه را تا خانة آخر می روید؟ فکر می کنید هر خواستگاری که می خواهد بیاید سه ماه باید وقت بگذارید!! گاهی وقتها فردا شب خواستگاری جواب رد می دهید (چه خانواده دختر و چه پسر) گاهی هم وارد سیکل سه ماه تحقیق می شویم. این مثل اختلاف سن می ماند که من گفتم اختلاف سن 5 تا 7 سال، ولی هر چه به سی سال نزدیک می شویم این اختلاف سن کمتر باید بشود. درست است که من گفتم سه ماه تحقیق ولی ما یا باید تا ته سه ماه را بریم و یا اوایل یا وسطهای کار به این نتیجه می رسیم که به درد هم نمی خوریم. شما ممکن است در هفته اول تحقیق به نکته ای برخورد کردید که فهمیدید اصلا ارزش ندارد که با این خانواده وصلت بکنید. سه ماهی که گفتیم در صورتی است که ما هر چه که جلوتر می رویم و تحقیقات می کنیم و از منابع اطلاعات می گیریم خیالمان قرص تر بشود که ما تحقیقات را ادامه بدهیم. نه اینکه وقتی فهمیدیم به درد هم نمی خوریم الکی سه ماه تحقیق کنیم چون «فرهنگ» گفته سه ماه باید تحقیق کرد! مسیری که ما داریم به شما آموزش می دهیم مسیری است که تحقیقا (یا تقریبا نزدیک به احتمال بالا منجر) به ازدواج می شود. دیگر دومی و سومی در کار نیست. ما دقت هایی را می کنیم که آرام آرام برویم به سمت ازدواج. نه اینکه فکر کنید مگر حالا چند تا خواستگار می آید که برای هر کدام سه ماه وقت بگذاریم و به همه هم جلسه دوم باید شام بدهیم!!!

 

سوال: آقای فرهنگ شما خیلی قاطعانه وقتی یک مورد اختلاف بین خانواده ها باشد می گویید که اینها به درد ازدواج با هم نمی خورند در صورتی که برایند کلی را اگر حساب کنیم در خیلی جهات به هم میخورند.

وقتی پرونده های طلاق را در دادگاه ها برسی می کنم و علت طلاق را با خانمها و آقایان مصاحبه می کنیم و از خودشان می پرسیم چی شد که کارتان به طلاق رسید؟ وقتی در شوراهای حل اختلاف حرف هر دو طرف را گوش می کنیم، وقتی ده ها و صدها مشاوره دختر و پسر قبل و حین و بعد از ازدواج سراغ ما می آیند. وقتی یک تعدادی با من مشورت می کنند و یک تعداد با استاد و دکتری دیگر و حرفهایمان را با هم همکاسه می کنیم و در جلسه با هم همفکری می کنیم، وقتی یک چیزهایی را در کتابهای دانشگاهی می خوانیم (که تا چیزی سالها برسی علی نشده باشد در این کتابها نمی نویسند) وقتی می بینیم صراحتا در آیات و روایات ما بر روی موضوعاتی تاکید شده که باید این بشود و آن نشود. و وقتی همة اینها را کنار هم می گذارم می بینم که باید قاطعانه بگویم نه!! ممکن است سوال کنید آیا اینکه شما قاطعانه جواب می دهید «نه» و یا «بله» استثناء پذیر نیست؟

آنچه که ما می گوییم یک شاخه از علوم انسانی است. من ریاضیات درس نمی دهم که بگویم دو ضربدر دو می شود چهارتا و مو هم لای درز آن نمی رود!! یا علوم تجربی هم نیست که قواعد ثابتی داشته باشد. علوم انسانی یک دریای مواج شناور است. شما می بینید که 15 تا نظریه پرداز بزرگ اقتصادی هرکدام یک نظریه می دهند. یکی می گوید از این راه تورم مهار می شود و دیگری می گوید اتفاقا از این راه تورم دو برابر می شود! پس تکلیف ما این وسط چیست؟ چون علم انسانی است و در علم انسانی نظرات متعددی وجود دارد. در علم ما هیچ چیزی قطعی صد درصد نیست. ولی ما آن چیزی را به عنوان قطعی مطرح می کنیم که قرائن و شواهد و علم و تجربیاتمان ما را به نزدیک صد درصد رسانده باشد. ولی ممکن است استثنائی هم وجود داشته باشد. ممکن است کسی خارج از این قاعده هم عمل کرده باشد و موفق هم شده باشد طبیعی است چون علم، علم انسانی است و این علم شاخه و حاشیه خیلی می پذیرد. ولی قطعیتی که عرض کردیم بخاطر دلایلی بود که عرض کردم. می خواهیم آمار طلاق را کم و کم و کم بکنیم. و می خواهیم اطمینانمان را برای ازدواج موفق بیشتر و بیشتر بکنیم.

 

سوال: در صورت معتاد بودن یکی از بستگان درجه یک مثل پدر، چه موقع باید این مسأله را مطرح کرد؟ آیا همة اعضای خانوادة پسر در جریان قرار بگیرند؟

جواب: در این جلسه در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد. بله همه باید در جریان قرار بگیرند و نه فقط خود پسر.

 

سوال: با روشی که شما برای تحقیق گفتید اگر در خانواده ای یک نسل  خطا و اشتباهی انجام بدهد دامن همة نسلها را می گیرد.

جواب: من کی گفتم اگر مثلا شما رفتید تحقیق و گفتند پسرعموی خواستگار فلان خلاف را کرده حالا شما با آن خواستگار ازدواج نکنید؟ من گفتم همة نسل در نسل شما باید زیر تیغ تحقیق قرار بگیرد؟ تحقیق فقط روی خانواده انجام می شود. روی خود دختر یا پسر و روی پدر و مادر و خواهرها و برادرهایش. همین. ما کاری نداریم به اینکه در هفت پشت اینها چه اتفاقاتی افتاده.

تحقیق ازدوست ودشمن درازدواج

تاریخ : جمعه 24 شهریور 1391 | 12:12 ق.ظ | نویسنده : آرمان بدیعی

قلب.قلب های زیبا.رویایی

«تحقیق از دوستان و دشمنان در ازدواج»

«دکتر شاهین فرهنگ»

دوستهای آدم می توانند خیلی واضح شخصیت آن آدم را نشان بدهند. همانقدر که اصرار دارید بدانید خواستگار شما چه شخصیتی دارد (دختر یا پسر) اصرار داشته باشید که ببینید دوستهای او چه شخصیتی دارند چون ما به سمت کسی کشیده می شویم که خلق و خو و رفتارش شبیه به خودمان است و این کاملا طبیعی است. و اگر رفتار دوستهایش را دیدیم و متوجه شدیم مغایر با آن آدم بود باید بفهمیم که این آدم دارد برای ما فیلم بازی می کند. رفتاری که دارد به ما نشان می دهد غلابی و پلاستیکی است.

             برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

امام صادق (ع): هیچ قضاوتی دربارة کسی نکنید تا اینکه همنشینان او را ببینید همانا انسان بواسطة همنشینانش شناخته می شود.

ما هم در روانشناسی کاملا این را قبول داریم.

امام علی (ع): انسانها به افرادی شبیه به خودشان تمایل دارند.

ببین دوستهای او چه کسانی هستند آیا آدمهای بد و نابابی هستند. اگر اینگونه است بدانید خود او هم همینطور است. و اگر آدمهای خوب و صادق و مهربانی هستند خود او هم همینطور است.

یکی از منبع هایی که برای تحقیق باید سراغ آنها باید برویم دشمنهای آن فرد هستند.

سوال: تحقیق از دشمن یک آدم به چه دردی می خورد؟

جواب:

بعضی ها می گویند ممکن است دشمن یک آدم آنقدر اطلاعات غلط به ما بدهد و آنقدر او را تخریب و خراب بکند و آنقدر چهرة منفی از او بسازد که ممکن است ما از تحقیق ناامید بشویم.

 اول:

زمانی سراغ دشمن او برای تحقیق می روید که از شش منبع قبلی تحقیق انجام شده باشد. یعنی همان اول حق ندارید سراغ دشمن بروید. دشمنان آخرین منبع هستند.

 دوم:

ممکن است وقتی دارید پرس و جو و تحقیق می کنید که ببینید دشمنهای او چه کسانی هستند یک سوالی در ذهنتان شکل بگیرد این اگر آدم بدی نبود دشمن نداشت پس این ناقلا شاید یک ریگی به کفشش باشد، آدم خوب ها که دشمن ندارند. آیا واقعا اینجوری است؟ آدم خوبها دشمن ندارند؟ آیا پیامبران الهی دشمن نداشتند؟ آیا رسول الله (ص) همین الان در اصفهان دشمن ندارد؟ آیا خدا تو اصفهان دشمن ندارد؟ خب حتما دارد. وقتی خالق این عالم هم دشمن دارد که چه اشکالی دارد آدمها دشمن داشته باشند؟

امام علی (ع): اگر دیدید همه از شما راضی هستند بدانید منافق هستید.

سوم:

ما قبول داریم که وقتی سراغ دشمن یه نفر می رویم اطلاعات کذب و دروغ می دهد و تلاش می کند تا او را خراب بکند، قبول دارم، ولی می تواند سر نخهای ذی قیمتی به ما بدهد که هیچ کس دیگری این سر نخ ها را نمی دهد.

ای اهل ایمان اگر شخصی منحرف برایتان خبری آورد دربارة آن تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به کسی آسیب برسانید و بعد از رفتار خود پشیمان شوید.  «حجرات آیة 6»

خداوند بلد نبود در قرآن بگوید اگر شخص منحرفی برای شما خبر آورد اصلا به او اعتنایی نکنید بلکه فرمودند تحقیق کنید. خیلی خوب است که آن آدم بد یک اطلاعاتی را به ما بدهد هر چند درست و غلط آن معلوم نیست ولی ما خوب به حرفهای او دقت می کنیم، یک دفعه می بینیم که یک جمله ای می گوید که تا حالا اصلا چنین چیزی نبود. مثلا می گوییم چطور آدمی است و او می گوید حیض است! حالا برمی گردیم سراغ شش منبع قبلی و در این مورد خاص برسی بیشتری می کنیم. و ببینیم این منبع راست گفته یا نه؟ درست است که این دشمن می تواند هر نسبتی را به او بدهد ولی چرا توی این همه نسبت بد یکدفعه روی چیز خاصی دست گذاشت؟ شاید یک چیزی باشد. پس ما حرف او را قبول نمی کنیم اما حرف او سرنخی می شود برای ادامة تحقیق.

 

اگر که ما از منابع تحقیق کردیم و بعدا آنچه که از او در جلسات خواستگاری از او و خانواده اش می شنویم و تحقیقات ما با حرفهای آنها رودر رو بود که هیچی، معلوم می شود که به ما دروغ گفته اند و این ازدواج به صلاح نیست. ولی اگر دیدیم تحقیقات و حرفهایی که در خواستگاری می شنویم همسو است به ازدواج همسو می شوید. 

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/204

منبع مناسب برای تحقیق

دوم: منابع مناسب برای تحقیق

دکتر شاهین فرهنگ

در تحقیق ما باید از هفت منبع دربارة آن پسر یا دختر و خانواده اش پرس و جو بکنیم.

اول: ساکنین محلی که آنجا زندگی می کند.

و اگر اینها در چند ماه گذشته به این محل آمده اند حتما محل قبلی را هم که در آنجا سکونت داشته اند را هم باید ببینیم چون ممکن است 6 ماه است که اینجا هستند و ساکنین محلة قبلی اینها را خیلی بیشتر می شناسند تا محلة جدید.

دوم: کسانی که با آنها وصلت کرده اند.

مثل عروس و داماد خانواده.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

سوم: بستگان آنها.

کسانی که سببی با اینها قوم و خویش نشده اند بلکه نسبت فامیلی با آنها دارند.

چهارم: همکاران او در محیط کار.

(چه بالا دستها و چه پایین دستها)

پنجم: همکلاسی ها و معلم ها و کادر محل تحصیل.

و اگر دانشجو باشد هم دانشگاه و هم پیش دانشگاهی و هم دبیرستان. نگویید سخت می گیرید. می خواهم درست ازدواج کنید و بعدا پشیمان نشوید.

ششم و هفتم: دوستان و دشمنان او.

(در خصوص تحقیق از دوستان و دشمنان در شماره 23 ازدواج موفق توضیح مفصل خواهیم داد)

سوال: اینها را از کجا باید گیر بیاوریم برای تحقیق؟

جواب:

همسایه هایشان که مشخص اند. اگر هم از محل دیگری آمده اند می پرسیم که ببخشید محل قبلی شما کجا بوده است می خواهیم برویم تحقیق. (ما که با کسی تعارف نداریم). کسانی که با آنها وصلت کرده اند و بستگان نزدیکشان را از خودشان می پرسیم که لطف کنید چند نفر از بستگانتان را به ما اسم و تلفن بدهید. برای محل کار و تحصیل هم فقط ازش می پرسیم کجا درس خواندی و کجا کار می کنی. (نمی گوییم در محل کارتان شما چند نفر را معرفی کنید) بلکه خودمان باید آدمها را پیدا کنیم. دوستها و دشمنان او را هم از طریق کمین و پرس و جوی محلی و تعقیب می فهمیم. مشخص است که با چه کسی دعوا دارد و با چه کسی رفیق است.http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com/post/195


دکترشاهین فرهنگ{دومین راه شناخت پیش ازازدواج:تحقیق}

«ازدواج موفق 21»

«دکتر شاهین فرهنگ»

«دومین راه شناخت پیش از ازدواج»

«تحقیق»

دومین راه شناخت تحقیق است. تحقیق به ما یک شناخت اولیه می دهد. در واقع شناخت ناقصی به ما می دهد.

امام صادق (ع): بسیار دقت کن که وجودت را در کنار چه کسی قرار می دهی.

امام علی (ع): تا کسی را خوب نیازموده ای به وی اعتماد نکن. مبادا گفتار و کردار و برخورد به ظاهر خوب او تو را فریب دهد.

ضرب الامثل افریقایی: برای یافتن همسری خوب می ارزد که یک جفت کفش بیشتر پاره کنید.

تحقیق برای این است که نه بی دلیل کسی را رد بکنیم و نه بی دلیل کسی را قبول بکنیم.

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

جالب است که بعضی برای خرید یک گوشی موبایل دو ماه تحقیق می کنند. ولی برای ازدواج که می شود خیلی عجله دارند. و در دو سه هفته می خواهند از جلسة اول خواستگاری تا عقد را پیش بروند. تحقیق لازم است. تحقیق آنقدر مهم است که آنهایی که ازدواج کردند و زندگی شان محکوم به شکست شده و دارند طلاق می گیرند مردم از آنها می پرسند مگر تحقیق نکرده بودید؟ مگر نمی دانستید؟ مگر برسی نکرده بودید؟ ببینید چقدر تحقیق مهم است.

ما هم می توانیم تحقیق الکی بکنیم و هم تحقیق خوب. می توانیم راه بیافتیم برویم محل کار محل تحصیل از همسایه ها و همکاران و دوستان بپرسیم و همه بگویند خوب اند و بعد ما هم جواب بله بدهیم. اینها که تحقیق نیست. در تحقیق 6 نکته باید در نظر قرار بگیرد:

1. مراحل تحقیق 2.  منابع مناسب برای تحقیق 3. محقق مناسب 4. شیوه مناسب تحقیق 5. طرح سوالات مناسب برای تحقیق6. موانع تحقیق که توضیح خواهیم داد.

اول: مراحل تحقیق

زمان مناسب برای اولین تحقیقات خانوادة پسر قبل از خواستگاری است. تحقیقات اولیه ای که خانوادة پسر می کنند خیلی مختصر و محدود است. فقط و فقط یک اطلاعات کلی از خانوادة دختر می گیرند. در حد اینکه کی هستند؟ شغلشان چی است؟ پدر و مادرش چه کاره هستند؟ تحصیلات دختر چقدر است. یک اطلاعات خیلی محدود. اگر ما در تحقیق اولیه روی دختر در حالی که روح خانوادة دختر خبر ندارد که اینها می خواهند خواستگاری بیایند راه بیافتیم در محل کار و دانشگاه و همه جا، دختر مردم را سر زبان می اندازیم در حالی که خودشان چیزی نمی دانند. بعضی از خانواده های پسرها را من دیده ام می گویند اول می رویم دختر را می بینیم اگر خوشمان آمد می رویم خواستگاری. از این کارها اصلا نکنید. اول می روند دختر را می بینند بعد دختر بندة خدا کمی احساساتی می شود (خدا را شکر 6 ماه بود خواستگار نیامده بود حالا یک خواستگار آمد) بعد می روند تحقیق می کنند و می گویند نمی خواهیم. مگر مردم مسخرة دست ما هستند که هر کاری دلمان خواست بکنیم؟

 

تحقیقات اولیة خانوادة پسر «باید» قبل از جلسة اول خواستگاری باشد. ولی یک تحقیق خیلی سر بسته و محدود و یواشکی. و تحقیق اولیة خانوادة دختر خیلی ساده است بعد از خواستگاری است. چون تا خواستگار نشود که نمی دانند باید بروند دربارة کی تحقیق بکنند.

 

بعضی ها می گویند که ما کار خودمان را می کنیم اول می رویم دختر را می بینیم و بعدا تحقیق می کنیم. می دانید ضرر این کار چیه؟ اگر علاقه ای ایجاد بشود تو همان جلسه اولی که می روید و می پسندید دیگر دل به تحقیق نمی دهید، الکی تحقیق می کنید؛ چون رفتید خواستگاری و به دلت نشسته. اگر هم توی تحقیق به این نتیجه برسی که به درد نمی خورد نه گفتن سخت است. بالاخره رفتید و کلی حرف زده اید قول رد و بدل کردید. و اگر نه هم بگویید کلی لطمة عاطفی به همراه دارد مخصوصا برای دختر.

 

سوال: تحقیقات از همان اولی که شروع می شود تا کی ادامه پیدا می کند؟

جواب:

تا عقد. فکر نکنید تحقیق یک چیز دو سه روزه است و زود سر و ته آن را به هم بیاورید. بلکه هر چقدر که جلوتر می رویم ابهامات و سوالات بیشتر با شرایط جدیدتر روبرو می شویم. که باید برای رد یا تایید همة آنها جواب پیدا کنیم. ولی این را بگویم که اساسی ترین مرحلة تحقیق که یک تحقیق خیلی طولانی است هم برای خانوادة دختر و هم برای خانوادة پسر، تحقیق بعد از جلسة اول خواستگاری است. تا کی باید تحقیق طول بکشد؟ تا وقتی که به نتیجه برسیم. حتی اگر چند ماه باشد. به اندازه ای باید تحقیق بکنید که همة شک و تردیدهایتان بر طرف بشود.

 

دوستیهای قبل ازازدواج

برای شناخت طرف مقابلمان در ازدواج سه راه وجود دارد.

اول: دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج

دوم: تحقیق

سوم: خواستگاری

راه اول

«دوستی های قبل از ازدواج»

دختر و پسر با هم رفیق بشوند. که این روش کاملا غلط است. آیا اگر دختر و پسر برای ازدواج با هم دوست بشوند و برای اینکه یکدیگر را بشناسند که بعد ازدواج بکنند. خوب است؟ پس بحث ما فقط ارتباط و دوستی دختر و پسر به قصد ازدواج است و نه صرف دوستی های و روابط دختر و پسر با هم. ما می گوییم این دوستی های بین دو جنس مخالف به قصد ازدواج غلط است.

 

«آثار سوء دوستی های قبل از ازدواج:»

برای مشاهدة کامل متن بر روی گزینة ادامة مطلب کلیک کنید!

اول:

 جاذبه ها مانع دیدن معایب طرف مقابل می شود.

اینقدر محو در او می شویم که دیگر خیلی چیزها را نمی بینیم.

رسول اکرم (ص): دوست داشتن یک چیز انسان را کر و کور می کند.

به من می گویند که طرف شما عیب دارد اما ما نمی پذیریم و به سادگی از کنار او عبور می کنیم.

اگر بر دیدة مجنون نشینی     به غیر از خوبی لیلی نبینی

طرف برای شما می شود سراپا حسن. در این دوران دوستی شما اصلا نمی توانید او را بشناسید. تعلق خاطر آفت یک شناخت درست است. دوستی دختر و پسر دور از چشم خانواده ها و یواشکی و برای شناخت برای ازدواج همچون نگاه کردن در نور افکن می ماند (که بعد از آن چشم دیگر چیزی را جز نور نمی بیند.) یعنی وقتی خواستی شخصیت او را تحلیل بکنی فقط نور می بینی.

دوستیهای یواشکی به قصد ازدواج را من رد می کنم نه یک چیزی که در چهارچوب خانواده ها است.

اول ببین مال تو است بعد به او دل ببند، نه اینکه به او دل ببندی بعد تازه فکر کنی که آیا مال تو هست یا نیست.

 

دوستان هیچ عیبی ندارد که کسی بخوابد، اما خیلی عیب دارد که آدمها خودشان را به خواب بزنند. وقتی می گویم تو دوستی دختر و پسر (که یواشکی و برای ازدواج است) آنقدر محو طرف می شوی که دیگر ایرادهای او را متوجه نمی شوی وقتی هم ایرادهای او را به تو می گویند خودت را به خواب می زنی. مثلا به او می گویم فلان مشکل را دارد می گوید همة مردها اینطوری اند. وقتی دختر و پسر با هم رفیق شدند خودشان را به خواب می زنند و معایب را نمی بینند و کار جلو می رود بعد درگیر احساسی می شوند بعد .....

 

دوم:

 در مدت این دوستی بیشتر این رفتارها مصنوعی است.

هر کدام برای آن یکی فیلم بازی می کند، نقاب می زند، ادا در می آورد. برای همدیگر تأتر بازی می کنیم. دختر تو خانه با مادرش خیلی بی ادبانه حرف می زند اما جلوی دوست پسرش اینقدر مودب و رمانتیک حرف می زند. یا پسره تو خانه دست به سیاه و سفید نمی زند اما برای دوست دخترش هر کاری بگوید سریع می کند.

در این زمان همة ما مودب تر و مرتب تر معطر تر و.... می شویم. چون که قرار است برای هم فیلم بازی کنیم. چون قرار است به دل هم بنشینیم. دوست من شما با فیلم بازی کردن یک نفر می خواهید او را بشناسید؟

سوم:

 به شدت زمینة وسوسه و حضور شیطان در این روابط پر رنگ است.

پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: هر جا یک دختر و پسر و زن و مرد نامحرمی با هم در خلوتی باشند سومین آنها شیطان است.

 

غیر از این نیست که ما هر چه قدر که رفت و آمدمان بیشتر می شود صمیمی تر می شویم. جالب اینجاست که وقتی به آنها می گوییم این کارتان درست نیست می گویند حواسمان هست. آمارها نشان می دهد که درصئ بالایی از کسانی که در شمال یا جنوب در دریا غرق می شوند از شناگران ماهر هستند. پس چرا غرق می شوند؟ از ساحل دور می شود و هر چه خانواده و دوستهایش به او می گویند نرو می گوید حواسم هست! بعد هم غرق می شود.

 

یکی از این آسیبها این است که شیطان در آن بصورت پر رنگ حضور دارد. و کار به جاهای خیلی بد می کشد. تازه آنهایی هم که تو این وادی ها نیستند به این کارها کشیده می شوند.

به من می گویند که رابطة ما پاک پاک است. اما اصلا شماها که گیر می دهید به خودتان هم شک دارید.

 

من نه به خودم شک دارم و نه به شماها! من به پاکی تک تک شماها ایمان دارم و خدا را هم گواه می گیرم چون اگر پاک نبودید که الان توی کلاس ازدواج ننشسته بودید می رفتید توی خیابان و یک کارهای دیگر می کردید. من به پاکی شماها شک ندارم ولی به شیطنتهای شیطان شک دارم. آنهایی که می گویند آقای فرهنگ ما حواسمان هست و اینقدر سخت نگیرید. سوال من این است که آیا شماها از علی بالاتر هستید؟ از موسی بالاتر هستید؟ از یوسف بالاتر هستید؟ از مریم بالاتر هستید؟ اگر هستید بگویید!

 

علی (ع) به خانمهای جوان سلام نمی کردند، می فرمودند می ترسم از صدایشان خوشم بیاید و گناه کنم. البته رسول الله (ص) چون سنشان بالاتر بود سلام می کردند اما حضرت علی (ع) جوان بودند.

موسی (ع) به دختران شعیب می گوید شما پشت سر من راه بیایید و بگویید خانه تان از کدام طرف است.

 

خدا در قرآن سورة یوسف (ع) آیة 24 دربارة جریان یوسف و زلیخا (که زلیخا هفت تا در را می بندد و خودش را به یوسف عرضه می کند) خداوند می فرمایند: که اگر ما مراقب یوسف نبودیم ممکن بود خطا کند. منِ خدا هواشو داشتم وگرنه ممکن بود خطا کند. اینجا کسی از یوسف هم قوی تر است؟

مریم مقدس (ع)، سورة مریم آیة 18، وقتی جبرئیل به شکل یک جوان زیبا روی جلوی مریم ظاهر می شود که بشارت عیسی را بدهد مریم (ع) خودشان را جمع می کنند و می ترسند و می فرمایند من از دست تو به خدای رحمان پناه می برم.

یعنی ما از حضرت مریم (ع) قوی تر هستیم؟

موارد بسیار زیادی داریم از دوستی های دختر و پسر که به قصد آشنایی برای ازدواج شروع شده و بعد به روابط جنسی کشیده شده.

 

چهارم:

 عدم اعتماد و اطمینان.

ما تازه یکی دو سال که از ازدواجمان می گذرد و آن گرما و هیجان و شور و شوق که تمام می شود تازه یادمان می افتد که به هم شک کنیم. مثلا دوست پسر و دوست دختری بوده اند که با هم هم ازدواج کرده اند. حالا بعد از دو سال می پرسد: ببین تو که آن موقع با من دوست بودی با کس دیگری دوست نبودی؟ من از کجا به تو اعتماد کنم که الان دوست نداشته باشی؟ تو وقتی دور از چشم خانواده ات با من رفیق شدی شاید الان هم دور از چشم من با دو تای دیگر رفیق بشوی.

پنجم:

 تضمینی وجود ندارد که یک دوستی به نیت ازدواج حتما به ازدواج ختم بشود.

اگر این دوستی به ازدواج ختم نشد احساس حقارت و لطمة روحی و روانی که مخصوصا برای دختر هست را چه کسی می خواهد جبران بکند؟ ما تو تا انسان هستیم (سیب زمینی که نیستیم) احساس و عاطفه و روح و روان داریم. اگر ما به نیت ازدواج با هم دوست شدیم (که هزاران مورد از این دوستی ها به ازدواج ختم نشده) و از هم جدا شدیم، لطمة روحی و روانی و گوشه گیری و افسردگی ها را چه کسی می خواهد درست کند؟

ممکن است کسی سوال کند که من موردهایی را می شناسم که دختر و پسر قبل از ازدواج با هم دوست بودند و حالا هم چندین سال است با هم ازدواج کرده اند و خیلی هم با هم خوب هستند و هیچ مشکلی ندارند؟

جواب: بله ممکن است استثناء هایی هم وجود داشته باشد ولی هیچ وقت استثناء کلیت یک چیز را نقض نمی کند. ممکن است ده درصد دوستی های دختر و پسر که به قصد ازدواج هم هست به ازدواج منتهی بشود و اتفاقا خوشبخت هم بشوند ولی این باعث نمی شود که ما این همه آمار (حدود نود درصد) را نادیده بگیریم که این دوستی ها چیزی جز آبرو ریزی و بدبختی نداشته است.

هر رابطه ای سه مرحله دارد:

1) مرحلة نوپا :

حدودا سه ماه اول رابطه را می گویند. و اصلا آرام آرام رابطه در حال شکل گیری است.

2) مرحلة در حال رشد:

بین سه تا شش ماه رابطه در حال رشد است. ما نسبت به همدیگر احساس پیدا می کنیم. و درگیری عاطفی بین ما پیش می آید.

 3) مرحلة جدی:

که بعد از شش ماه این رابطه وارد مرحلة جدی می شود. و نسبت به هم وابستة عاطفی می شوند. و بعد از شش ماه اگر رابطه ای بخواهد قطع بشود (چون یک رابطة کاملا جدی است) لطمه خوردن روحی و روانی بلا شد در آن اتفاق می افتد. حالا تازه شما ببینید که یکی از این دو تا بخواهد ازدواج هم بکند. چون در عشق اول خودش با شکست روبرو شده معلوم نیست در عشق دوم خودش بتواند موفق باشد و زندگی خوبی را آغاز بکند.

ششم:

گاهی وقتها اگر دختر و پسر نتوانند با هم ازدواج کنند حتی اگر نیت آنها ازدواج باشد در حالت کما فرو می روند و می گویند که دیگر ازدواج نمی کنم و از هر چه مرد است بدم می آید. یا اگر مرد باشد می گوید از هر چی زن است متنفرم. یا حتی دیده شده که تصمیم به انتقام می گیرد از هر جنس مخالف. چون این یکسال با من دوست بود و من را رها کرد و با من ازدواج نکرد من هم می خواهم ا تمام آنها انتقام بگیرم.

برای فراموش کردن این درد بعضی ها به مواد مخدر روی می آورند و بعضی ها دست به خودکشی می زنند. بعضی ها از خانه فرار می کنند. بعضی ها سعی می کنند آبروی ان طرف را با عکسهای خصوصی او ببرند. بعضی اسید پاشی می کنند و ..

سوال: اگر آقایی سربازی نرفته باشد ازدواج با او را پیشنهاد می کنید؟

جواب:

اگر آقایی به دلیل ادامة تحصیل سربازی نرفته منعی در ازدواج با او نیست. مثلا من بلافاصله بعد از دیپلم لیسانس قبول شدم و بعد هم فوق لیسانس. در این منعی نیست. اگر هم سربازی برود با سرباز عادی فرق می کند. سربازی او حالت اداری دارد.

سوال: اگر خانواده ها از دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج مطلع باشند دیگر دوستی آنها اشکالی ندارد؟

جواب:

اصلا ما این دوستی را به کل قبول نداریم. چه خانواده در جریان باشند و چه نباشند. چون راه شناخت این نیست.

هفتم:

ما وقتی با یک نفر دوست می شویم به نیت ازدواج و مخصوصا اگر بخواهیم آن را پنهان بکنیم ذهنمان درگیر می شود. و در این درگیری از خیلی از کارها باز می مانیم. مثلا دختر یا پسر دانشجو است می خواهد درس بخواند و آخر ترم است به جزوه اش که نگاه می کند عکس رخ یار را می بیند.

نکته: وقتی با این مواردی که دوست دختر دوست پسر هستند حرف می زنیم و از معایب این کار می گوییم به ما می گویند مال من با بقیه فرق می کنم!

هشتم:

اگر این رابطه منجر به ازدواج نشود و یکی از اینها با کس دیگری ازدواج بکند همیشه بعد از ازدواج خطر برگشت به سمت قبلی وجود دارد. خطر اینکه فیلش یاد هندوستان بکند وجود دارد. و مدام هم همسرش را با آن قبلی (چه دختر و چه پسر) مقایسه می کند. و معلوم است که بازنده همسر اوست. مثلا فرض کنید این شخص بازیگر یک پسر است که مدام برای دوست دخترش کادوهای جورواجور می خریده، اس ام اس های عاشقانه هر روز می داده، (چون می خواست آن رابطه ادامه پیدا بکند) حالا این دختر رفته با کس دیگری ازدواج کرده و دیگر از این کادوها به آن شکل افراطی خبری نیست خب معلوم است که بازندة در این میان دختر است که از همسر خود دلسرد می شود.

این دوستی ها خطرناک است. اگر منجر به ازدواج نشود ممکن است دوباره بخواهد رابطه برقرار بشود.

 

نهم: از دست رفتن موقعیتهای خوب

آقای محترمی که با یک خانم دوست هستی و خانم محترمی که با یک آقا دوست هستی، فرض می کنیم که نیت شما هم صد در صد ازدواج است. بهترین موارد برایت می آیند خواستگاری و یا می خواهند ببرندت خواستگاری ولی زیر بار نمی روی و به خانواده می گویی من اصلا قصد ازدواج ندارم چون یک نفر دیگر در ذهن تو است. و در نتیجه عالی ترین موقعیت ها از دست تو می روند.

 

دهم: زیر سوال رفتن شأن و شخصیت دختر برای پسر

می دانید چرا؟ پسر می گوید مگر این اصل و نصب و خانواده و رگ و ریشه نداشت؟ من همینطوری گفتم پیشنهادم ازدواج است و قبول کرد! گفتم خانواده تان از موضوع مطلع نشوند تا ما خوب همدیگر را بشناسیم و او گفت باشد! نکند ریگی به کفش دختر است؟ معمولا در این زمینه این پسر ها هستند که به دخترها شک می کنند.

 

دهم: دروغگویی به خانواده

دوستان یک رابطه خرج دارد، همین طور مفت و مجانی که نیست بالاخره باید یک هزینه هایی برای همدیگر بکنیم قرار است با هم برویم و بیاییم و خانواده هم نفهمد. تا کی می توانی بگویی می روم خانة همکلاسی ام؟  مثلا گوشی موبایل را همه جا حتی توی حمام با خودش می برد! زیر پتو چند ساعت پیامک می دهد! قبض موبایل بالا می رود. این رفتارها باعث مشکوک شدن و بعد لو رفتن شما می شود. باعث آبرو ریزی و درگیری می شود. تا کی می خواهیم به خانواده دروغ بگوییم. بالاخره کافی شاپ رفتن خرج دارد. هر روز دستمان را جلوی خانواده دراز می کنیم برای پول. خب برای چی می خواهی؟ طرف برای تامین هزینة این عشقش پنهانش پول از جیب بابایش بر می دارد  و یا دختر النگوهایش را می فروشد و می گوید گم شدند!

 

سخن آخر در این باره:

دوستان فرض کنید در یک سالن بزرگ بیش از ده هزار نوع از بهترین غذا ها را قرار داده اند و گفته اند که مفت و مجانی بروید بخورید ولی در یکی از این ظرفهای غذا یک سم بسیار کشنده وجود دارد که بلافاصله بعد از خوردن خواهید مرد، آیا هیچ عقل سالمی به خودش اجازه می دهد که لب به یکی از ایمن ظرفهای غذا بزند؟ فرض می کنیم همة پسرها ماه و همة دخترها گل ولی توی هر ده هزار تا از اینها یکیشان همان ظرف سم است که اگر بخواهی با او رابطة دوستی برقرار کنی می خواهد سوء استفاده کند. می خواهد تو را بدبخت کند. می خواهد تو را به بیراهه ببرد.

عقل سالم می گوید اگر در بین کل دختر و پسرهای اصفهان یکیشان است که می خواهد به قصد ازدواج از تو سوء استفاده کند؛ با هیچ کدام از آنها دوست نشو! پس ما این رابطه را توصیه نمی کنیم.

 

سوال: ما قبل از کلاس شما این رابطه را برقرار کرده ایم و مدتها هم هست که با هم دوست هستیم و همه جوره هم همدیگر را امتحان کرده ایم و حتما هم می خواهیم با هم ازدواج کنیم همدیگر را هم نمی توانیم ترک کنیم پس لطفا یک راه کار بدهید!

جواب:

بلافاصله جریان را بیاندازید در کانال خانواده ها. ببینید شتر سواری دولا دولا نمی شود! دختر خانم ها شما ها باید این جا عمل کنید. به آقا پسر می گویید ما کلی مدت است که با هم دوست هستیم و همه جوره هم من را امتحان کرده ای و خودت هم مدعی هستی که همه جوره من را پسندیدی؛ از الان به بعد رابطه مان قطع تا خانواده ات برای خواستگاری تشریف بیاورند. اگر بهانه آورد بدانید که دارد دروغ می گوید. پس اگر این رابطه را هم داشتید قطع کنید تا خواستگاری صورت بگیرد. و وقتی هم خواستگاری انجام شد هیچ کدام از دختر و پسر نباید چیزی در مورد دوستی قبل از ازدواجشان به پدر و مادرشان بگویند. می دانید چرا؟ چون پدر و مادر تا بشنوند که شما قبلا دوست بوده اید می گویند نه.

منبع:

http://ab-ojeparvaz.mihanblog.com



ازدواج مشکل یاراه حل؟

آن چه در این مقاله مختصر می خوانید :

ازدواج یک مشکل است یا یک راه حل ؟

علل و عواملی که «ازدواج جوانان» را به چالش کشیده، چیست؟

یکی از مشکلات اساسی که امروز جامعه ما و خانواده ها با آن درگیر هستند و شاید بتوان آن را در برخی مناطق و طبقات، یک معضل دانست، مسأله «ازدواج جوانان» است.

ازدواج به عنوان یکی از سنت های تأکید شده در دین اسلام، که خود می تواند راه حل بسیاری از مشکلات و مانع بروز خیلی از معضلات باشد امروزه در جامعه اسلامی ما با مشکلات و معضلاتی مواجه شده و جامعه را به شدت با تهدیداتی مواجه کرده است.

عدم آگاهی برخی از جوانان و خانواده های آنان با مسائل و جزئیات دخیل در امر ازدواج، ترویج سنت ها و آداب غیر معقول و گاه خلاف شرع، مشکلات اقتصادی و اجتماعی، عدم توجه کافی به نهاد خانواده و مسأله رشد صحیح و منطقی جمعیت و عواملی از این دست، روز به روز «ازدواج جوانان» را با مشکلات بیشتری مواجه می سازد تا جایی که برخی از جوانان و خانواده های آنان ترجیح می دهند با به تأخیرانداختن ازدواج یا تصیمیم بر عدم ازدواج، از مواجهه با این مشکلات خودداری کنند.

اگر بخواهیم به طور فهرست وار به برخی از این عوامل اشاره کنیم می توان موارد ذیل را نام برد :

عدم آشنایی با مسائل و نیازهای جوانان در دوران بلوغ از جمله نیازهای جنسی، روحی و عاطفی

اطلاع نداشتن از آثار و برکات ازدواج و تشکیل خانواده از قبیل : رسیدن به آرامش، فراهم شدن زمینه برای برطرف شدن نواقص زوجین و حرکت به سمت تکامل روحی، جسمی، معنوی، مهیا شدن زمینه پرهیز و دوری از گناهان، تولید نسل و ...

عدم آشنایی با میزان و نوع انتظاراتی که هر یک از زوجین باید از اصل مسأله ازدواج و نسبت به همدیگر داشته باشند و ...

آگاهی نداشتن از برخی احکام شرعی در زمینه ارتباط دختر و پسر (زن و مرد)، محرم و نامحرم، الزامات شرعی قبل از ازدواج، انتخاب همسر، خواستگاری، تعیین مهریه و برخی شروط ضمن عقد، عیوب و مشکلات روحی یا جسمی طرفین ازدواج، برگزاری مراسم، حقوق و وظایف و حدود هر یک از زوجین و ...

ترویج و پایبندی به سنت ها و رسوم اشتباه و بالا بردن سطح انتظارات و توقعات از قبیل میزان مهریه، انتظارات نابجا در مورد جهیزیه دختران، بالا بردن سطح انتظارات از پسران در مورد امکانات مالی و رفاهی، میزان تحصیلات، نوع شغل و میزان درآمد، ریخت و پاش در مراسم ها و خریدها از مجلس خواستگاری تا شب بدرقه دختر و پسر، ترویج نگرش و فرهنگ بالا بودن میزان تحصیلات در دختران هر چند که در آینده هیچ بهره عملی هم از تحصیلات نداشته باشد و ...

مشکلات اقتصادی و اجتماعی جامعه از قبیل بالا بودن نرخ تورم، گرانی، بیکاری، عدم ثبات شغلی، سختی تأمین منابع مالی، مشکلات مسکن و معیشتی و درمانی و بهداشتی و ...

وجود برخی پندارهای غلط در مقوله ازدواج و انتخاب همسر در خانواده ها به نحوی که برخی این مسأله را از هر قید و بندی آزاد می دانند به طوری که دختران و پسرانی که در چنین جو و فرهنگی تربیت می شوند برخی نیازهای خود را که شرعا و عرفا باید فقط از طریق ازدواج تأمین کنند، به صورت غیر مشروع و غرمتعارف ارضاء نموده و به نوعی خود را از ازدواج بی نیاز می دانند و یا در صورت ازدواج به مسائل اساسی و بنیادی توجه چندانی ندارند و در مقابل برخی هم چنان حصارها و موانعی را ایجاد می کنند که امکان انتخاب صحیحی که برخاسته از احساسات، عواطف، عشق، علاقه، عقلانیت و بر اساس معیارها و ملاک های سنجیده باشد را از دختران و پسران سلب می کند.

همه این مسائل و عواملی دیگر دست به دست هم داده اند تا امروزه «ازدواج جوانان» با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم کند تا جایی که به وضوح شاهد بالارفتن سن ازدواج، افزایش آمار طلاق، شکل گیری خانواده های غیرموفق با اختلافات بسیار، کاهش نرخ رشد جمعیت، افزایش چشم گیر برخی گناهان و بزه کاری ها و بی عفتی و بی حیایی در جامعه، رخت بستن آرامش و اطمینان و شادی از میان جوانان و خانواده ها، کم شدن انگیزه و امید به آینده، بیشتر شدن مشکلات روحی و بیماری های عصبی و گرایش به کارها و مواد مخدر، رواج بی بندباری و لاابالی گری بخصوص در برخی مناطق و ... هستیم.

همه این مسائل موجب شده تا نقش بسیار والا و بالای  ازدواج در جامعه، مغفول و یا تضییع شود.

شما هم در بحث مشارکت کنید !

منبع:گاه نویس

کسانی که قصدازدواج دارندبخوانند..

ازدواج به عنوان مرحله ای از مراحل زندگی هر فرد، باید به گونه ای رقم بخورد که راه حلی برای مشکلاتی باشد که تا قبل از ازدواج وجود دارند، پس ازدواج یک راه حل است نه یک مشکل؛ برخلاف آن چه امروزه در جامعه ما برخی مسائل این امر مهم را به یک مشکل تبدیل کرده اند (در این رابطه مطالعه کنید : ازدواج یک مشکل یا راه حل ؟)

پس از انتخاب عقیده و دین ، اساسی ترین عامل خوشبختی یا شقاوت هر انسانی، ازدواج او است علاوه بر تأکیداتی که در متون دینی نسبت به این مطلب وجود دارد، تجربیات نیز همین را ثابت می کنند. در واقع ازدواج باید زمینه به فعلیت رسیدن توانائی ها و استعدادهای زوجین را فراهم کند. (در این رابطه مطالعه کنید : چهار محور اساسی زندگی مشترک )

در این میان نکته اول و اساسی، انگیزه و هدف از ازدواج است. ازدواج پاسخی به نیازهای درونی انسان ها است اما گاها این نیازها درست شناخته نمی شوند و برخی از نیازهای کاذب، انگیزه ی ازدواج می شوند. نیازهای کاذبی همچون احساس تنهایی، حس خستگی و جدایی از خانواده پدری، بریدن از اطرافیان، بلاتکلیفی و فشار هوای نفس و ... اگر بدون مدیریت و بازخوانی صحیح منجر به ازدواج شوند، معمولا نتیجه ی مطلوبی به بار نمی آوردند؛ در مقابل نیازهای واقعی هر انسان که تنها راه برای مرتفع کردن آن ها ازدواج است می توانند به یک ازدواج موفق منجر شوند. نیازهایی از قبیل ارضای صحیح میل جنسی، پیشرفت های مادی و معنوی، رشد اجتماعی، رسیدن به استقلال و ... ؛

برای پی بردن به فرق میان نیازهای کاذب و واقعی به یک نمونه اشاره به یک نمونه خالی از لطف نیست؛ حس استقلال طلبی در همه انسان ها وجود دارد؛ این حس و نیاز درونی اگر به این صورت تعریف شود که رسیدن به استقلال، بعد از طی برخی مراحل و کسب لوازم و بلوغ کافی، ضروری است، در حقیقت بازخوانی صحیح از یک نیاز واقعی است اما حس بریدن و خسته شدن از خانواده و اطرافیان، حس کاذب و نیاز غیرواقعی است و در انتخاب و تصمیم گیری فرد مؤثر هست؛ کسی که تعریف صحیحی از حس استقلال طلبی دارد با کسی که در خود احساس بریدگی و سرخوردگی و نیاز به فرار را لمس می کند بسیار متفاوت است فرد اول، ازدواج را برای طی مرحله تکاملی خودش مط خواهد ولی فرد دوم به ازدواج به چشم رها شدن از زندان و خلاصی نگاه می کند قطعا حس چنین فردی در تصمیمات و انتخاب او و هدف و برنامه ای که از زندگی مشترک دارد تأثیرگذار بوده و ازدواج را به شکست می کشاند.

منبع:گاه نویس

یک توصیه دلنشین...

دخترها و پسرها به دنبال ایده آل نباشند.


http://www.parskhatoon.com/wp-content/uploads/2013/11/parskhatoon-by-hamsare-ide-al-4.jpg

در امر ازدواج، هیچکس ایده آل نیست. انسان نمی تواند ایده آل خود را پیدا کند. باید بسازد و زندگی کند.

خداوند انشالله زندگی را شیرین خواهد کرد و به آنها برکت خواهد داد و ان شالله مورد رضایت الهی قرار خواهد گرفت.



بیانات رهبری/خطبه مورخ 1376/9/6

معیارهای حضرت علی.ع.برای انتخاب همسر

- صالحه (شایسته): خانمى که کارهاى شایسته و مورد پسند خدا را انجام دهد؛
2- ودود: با محبت باشد؛
3- ولود: نازا وعقیم نباشد؛
4- شکور؛ در مقابل نعمت‏هاى الهى شکرگذار باشد؛
5- قنوع: اهل قناعت باشد تا در زندگى تو را به زحمت نیندازد؛
6- غیور: نسبت به دین خدا و عفت غیرتمند باشد؛
7- در برابر احسانى که به او مى‏شود، قدردانى کند؛
8- چنانچه از سوى تو کار ناروایى سرزد، عفو و اغماض کند؛
9- اگر در زندگى یادآور خدا شدى، تو را همراهى کند و اگر خدا را فراموش کردى، یادآور تو شود و به تو تذکر دهد؛
10- آن گاه که از منزل خارج شدى، خودش را حفظ کند؛
11- و هرگاه به منزل وارد شوى، با ورودت خوشحال و مسرور گردد؛
12- چنانچه به او دستور و فرمان دادى، اطاعت کند و اگر براى او قسم خوردى، باورت کند و تکلیف خود را انجام دهد


باهم به خدارسیدن.

در پیوند ازدواج
قرار نیست دو نفر به هـــم برسند

قرار است با هــــــــم
به
 <  خـــــــــــــــــدا > برسند........

منبع:جوان ومشکلات جنسی

این بارباهمسرم...

http://tamadonema.ir/wp-content/uploads/2013/06/nEK051.png
با دوستان رفته بودیم کربلا زیارت. یکی از بچه ها هنگام زیارت حضرت حبیب بن مظاهر، گفت : اگر زن میخواهی، زیارت حبیب و دو رکعت نماز و یک سوره «یس» به نیت هدیه به ایشان بخوان،بعد هم حاجت بخواه و شرط کن که دیگر به زیارت نمی آیم،مگر با همسرم!

هرچه گفته بود انجام دادم و برگشتم ایران

شب قدر سال بعد کربلا بودم اما اینار با همسرم ...