زندگی زیبا{ازدواج}
زندگی زیبا{ازدواج}

زندگی زیبا{ازدواج}

مسافر

داستان های زناشویی

اما

بانگاهی متفاوت

شهید مصطفی چمران

یک هفته بود مادرم در بیمارستان بستری بود. مصطفی به من سفارش کرد که «شما بالای سر مادرتان بمانید ولش نکنید، حتی شبها». و من هم این کار را کردم. مامان که خوب شد و آمدیم خانه، من دو روز دیگر هم پیش او ماندم، یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از این که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید،

می بوسید و همان طور با گریه از من تشکر می کرد. من گفتم: «برای چی مصطفی؟»

منبع:جوان مومشکلات جنسی

نظرات 1 + ارسال نظر
باران 26 بهمن 1392 ساعت 23:18 http://mouge-entezar.blogfa.com

خیلی زیباست وخوندنی،اونقدر ذوق کردم که نمیدونم ازکجاشروع کنم،احسنت

عزیزم!!!
این ازخوش ذوقی خودته!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.